کاريکاتور ايران در سال ۱۹۰۳ متولد شده است. يعنی ۷۰ سالی بعد از آمدن روزنامه و روزنامه نگاری از غرب به ايران. اولين روزنامه ای که در آن سال اقدام به چاپ کاريکاتور کرد روزنامۀ ادب، چاپ مشهد بود و اين کاريکاتور اثر خامۀ يک تصويرگر به نام « حسين الموسوی، نقاشباشی آستان قدس رضوی » کشيده شده است.
اما از آنجا که اين رشته از روزنامه نگاری در ايران سنت و سابقه ای نداشته است، همين کاريکاتور هم، که امضای يک نقاشباشی رسمی را در پای خود دارد، چندان نشانی از رنگ و بوی طنز و تصوير ايرانی ندارد. به ويژه که از کلاه فينۀ « مردم آسيا » و ساير خصوصيات تصويری اين نخستين کاريکاتور ايران چنين بر می آيد که بايد الگو و سر مشق خارجی – احتمالاً عثمانی- داشته باشد. طبيعتاًً در نبود مکتب و مدرسه ای برای آمورش اصول و قواعد اين حرفه، به ناچار مدت زمانی طولانی صرف تمرين و تجربه برای به دست آوردن رموز و ريزه کاری های آن گرديده است. از همين روی است که صفحات روزنامه های دورۀ مشروطيت ، سال ها جولانگاه سياه مشق هائی است که هر از راه رسيده ای، که خود را کاريکاتوريست می پندارد، آن را سياه کرده است. در نتيجه آنچه به عنوان کاريکاتور از اين دوره به يادگار مانده، خطوط بچگانه ای است که برای سر در آوردن از معنی و مفهوم آن ها خواننده می بايد يک مقالۀ سه صفحه ای داخل نشريه را می خواند تا منظور استاد را در می يافت. از همين روی است که ادوارد براون در کتاب تاريخ مطبوعات ايران خود ، در بخش روزنامه های طنز می گويد : چون در ميان روزنامه های طنز اين دوره کاريکاتور قابل اعتنائی نيافتم ، شش قطعه از کاريکاتورهای نشریۀ ملا نصرالدين، چاپ قفقاز را در اينجا می آورم.
با اين حال برای اين که روشن شود که آيا حق با براون بوده يا نه ما يک نمونه از « کاريکاتور» های آن دوره را در اينجا می آوريم که از روزنامۀ جنگل مولا انتخاب شده و در تهران انتشار يافته است.
باری ، در چنين شرايطی ، که بر اين رشته از روزنامه نگاری ما حاکم بود، در سال ۱۳۰۳ خورشيدی، فردريک تالبرگ به ايران آمد. تالبرگ آلمانی الاصل (و به گفته ای سوئدی) بود. به قراری که فرامرز جودت ، در سپيد و سياه (۱۳۴۷) می نويسد، او در جوانی، قبل از جنگ جهانی اول در روسيه اقامت داشته و رموز نگارگری و تصويرسازی را هم در مدارس هنری شهر پتروگراد آن زمان، لنين گراد بعدی و سن پترزبوگ امروز، فرا گرفته بوده است .
اولين روزنامه ای که تصاوير طنز آميز او را چاپ کرد روزنامۀ ناهيد بود. تالبرگ در اين تصاوير، که برخلاف معمول آن روزگار از پرداختی هنرمندانه و حرفه ای بر خوردار بودند، با نگاهی آلمانی مشکلات و مسايل آن روز ايران را مورد انتقاد شوخ طبعانه قرار می داد. اما بزودی روزنامۀ ناهيد توقيف شد و تالبرگ به روزنامۀ قانون پيوست. از قضای روزگار عمر قانون هم چندان نپائيد و به دستور دولت انتشار آن متوقف و مديرش به اصفهان تبعيد گرديد. تالبرگ از آنجا به روزنامۀ اميد رفت. در روزنامۀ اميد بود که کاريکاتور های تالبرگ مورد توجه خوانندگان و محافل مطبوعاتی واقع گرديد و به عنوان يک کاريکاتوريست هنرمند نامش بر سر زبان ها افتاد.
