مهتاج رسولی
هر سال در چنین روزهایی به مناسبت روز بزرگذاشت سعدی مجالسی دربارۀ این شاعر بزرگ برگزار می شود.
امسال شهر کتاب، موسسه فرهنگی شهرداری تهران، از دکترعزت الله فولادوند، مترجم برجستۀ آثار فلسفی، دعوت کرده بود تا دربارۀ اندیشۀ سعدی سخن بگوید و نیز از دکتر معصومی همدانی که از غزلیات سعدی گفت.
دکتر فولادوند، که در اینجا فشردۀ سخنانش را گزارش می کنیم، از چیره دستی سعدی در سخن آغاز کرد "هر کس که زبان فارسی را دوست بدارد به محض خواندن جمله یا متنی از او بی درنگ پی می برد که از آن زیباتر و موجز تر و دقیق تر ممکن نیست ادای معنا کرد. اما رسیدن به ژرفای اندیشه سعدی به تعمق بیشتر نیاز دارد. فکر سعدی نیز مانند هر هنرمند و متفکر بزرگ دیگرابعاد و لایه های مختلف دارد."
به باور دکتر فولادوند فردوسی را حکیم می گوییم نه تنها به خاطر سرودن حماسۀ ملی ایران، و فراهم آوردن سند هویت ما، بلکه همچنین به دلیل دید عمیق او به انسانیت و سرنوشت آدمی "پخته ترین اندرزها و اندیشه های اخلاقی که از نیاکان ما به یادگار مانده در شاهنامه آمده است. پند و اندرز و به تعبیر فیلسوفان حکمت عملی در کارنامۀ مردم این سرزمین پیشینه ای دراز دارد."
"اندرز نامه، نخستین و کهن ترین صورت کتاب های اخلاقی در زبان فارسی است و آثار به جای مانده در آن زمینه همه متعلق به یک هزار سال اخیر است. نزدیک ترین آثار و اندرزنامه ها نوشته هایی به زبان پهلوی است که ریشه خود آنها به ایران باستان زرتشتی می رسد."
"ولی در فاصلۀ میان ادبیات اخلاقی پهلوی و متون فارسی به کار چند نسل از نویسندگان عربی زبان بر می خوریم. از قرن دوم هجری مورخان می کوشیدند بر پایه اندرزهای حکیمانه و وصایای پادشاهان ایرانی تاریخ بنویسند."
"حاصل کار آنان مجموعه ای است که می توان از آن به نام نصیحت الملوک یاد کرد. نسخه ای خطی متعلق به قرن ششم هجری حاوی قدیم ترین اندرزنامه های فارسی و شامل ١٧ متن است از جمله گفتار بزرگمهر حکیم، پرسش های انوشیروان، پندنامۀ بزرگمهر، پندنامۀ انوشیروان دادگر، پرسش های اسکندر از ارسطو، و جاودان خرد."
"هر یک از متن ها، مستقل و منسوب به یکی از حکماست. در محیط فکری بین النهرین که فرهنگ های ایرانی و یونانی به هم می رسیدند اسلام با اندیشه های فلسفی گوناگون رو به رو بود و می توانست آنچه را می خواست در خود جذب کند. چند اندرزنامۀ قدیم و اندرزهای برگرفته از آداب و سنت های اسلامی از جمله سیره پیامبر اکرم و حضرت علی و سپس قابوسنامه قابوس وشمگیر، کیمیای سعادت محمد غزالی و آثار سنایی و نظامی نمونه های برجسته اندرزنامه نویسی در آن دوره نسبتا دراز است."
فولادوند با ذکر این مقدمات نتیجه گرفت که فردوسی و سعدی از یک جهت متعلق به همین سنت اند. شاهنامۀ فردوسی نقطۀ اوج کوشش دست کم سه نسل از مردم خراسان برای جدا کردن میراث فرهنگی ایران از آن التقاط فکری بین النهرین بود.
گویی فردوسی و پیش کسوتان او -به گفتۀ ایران شناس معاصر فرانسوی پروفسور فوشه کور- قصد داشتند بر خلاف ادیبان عربی نویس، رشتۀ این التقاط را قطع کنند و پایه های سنتی اصیل را بگذارند که تنها متکی بر اسناد ایرانی باشد.
فولادوند آنگاه به جنبۀ نصیحت گری سعدی پرداخت و گفت او در همۀ آثار خود، جای جای و به مناسبت، زبان به نصیحت می گشاید. نصیحت و نصیحت گری هیچگاه چنانکه ناصحان امیدوار بوده اند عموما با حسن قبول و گوش شنوا مواجه نبوده است؛ و بویژه در عصر ما به علت دگرگونی های شگرف یکی دو قرن اخیر در احوال دنیا، بخصوص نزد جوانان مزۀ ناخوش به خود گرفته است.
