علی عطار
اگر چه در سی سال گدشته تئاتر ارحام صدر در اصفهان بطور زنده اجرا نشده و جوانان امروز اصفهانی این هنرمند را بیشتر از زبان پدرانشان یا از طریق ضبط های ویدیوئی آثاراو می شناسند، اما شرکت وسیع مردم در مراسم سوگ ارحام صدر نشان از حضور پر قوت او و نمایش هایش در اعماق شهر اصفهان داشت.
آوازه رضا ارحام صدر که در دهه سی ام هجری خورشیدی در شهراصفهان و اطراف آن پیچیده بود، در دهه چهل و پنجاه به سراسر ایران گسترش یافت. او نمایش های مردمی را با شوخ طبعی و لهجه مردم پسند اصفهانی به صحنه تئاتر منتقل کرد.
پس از موفقیت در اجرای نمایش های طنز آمیز و در ادامه کارش در تماشاخانه های اصفهان به این نتیجه رسید که قدرت آنرا دارد که چون رسانه ای توانمند مشکلات مردم را به گوش مسئولین حکومتی برساند.
او خود گفته است زمانی که قرار بود مالیات کسبه و صنعتگران خرد افزایش یابد، وظیفه خود دانست، مشکل آنان را روی صحنه تئاترش بیان کند. پس ازاستقبال گسترده تماشاگران ازاین عمل بود که تاتر ارحام صدر "تئاتر کمدی-انتقادی" نام گرفت و از آن پس نمايش هاى این هنرمند در کنار آثار باستانی اصفهان به یک جاذبه توریستی دراین شهر تبدیل شد.
قهرمانان اصلی داستان نمایش های ارحام صدر بطور عمده از بین خود مردم انتخاب می شدند. ارحام صدر که به طور کاملا اتفاقی از یک "دانش آموز مزه پران دبیرستان ادب اصفهان" با تشویق مسئولین مدرسه به یک بازیگر نمایش های کمدی تبدیل شده بود، با مخالفت بعضی از افراد خانواده خود مواجه شد که حضور در تماشا خانه را مخالف با شئون خانواده های "آبرودار" شهر اصفهان می دیدند.
شاید ازهمینجا بود که اقشاری چون میرزاها، قلندارها، جاهل ها، داش ها، باجی ها و بازاریان سنتی که در آن زمان در مقابل پوست انداختن جامعه مقاومت می کردند، در مرکز انتقاد نمایش های ارحام صدر قرار گرفتند.
با وجود نگاه انتقاد آمیز به برخى سنت ها رضا ارحام صدر هیچگاه پوسته مردمی خود را ترک نکرد و تمایلی به شرکت در تئاتر های آن زمان که عمدتا آثار نویسندگان غربی یا روسی را اجرا می کردند، پیدا نکرد.
ارحام صدر که بعدها تحصیلات دانشگاهی اش در ادبیات و فلسفه را به پایان برد، همواره کوشید تا نزدیکی زبان نمایش هایش به زبان مردم را حفظ کند. او بیش ازهر چیز به بداهه بودن گفتارش در تئاتر اهمیت می داد و علاقه ای به نمایش های از پیش نوشته نداشت.
اگر چه او با بازی درفیلم "شب نشینی در جهنم" در سال ۱۳۳۶ به سینمای تجارتی آن زمان پا گذاشت و توجه دست اندر کاران را جلب نمود ولی همچنان به تئاتر وفادار ماند. نوه او "امیر حافظ جهانگیری" می گوید که پدر بزرگش همیشه ارتباط مستقیم با تماشا گر تئاتر را بر حضور بی روح بر پرده سینما ترجيح مى داد.
پس از انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ فعالیت های تئاتری و سینمایی رضا ارحام صدر ۵۵ ساله به حداقل خود رسید. مشکلاتی که او پس از انقلاب بر سر راه کار خود یافت، او را بر آن داشت که نیروی خود را در بخش جهانگردی که مورد علاقه اش بود متمرکز کند. سرانجام بازی در چند فیلم او را مجددا به صحنه سینما بازگرداند.
در دهه هفتاد ارحام صدر اجازه یافت که سه نمایش خود به نام های "آقا معلم"، "خواستگاری" و "ارحام صدر رئیس جمهور می شود" را برای ایرانیان خارج کشور اجرا کند.
آخرین کار نمایشی ارحام صدر شرکت و بازی در فیلم "شکر پاره" است که داستان زندگی او را بصورت نیمه مستند-نیمه داستانی به تصویر می کشد.
امیر حافظ می گوید با وجودی که پدر بزرگش درزمان فیلمبرداری هشتاد ساله بود و از دردهای مزمن رنج می برد، اما در مقابل دوربین هرگونه درد جسمی را فراموش می کرد.
ارحام بطور گلایه آمیز گفته بود بعد از آن که دیدیم همکاران قدیمی یکی پس از دیگری می روند و چیزی از آنها باقی نمی ماند و کسی هم به سراغ ما نمی آید خود دست به کار شدیم و فیلم خودمان را ساختیم.
دو خصوصیت غیر هنری رضا ارحام صدر با توصیف کار حرفه ای او گره خورده است: نیکو کاری، که بسیاری ازمردم اصفهان از آن سخن می گویند، و علاقه به شهر و فرهنگ زادگاهش.
زمانی که به او پیشنهاد شد تئاتر خود را به تهران منتقل کند، گفته بود "چرا هر چه چیزخوب است به تهران منتقل شود؟ مگر مردم شهرستان ها نباید از این چیزها سهمی داشته باشند؟ شرط من این است که منارجنبان را از جا بکنید و در لاله زار کار بگذارید، آن وقت در کنارش هم بلند گو اعلام کند که تئاتر من آنجا اجرا می شود!"
رضا ارحام صدر روز يکشنبه ۲۴ آذر در سن ۸۵ سالگى درگذشت. شرکت گسترده و بی نظیر مردم اصفهان در مراسم تشییع و سوگواری این هنرمند نشان داد که اهالی این شهر او را چون قهرمانى ملی می دانستند که همواره به زادگاه و فرهنگ خود وفادار مانده بود.
در گزارش مصور اين صفحه کوشش شده است گوشه هایی از زندگی ارحام صدر از زبان نوه اش امیر حافظ جهانگیری و از زبان خود او به روایت فیلم "شکرپاره" بازگو شود.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید
کاشکی صاحب هنر را زندگان مرده دوست در زمان زندگانی مرده می پنداشتند. این بیت را بارها از زبان استاد ارحام صدر شنیدم.... روحش شاد و یادش گرامی
موفق باشيد
اما حیف که نشد
اوايل آذرماه امسال كه براي تهيه گزارش به خانه شيخ بهايي رفته بودم، در گوشه اي از تالار پذيرايي ميز چوبي چشم نوازي را ديدم كه صفحه روي آن به شكل زيبايي كاشي كاري شده بود و گويا كار دست يكي از هنرمندان بزرگ اصفهان بود. آقاي جلالي گفت اين هديه آقاي ارحام صدر است.
چون زحمت خانواده جلالي در نگهداري خانه شيخ بهايي را ديده بود، نخواسته بود كه اين زحمت را بي پاداش بگذارد و به نوبه خود اين گونه از آنان قدرداني كرده بود. از همين جا مي شود عشق بي حد او به فرهنگ ايران را دريافت. روحش شاد.
از طرف خودم به خانواده ایشان و جامعه هنری اصفهان و ایران تسلیت می گم و همچنین متاسفم که صدا و سیما یک چنین موضوعی را پوشش نمی دهد .
دکترصیرفیان پور
دانمارک