تالبرگ در سال ۱۳۱۴ خورشيدی به تابعيت ايران پذيرفته شد و به استخدام بنگاه راه آهن دولتی ايران در آمد و از آن پس در کاريکاتورهای يک صفحه ای که برای پشت جلد مجلۀ اطلاعات هفتگی می کشيد، يا شعار های تبليغاتی راه آهن را موضوع کارهايش قرار می داد و يا شعارهای « پرورش ا فکاری» را، که در آن زمان سخت رايج بود.
با استخدام در يک ادارۀ مهم دولتی و رهائی از دغدغۀ امر معاش ، تالبرگ به تدريج کار در مطبوعات را رها کرد و اوقات فراغتش را صرف مصور کردن کتاب کرد . علاوه بر نشريات فراوانی که برای بنگاه راه آهن مصور کرده از او سه کتاب به يادگار مانده است . يکی کتاب موش و گربه، اثر عبيد زاکانی، و ديگری لطيفه های ملانصرالدين و کتاب سومش از کوروش تا پهلوی. هر چند تصاوير کتاب اخيراز جهت اين که بر زمينۀ سنت های تصويرگری ايرانی پرداخته شده ، قابل توجه است ، ولی محتوای آن شعار های معمول رژيم گذشته است.
اما تصاوير دو کتاب موش و گربه و ملانصرالدين، که هردو ازسوی انتشارات ابن سينا انتشار يافته اند، چنان شيرين و چشم نوازند که پس از گذشت چندين دهه از انتشار آن ها به باور اين قلمزن هنوز هم هماوردی نيافته اند.
با آن که نگاه اروپائی تالبرگ در اين دو اثر به وضوح به چشم می خورد ، اما اين نگاه به هيچ وجه از اصالت و شيرينی آن ها نمی کاهد و بسيار بر تر و استادانه تر از اسلاف و اخلاف خود از عهدۀ ايجاد حال و هوای سنتی ايرانی بر آمده و تصويرگری ما را از سبک های « عجايب المخلوقات »ی به در آورده و در راه و روالی تازه سوق داده است . تالبرگ برای اولين بار در تاريخ تصويرگری ( ايلوستراسيون ) ايرانی عناصر و نقشمايه های فولکلوری و ملی ايران را به شيوه ای صحيح و آگاهانه مورد استفاده قرار داده است.
در نمونه هائی که در اينجا نقل می گردد و از دو کتاب ياد شدۀ او بر گرفته شده، دقت و توجه تالبرگ بر مظاهر هنر و معماری ايرانی، مانند موتيف ها و نقشمايه های داستانی و فولکلور ايرانی، طاق ضربی، کاشيکاری، پنجره های مشبک، ديوارهای خشت و گلی و کوچه باغ های روستائی، آداب و اسباب سفره و شيوۀ غذا خوری، به راستی چشم نواز و ستودنی هستند و نشانه توجه و آگاهی عميق او به آداب و رسوم ايرانی. از اينها گذشته، اين عناصر با رعايت اصول و قواعد تصوير سازی و به اصطلاح به روش حرفه ای انجام شده است. افزون بر همۀ اين ها ذوق و ظرافت تالبرگ در نوشتن خط فارسی و ساختن عناوين و سر فصلها که آن ها را منطبق و متناسب با مضامين فولکلوری و طنزآميز موضوع پرداخته جالب توجه است. او با اين کار بر اصالت و غنای آثار خود بسی افزوده و نمونه و الگوی بی نظيری برای آيندگان باقی گذاشته است.
