هوسانه های لذیذ
علی فاضلی
اول یا دوم راهنمایی بودم ، تابستان گرمی بود و وقت فراغت از درس و مدرسه و باید کاری پیدا می کردم تا آن روز های بلند و کسل کننده بگذرد . جستجو کردم و آن را یافتم یک خیاط خانه یا تولیدی مانتو.
ده پانزده نفر اعم از استاد کارها و شاگردان و از ملیت های افغانی و ایرانی در کنار هم کار می کردند همه با هم دوست صمیمی و مهربان . یکی از بچه ها بنام فیروز اهل مزار شریف افغانستان بود. او روزی شادمان و خوشحال ( به یاد ندارم از چه موضوعی ) وارد کارگاه خیاطی شد و فریاد زد همه فردا شب شام مهمان من هستید و شام " آشک " داریم . همه بچه ها هورا کشیدند.
با خودم گفتم " آشک "لابد همان "آش" است. تمام روز صحبت از مهمانی فیروز بود و همه مان لحظه شماری می کردیم. فردای آن روز نزدیکی های غروب کارگاه تعطیل شد و ما به سوی منزل فیروز به راه افتادیم .
پدر فیروز با قامتی راست به مهمان ها خوش امد می گفت. مردی با صورت تراشیده، پیراهنی روشن که آستین هایش مقداری تا شده، شلوار لی گشاد و تسبیحی سنگی در دست.
در یک اتاق بزرگ همه دور هم حلقه زدیم. استادهای خیاط شروع کردند با پدر فیروز از گذشته ها و حال صحبت کردن. پدر فیروز که از خود فیروز سرحال تر و با نشاط تر می نمود از هر دری حرف می زد و می گفت در این خانه لباس من و فیروز نداریم. من مال او را می پوشم. او مال مرا و صدای خنده مان به هوا بلند بود.
مدتی بعد دسترخان (سفره) را پهن کردند. نان، چکه (ماست چکیده)، سبزی ، و آشک و خورش آن را آوردند.
آشک را در غوری (دیس) چیده بودند. بسته های کوچک نیم دایره ای شکل خمیر، آب پز شده که همانند بالش باد کرده بودند و درون آنها پر از سبزی گندنه (تره) بود و خورشی شامل لپه و گوشت چرخ شده.
جلو هر نفر یک غوری (دیس) پر از آشک گذاشته بودند همه شروع کردیم به خوردن. بیشتر اعضای محفل غذایشان را تا آخر خوردند و من بعد از اینکه کمتر از نصف آن را خوردم کشیدم کنار.
بغل دستی ام با تعجب پرسید نمی خوری؟ و بعد غوری مرا کشید جلوش و تا آخر میل کرد. روشن بود که درست کردن آن همه بسته های کوچک وظریف آشک کار سختی بود و همه بعد از شام ضمن تشکر از میزبان می پرسیدند چطور توانستید این همه غذا را درست کنید. پدر فیروز گفت که از صبح زود چند نفراز خانم های فامیل را جمع کرده و تا همین حالا آنها مشغول هستند.
آشک نوعی غذای سنتی افغانی است، افغان ها به این نوع غذاها "هوسانه" می گویند. شاید به این خاطر که هر از گاهی آن هم از روی هوس آن را درست می کنند.
افغان ها مردمانی مهمان نواز هستند و شاکر که اگر قوت یکی دو روزشان را داشته باشند غصه فردا و پس فردا را نمی خورند و معتقدند که فردا باید فردا را فکر کرد.
تعداد این غذا های هوسانه کم نیست ، شوله غوربندی، کچری قروت ، سمنک، بورانی بادمجان، شوربای دیگ سنگی، شوربای کله ، دلمه برگ تاک، کباب تندوری (تنوری)، چکلی کباب، منتو، بولانی و قابلی پلو از این دسته اند.
با آمدن فصل تابستان و فراوان وارزان شدن سبزیجات به تعداد طرفداران این نوع غذاها افزوده می شود. در مشهد و در بعضی محله هایی که افغان ها زندگی می کنند گاهی می شود غذاخوری هایی را یافت که بعضی از این نوع غذا های سنتی را ارائه می کنند. گاهی به خصوص در ماه رمضان هوسانه ای به نام بولانی در منازل طبخ شده و ساعتی بعد همه انها به صورت دست فروشی در بازار به فروش می رسد.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید