جديد آنلاين: در مراسم اهداى جايزه تاريخى و ادبى دكتر محمود افشار يزدى به دكتر بدرالزمان قريب، پژوهشگر زبان و ادبيات سغدى، مولف فرهنگ سغدى و استاد دانشگاه تهران، كه عصر يكشنبه هشتم دى ماه در موسسۀ لغت نامۀ دهخدا برگزار شد، دكتر ژاله آموزگار و دكتر يدالله ثمره استادان دانشگاه تهران سخن گفتند. آنگاه نوبت سخن گفتن به دو تن از دانشجويان دكتر قريب؛ دكتر زهره زرشناس و محمد شكرى فومشى، رسيد تا از استاد خود بگويند. در اين ميان سخنان دكتر زهره زرشناس حاوى اطلاعات جالبى دربارۀ زبان و ادبيات سغدى، حيطۀ نفوذ، اهميت كشف دوباره و تحقيقات ديگر مربوط به اين زبان بود كه مطلب زير فشرده اى از همان سخنرانى است.
زهره زرشناس
دكتر قريب نخستين استاد كرسى زبان سغدى از سال ۱۳۵۰ تا كنون، استاد بازنشسته دانشگاه تهران و عضو پيوستۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسى، فرزانه بانويى است كه عمر خود را در خدمت به فرهنگ و زبان هاى ايران باستان، به ويژه زبان سغدى و گسترش زبان فارسى گذرانيده و آثار پژوهشى ِ متعدد و يگانه اى تأليف كرده است. من اولين دانشجويى بودم كه رساله ام را به زبان سغدى به راهنمايى استاد گرفتم.
مى دانيم كه سمرقند اهميت زيادى در جادۀ ابريشم شاهراه ميان چين و دنياى غرب داشته است. نوشته هاى مورخان اسلامى حكايت از مهاجرت سغديان پيش از اسلام و فعاليت هاى سغديان ِ تجارت پيشه در طول اين جاده دارد. نتيجه بارز اين امر اهميت يافتن زبان سغدى به صورت زبان ميانگان در جاده ابريشم بود.
از اين نظرگاه نقش سغديان را در تركستان و ماوراء النهر، مى توان با نقش يونانيان در دنياى باستان، البته در مقياسى محدودتر، قابل قياس دانست. در پرتو همين نقش زبان سغدى است كه بيشتر دست نويس هاى آن در اين ناحيه به خصوص در نواحى اطراف تورفان به دست آمده است.
زبان سغدى پيش از كشف گنجينۀ تركان در تركستان چين، در اوايل سده بيستم ميلادى، زبانى تقريبا ناشناخته بوده است. نخستين كسانى كه پرده از راز زبان خاموش سغدى برگرفتند، محققان آلمانى بودند كه در سال هاى آغازين سدۀ بيستم با مطالعه يك متن مكشوف از تورفان اين زبان ِ تا آن زمان ناشناخته را سغدى ناميدند.
گرچه ابوريحان بيرونى در حدود هزار و اندى سال پيش با ذكر روزها و ماه ها و جشن هاى سغدى تلويحاً به اين زبان اشاره كرده بود، اما در آغاز قرن بيستم است كه زبان سغدى تولدى دوباره مى يابد.
طى يكصد سال گذشته با پوشش هيأت هاى اكتشافى متعدد، آثار مكتوب اين زبان به صورت پراكنده از نواحى نزديك شهر سمرقند تا يكى از برج هاى داخلى ديوار بزرگ چين، و از مغولستان شمالى تا دره علياى رود سند در شمال پاكستان، كشف شدند.
با انتقال اين اسناد به موزه هاى برلين، پاريس، لندن و سن پترزبورگ دانشمندان اروپايى و آمريكايى به مطالعۀ اين نوشته هاى كهن پرداختند و بسيارى از اين متن ها به زبان هاى گوناگون اروپايى ترجمه شد. زبان شناسان، ويژگى هاى صرفى و نحوى زبان سغدى را مشخص كردند و حقايق بسيارى را دربارۀ اين زبان آشكار ساختند.
زبان سغدى يكى از زبان هاى گروه شرقى ايرانى ميانه، زبان ناحيۀ حاصلخيز سغد، واقع در ميان رود سيحون و جيحون بوده است. اين زبان در طول ده قرن، سده هاى دوم تا دوازدهم ميلادى، مهم ترين زبان ايرانى در تركستان و ماوراء النهر، زبان تجارى جادۀ ابريشم و از دير زمان ابزار ارتباط و پيوند فرهنگ هاى سرزمين هاى شرقى و غربى آسيا بوده است.
آثار بازيافتۀ سغدى به دو گروه دينى و غير دينى تقسيم مى شود. آثار غير دينى در برگيرندۀ كتيبه هاى متعدد، سكه هاى گوناگون -كه تاريخ برخى از آنها به سدۀ دوم ميلادى مى رسد و در زمرۀ كهن ترين نوشته هاى زبان سغدى است- سفالينه ها، نامه هاى باستانى، اسناد و مدارك، تعدادى داستان و چند متن طبى است.