با اين حال بايد افزود هر چند که کاريکاتور های تالبرگ از استحکام طراحی و قلم گيری و پرداخت حرفه ای نيرومندی بر خوردار است، اما چنانکه در نمونه های ما هم مشاهده می گردد اين آثار همسنگ کارهای تصويرگری او نيست و اين کاريکاتورها بيشتر « تصوير » گفتگوی طولانی آدم هائی است که در صحنه ديده می شوند و کاريکاتور به اين همه شرح و گفتگو نياز ندارد و خود قادر است پيامش را تنها به وسيلۀ خطوط و تصوير به روشنی و وضوح بيان کند.
شرح تصاوير
نخستين کاريکاتور ايران
اين نخستين کاريکاتور تاريخ مطبوعات ايران است که در” روز چهاردهم شوال ۱۳۲۰ قمری، مطابق با چهاردهم ژانویۀ فرانسوی ۱۹۰۳” در صفحۀ ۲، شمارۀ ۵، سال سوم « روزنامۀ ادب به مدير کلی ميرزا صادق خان اديب الممالک در شهر مشهد مقدس، کوچۀ دو در » چاپ شده که « هيئت ترقی اهل اروپا » را با « هيئت تنزل مردم آسيا» مقايسه می کند و « اثر خامۀ حسين الموسوی، نقاشباشی آستان قدس رضوی » است.
در مورد این که چرا این کار « حسین الموسوی » شایستگی عنوان « نخستین کاریکاتور» مطبوعات ما را یافته، شاید توضیحات زیر لازم باشد. بی گمان سر زمین ایران از سرچشمه ها و خاستگاه های تصویر سازی به شمار می رود و سابقۀ آن به زمانهای بسیار دور باز می گردد و نقوش روی ظروف و سفالینه های دوران های باستان بهترین و گویاترین اسناد و مدارک این سابقه است. از این روی می توان احتمال داد که تصاویر شوخ طبعانه هم بخشی از این سابقه بوده باشد، و حتا نمونه های بسیار ارزنده ای از آثار استادان مینیاتور دورۀ صفوی در دست است که بعضاً در کتاب ها هم چاپ شده است.
اما روشن است که هر تصویر غیر جدی و شوخ طبعانه را، هر قدر هم که استادانه و هنرمندانه تهیه شده باشد، کسی کاریکاتور نمی داند. به همین قیاس آثار آن استادان هم کاری در زمرۀ شوخی های شخصی و شیطنت های تفننی دسته بندی می گردد.
به قرار تعریف های مختلفی که کتب و مراجع معتبر، از فروید گرفته تا فرهنگ ها و دائرة المعارف های با اعتبار هنر از این اصطلاح به دست می دهند، کاریکاتور بطور خلاصه عبارت است از «طنز تصویری » و مخاطب آن هم عامۀ مردم است. بدین قرار کاریکاتور چیزی نیست جز یک انتقاد و اظهار نظر طنز آمیز اجتماعی در قالب تصویر، یا همان چیزی که غربی ها به آن طنز دیداری ( ویژوال هیومور) می گویند و آن کاری است در حیطۀ روزنامه نگاری و ژورنالیزم.
به این ترتیب « حسین الموسوی» برای نخستین بار در مطبوعات ما یک موضوع عمومی، یعنی روحیۀ تشتت و تفرقه در میان آسیائیان ( در واقع هموطنان خودش) را، به صورت طعنه آمیز و در قالب تصویر، مورد انتقاد قرار داده و آن را در یک نشریۀ عمومی و علنی منتشر کرده و با این کارش نخستین کاریکاتور ایرانی را – به معنای واقعی کلمه- « رقم» زده است.
البته با معیارهای امروز ممکن است بر کار حسین الموسوی عیب و ایراد هائی وارد کرد. مثلاً به دلیل کلاه های فینۀ « مردم آسیا» آن را کاری تقلیدی و به اصطلاح کپیه برداری از کاری خارجی دانست و یا ضعف های آشکاری که در طراحی و ترکیب آن وجود دارد . اما به فرض صحت چنین احتمالی هم در این که کار حسین الموسوی نخستین کاریکاتور ایران است، مطابق تعاریفی که به آن ها اشاره شد جای هیچ شک و شبهه ای نیست.