اما هنر سعدی در این است که حتا واضح ترین نصایح را چنان با استادی در لفافی از الفاظ دلاویز می پیچد که هیچ کس از آن احساس خستگی و بیزاری نمی کند.
به گفته دکتر فولادوند محور توجه سعدی مانند بسیاری از صاحبان اندرزنامه ها سه موضوع است: سیاست، خانواده و تهذیب نفس. یا به تعبیر ابن سینا تدبیر شهر، تدبیر خانه و تدبیر خود، که همه از اخلاق منشعب می شوند.
موضع سعدی همه جا بر بهترین سنت های اخلاقی ایرانیان و صورت کمال یافته آنهاست. مکتب و رای او در اخلاق بر محور عدالت استوار است. عدالت به سلطان بستگی دارد که سنگ بنای جامعه است.
بنابراین، تربیت و آموزش او در صدر اولویت هاست. بالاترین عمل اخلاقی، گفتن سخن شایسته ای است که موجب تغییر رفتار شهریار ستمگر شود. و سلطان پس از اینکه دادگری پیشه کرد به صورت ستون استوار و محور زندگی اخلاقی در می آید. بنابراین سلطان باید بی آنکه به راه زهد برود و از وظایف حکمرانی غفلت کند از مرد حکیم که به فضیلت واصل شده است درس عدالت بگیرد.
شاید بزرگترین پندی که حکمران باید بیاموزد این است که چون هنگام مرگ فرابرسد شاه و گدا یکسان اند و حکمران باید با توجه به آن روز، از ستم بپرهیزد. از این روست که سعدی می فرماید: لب خشک مظلوم را گو بخند/ که دندان ظالم بخواهند کند.
سعدی دارای تجربۀ دنیاست؛ و این تجربه را در تنهایی درویشی خویش کسب کرده است. و بنابراین در سیاست و اخلاق از هر کس برتر است. در افلاطون کمال مطلوب آن است که حکیمان شاه شوند.
در سنت اخلاقی ایران، حکیم و پادشاه در مقابل یکدیگر قرار می گیرند. و وظیفۀ حکیم نصیحت به پادشاه و آوردن او به راه عدل است. در گلستان می فرماید: ملک از خردمندان جمال گیرد، پادشاهان به نصیحت خردمندان از آن محتاج ترند که خردمندان به قربت پادشاهان.
بزرگترین خصیصۀ اخلاق سعدی واقع نگری است. چنین نیست که دنیا و اهل دنیا به هیچ گرفته شوند و حوالت همۀ کارهای جهان با عالم بالا باشد: با بدان بد باش وبا نیکوکان نکو/جای گل گل باش و جای خار خار؛ و هزاران مثال دیگر که نشان می دهد سعدی ضمن وارستگی و عرفان که بعد به آنها می پرداخت هرگز ضرورت التفات به کار جهان را از یاد نمی برد.
نیکوکاری و احسان، فضل و بخشندگی، همه از این جهان آغاز می شود و نه تنها پاداش اخروی می گیرد بلکه در این جهان نیز سبب بهروزی و رهایی در روز درماندگی است.
فرقی که در آن حکایت معروف گلستان میان عالم و عابد گذاشته می شود در این زمینه بسیار گویاست: گفت آن گلیم خویش به در می برد ز موج /وین جهد می کند که بگیرد غریق را.
سعدی نیز مانند افلاطون از این جهان خاکی با همۀ کمبودها و نارسایی ها و زشتی و زیبایی های ناپایدار آن آغاز می کند تا به ملکوت ایده ها یا مُثل آسمانی جاوید برسد. از این رو اگر بتوانیم چنین تعبیری به کار ببریم این استاد استادان سخن پارسی را مانند آن استاد استادان فلسفه شاید بتوان رئالیستی ایده آلیست نامید.
به عقیدۀ دکتر فولادوند امتیاز سعدى بر دیگر سخن سرایان ما از جمله حافظ این است که عشق سوزناک و دردناک و سرگردان کنندۀ بشر به معشوق زمینی را دست کم نمی گیرد و برخلاف شاعران عارف مشرب، جسورانه و بی پروا دل به دریای آن می زند و دلاویز ترین و پر احساس ترین و شور انگیزترین اوصاف را در بیان آن می آورد و این نیز شاهدی دیگر بر واقع نگری یا رئالیسم اوست.