آثار دينى كه بخش اعظم متون سغدى را تشكيل مى دهد، احتمالا در فاصله سده هاى هشتم تا يازدهم ميلادى نوشته شده اند و اغلب ترجمه هايى از نوشته هاى پيروان اديان بودايى، مانوى و مسيحى و متاثر از فلسفه و عقايد اين سه دين هستند. به همين اعتبار آثار دينى اين زبان به سه گروه متون سغدى مانوى، متون سغدى بودايى و متون سغدى مسيحى تقسيم مى شود.
زبان سغدى بر اثر نفوذ و توسعه تدريجى فارسى ميانه كه برخوردار از پشتيبانى دولت ساسانى بود و نيز زبان تركى كه ارمغان هجوم قبايل ترك زبان، از رواج افتاد و سير نابودى آن از سده پنجم هجرى به بعد همزمان با رواج زبان فارسى از يك سو و نفوذ زبان عربى و تركى از سوى ديگر شتاب بيشترى يافت.
هر چند كه امروز گويش دور افتادۀ يغنابىِ رايج در دره رودخانۀ يغناب، در جمهورى تاجيكستان، يگانه يادگار زندۀ از زبان سغدى است، ليكن تأثير مستقيم زبان سغدى بر زبان فارسى و نقش بسيار مهم بخارا و سمرقند، مادرشهرهاى قلمرو زبان سغدى را در گسترش ادبيات فارسى، به ويژه در دوران متقدم آن نمى توان انكار كرد.
دشوارى دست يافتن به منابع و مآخد جديد دربارۀ زبان سغدى، اين زمينۀ پژوهشى ِ تقريبا ناشناخته در ايران و كمبود و در واقع نبود منابع فارسى دربارۀ زبان سغدى، بر ارزش ِ پژوهش هاى دكتر بدرالزمان قريب مى افزايد. به ويژه ارزش اثر ارزنده و ماندنى ايشان، كتاب فرهنگ سغدى را دو چندان مى كند.
اين كتاب گنجينۀ عظيمى از واژه ها و تركيبات سغدى را در اختيار پژوهشگران اين زبان و ديگر زبان هاى كهن ايران و رشته هاى وابسته قرار مى دهد و مى توان آن را به مثابه ابزار اصلى، براى مطالعات زبان هاى ايرانى به كار برد.
فرهنگ سغدى با بهره گيرى از جديدترين روش هاى فرهنگ نويسى و با نگرش به آخرين آراء و دستاوردهاى ايران شناسان جهان تدوين شده و اين مهم به همت بانوى فاضلى به انجام رسيده كه زندگى خود را وقف علم و دانش و خدمت به جامعۀ دانشگاهى ايران كرده است. بانويى كه به راستى سزاوار ستايش در هر انجمنى است.
بدو گفت رودابه كاى شاه زن
سزاى ستايش به هر انجمن
گفتيم كه اكثر متون بازيافتۀ سغدى بررسى شده اند و تقريبا همۀ اين دست نوشته ها به زبان هاى زندۀ جهان برگردانده شده اند، اما جاى خالى واژه نامه اى جامع از زبان سغدى در ميان آثار متعدد ايران شناسان جهان دربارۀ زبان هاى ايرانى به واقع نمايان بود.
به گفتۀ كنفوسيوس، شناخت انسان بدون شناخت قدرت كلمات ميسر نيست و استاد به راستى در قوت بخشيدن به قدرت كلمات در ايران ممتاز بوده و سهمى بسزا داشته است.
وى با فراهم آوردن اين واژه نامه كه از نظر علمى و پژوهشى از ارزشى جهانى و بين المللى برخوردار است، حاصل تلاش و كوشش يكصد سالۀ ايران شناسان و زبان شناسان كشورهاى مختلف دنيا را در بارۀ زبان سغدى گردآورى كرده است و به عبارتى ديگر، صدها مقاله و كتاب را در قالب يك واژه نامۀ قابل دسترس براى دانشجو و دانش پژوه در اختيار فارسى زبانان قرار داده است.
افزون بر اين، ايران شناسان، پژوهشگران، دانشجويان زبان هاى ايرانى، اديبان، پژوهندگان زبان و ادبيات فارسى به جهات گوناگون به ويژه در امر واژه گزينى و واژه سازى و بازشناسى واژه هاى مهجور و شاذ و درك امكانات گوناگون قرائت واژه ها نيز مى توانند از اين فرهنگ بهرۀ فرواوان برند.
تلاش ارزشمند اين بانوى دانشمند را ارج مى نهيم كه زبان فراموش شدۀ سغدى را از نو به فارسى زبانان شناساند و آموزش آن را باب كرد و سپس به آسان ساختن دستيابى به اين زبان نويافته و بازيافته و گنجينۀ واژه هاى غنى آن پرداخت.
اينك جاى آن دارد كه بدرالزمان قريب را بدر سغديانه بناميم.