تصویر روزنامۀ جنگل مولا
این تصویر، که از شمارۀ 8 روزنامۀ جنگل مولا، چاپ تهران، گرفته شده نمونه ای است از آنچه که به نام کاریکاتور در مطبوعات دورۀ مشروطیت به خوانندگان روزنامه ها عرضه می شده است. در این به اصطلاح کاریکاتور، هیچ روشن نیست میرزائی که با قلم و دواتش در وسط تصویر نشسته مشغول نوشتن چه چیزی است. یا آن خان بختیاری که در کوهستان ها به تاخت و تاز مشغول است با میرزا و سواری که خودش واسبش نقش زمین شده اند، و آن سه بیماری که بر روی تخت های عمودی خوابیده اند، و مرده و زنده ای که از گوشۀ چپ تصویر به سوی میرزا مشت حواله کرده اند، چه رابطه ای با او دارند.
البته همۀ این ها بعد از خواندن یک مقالۀ سه صفحه ای داخل روزنامه تا حدی روشن می شود و خواننده نفس راحتی می کشد. اما بدیهی است که اگر معنی کاریکاتوری موکول به خواندن یک مطلب سه صفحه ای باشد، چنین تصویری اساساً کاریکاتور نیست. مضافاً این که تمام عناصر یاد شده در سطح تصویر بسیار ناشیانه و بچگانه کشیده شده اند و نه فقط عاری از اصول اولیۀ نگارگری و تصویر سازی است، حتا خالی از هر گونه ظرافت و زیبائی بصری هم هست.
رادیو: شوخی هفته کاری از تالبرگ
در این تصویر، که رسماً به آن « کاریکاتور» اطلاق می شود،به رغم این که فیگورها از طراحی محکم و شوخ طبعانه و به اصطلاح کاریکاتوری بر خوردارند، با این حال این کاریکاتورها به خودی خود چیزی را بیان نمی کنندو تنها در خدمت مصور و قابل رویت کردن شرح مفصل ومقپز زیرشان هستند.
شوخی هفته، راه آهن
از تالبرگ
این تصویر هم کاری است در ردیف کار قبلی و برای سر در آوردن از مفهوم آن باید شرح مفصل زیر آن را خواند.
قیام ملت بر ضد استبداد
از تالبرگ، نقل از کتاب از کورش تا پهلوی
این تصویر که به رغم جدی بودن محتوای آن اندکی کاریکاتوری است، قیام مشروطیت را مصور کرده و تمام اصول مصور سازی در آن رعایت شده است. از آسمان ایران گرفته تا خورشید که پشت کوه دماوند طلوع کرده و امواج جمعیت و رهبران و شهدای قیام در جلو و باغ سفارت روس درمندرج یا اینست همه در جای مناسب خود نقش شده و ورقۀ استعفای محمد علی شاه آن را کامل کرده است.
سامانیان
از تالبرگ
یک مصور سازی « ایلوستراسیون» به سبک قصه های عامیانه است که در آن صورتی پنداری از رودکی و چنگی که نماد شاعر است در داخل صفحه مندرج یا "اینست" شده و در مجموع دوران سامانیان در تاریخ ایران را هنرمندانه و حرفه ای مجسم می سازد.
گنجینه ادبیات ایران
از تالبرگ
ترکیب بسیار هنرمندانه ای است که تالبرگ از مجموعۀ کتاب های ادبیات فارسی ساخته است. برای اشاره به هنر ایران یک فیگور مینیاتوری در بالا و برای ستایش از هنر و ادب ایران یک حلقۀ برگ زیتون به دور مجموعۀ کار کشیده است.
مشروطیت
از تالبرگ
تالبرگ برای مصور کردن متن فرمان مشروطیت بسیار هوشمندانه آن را در زمینه ای از سر در مجلس شورای ملی و نقشمایه ای ازدورۀ قاجار و شماری از وکلای مجلس اول قرار داده است.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید