در شهرهای شمالی ایران، کاشت برنج در اردیبهشت ماه صورت میگیرد و ماه مرداد با گرمای شرجی و طاقتفرسایی که دارد موسم رسیدن برنجها و خوشه دادن آنهاست. وقتی خوشههای بوته گیاه برنج، طلایی شدند و رنگ برگها و ساقهها نیز به زردی گرایید ماه درو آغاز میشود.
درو برنج در استان گیلان در شهریورماه آغاز میشود و با توجه به وسعت زمینها و زودرس یا دیررس بودن محصول، کم و بیش یکماه به طول میانجامد. کشاورزان گیلانی در حالی به استقبال پاییز میروند که زمینهای خود را درو کرده و محصول آن سال را در کیسههای بزرگ به کارخانجات برنجکوبی فرستادهاند.
خوشه برنج نیز به خوشه گندم شباهت دارد. سبوس و پوستهای دور دانه سفید برنج را گرفته که محلیها اصطلاحاً به این دانه "جو" میگویند.
در زمان رسیدن برنج دمای هوا به شدت بالا میرود و زمین تبدار میشود. در این هنگام است که برنجکاران دست بهکار میشوند تا علیرغم گرمای طاقتفرسا، کار درو را آغاز کنند. آنها در دو مرحله صبح و عصر کار میکنند. صبح زود از ساعت ۸ در حالیکه لباسهای آستیندار بر تن و کلاههای حصیری بر سر دارند تا خود را از تیغ آفتاب حفظ کنند با داس مخصوصی که در گویش خود به آن "داره" میگویند روانه زمینهای کشاورزی میشوند.
کار را مردان و زنان با هم انجام میدهند. سخت بودن کار دلیلی نمیشود که زنان این خطه دوشادوش مردانِ خود بر سرِ زمین حاضر نشوند.
هر قطعه زمین کشاورزی با مرزبندیهایی از زمین کناری مشخص میشود. این مرزها که در گویش محلی به آنها "بیجار مرز" گفته میشود از گِل فشرده ساخته میشوند و حدود ۳۰ سانتیمتر ارتفاع دارند. کار مرزها علاوه بر متمایز کردن آن بخش از زمین، این است که در ابتدای زمان کاشت برنج بتوانند آب را در قطعه زمین حفظ کنند چرا که پای گیاه برنج باید پر از آب باشد تا به خوبی رشد کند و برسد. وقتی بوته شروع به رسیدن و زرد شدن کرد آب را میبندند تا زمین خشک شود و برای درو برنج بتوانند وارد شالیزار شوند.
در هنگام درو، کشاورزان بوتهها را از قسمت ساقه با دست چپ میگیرند و با داسی که در دست راستشان قرار دارد ساقهها را از بوته قطع میکنند. سپس با بندی که از ساقه خشک همان گیاه، تهیه شده است دسته برنج را میبندند و آن را به صورت خوابیده بر روی پایه ساقه بریده شده قرار میدهند و به همین ترتیب سراغ بوته کناری میروند. کشاورزان به این مرحله بریدن برنج در گویش گیلکی"برنج واوینی" یا "برنج بینی" میگویند.
ساقههای بریده شده در شالیزار به حال خود رها میشوند تا حداقل یکروز آفتاب بر آنها بتابد و به طور کامل خشکشان کند. سپس کشاورزان بازمیگردند تا دستههای برنج را جمعآوری کنند. آنها چندین دسته را با هم جمع میکنند و به کمک بندهایی که از گیاهان خشک به هم تاباندهاند و "گره" نام دارد ساقههای برنج را در دستههای بزرگتر بسته و بر پشت اسب یا به کمک یدککشِ وسیلهای موتوری به نام "تیلر" آنها را از سطح زمین جمعآوری کرده و به مکانهای دیگر منتقل میکنند.
کارها به طور کلی گروهی است و زن و مرد با یاری و مساعدت یکدیگر کار را انجام میدهند. همسایگان به هم کمک میکنند و این کمک کردن را "یاوری" مینامند. کشاورزانی که "یاور" گرفتهاند پس از اینکه کارهای زمین خود را تمام کردند برای پس دادن "یاوری" به کمک دیگر همسایگان میروند.
آنها در هنگام کار سخت، زمانی را نیز به استراحت و صرف وعدههای غذایی اختصاص میدهند. در حدود ساعت ۹ و ۱۰ صبح همه کشاورزان از زمین بیرون میآیند تا میانوعده صبحگاهی خود را که به آن "قنناهار" میگویند صرف کنند. سپس برای ناهار و استراحت، کار را تعطیل میکنند.
در ساعات پس از ظهر نیز به سر زمین برمیگردند و تا ساعت ۵ و ۶ که موعد صرف عصرانه است در زمین کار میکنند.
به طور معمول دختران جوانی که امروزیتر هستند٬ و در شالیزارها کار نمیکنند٬ وظیفه درست کردن غذا برای کارگران و یاورها را برعهده دارند. همچنین پیرترها و یا زنانی که دوران بارداری یا شیردهی را میگذرانند٬ و قادر به حضور در سرِ زمین نیستند٬ از طریق همکاری در تهیه خوراک و مایحتاج خانگی، به یاری افراد خانواده خود میشتابند. در یک کلام، فصل کاشت و برداشت که میشود در خانوادههای کشاورز هیچکس بیکار نمیماند.
برنجهایی که دستهدسته از شالیزار جمعآوری شد در یک گوشه خرمن میشود و روی آن را با پلاستیک قطور میپوشانند که از بارش باران احتمالی محفوظ بماند. پس از این مراحل، دستگاه خرمنکوب را به کنار خرمن برنج میبرند و دستهها را در این دستگاه میاندازند. خرمنکوب، دانههای غلافدار را از ساقه و خرده برگها جدا میکند. دانهها وارد کیسه میشوند و مابقی ضایعات در گوشهای انبار میشوند تا خوراک گاوها تامین شود. پس از فصل درو، کشاورزان که معمولاً در طویله خانههای روستایی خود گاو و یا اسب نگهداری میکنند این حیوانات را در شالیزارها میبندند تا از ساقهها و ضایعات باقی مانده تغذیه کنند. همچنین مرغ، اردک، غاز، بوقلمون و در مجموع ماکیان خانگی نیز از این قاعده مستثنی نیستند. کشاورزان گیلک به این دوره پس از درو "مال سرا ده" میگویند.
حاصل دسترنج یک خانواده کشاورز گیلانی درون کیسهها راهیِ کارخانه برنجکوبی میشود و در نوبت میماند تا طی عملیاتی که در این کارخانهها بر روی غلاف برنج صورت میگیرد، برنج سفید به دست آید. مقداری از دانهها نیز در حین عملیات استحصال برنج از سبوس، میشکنند که آنها را "برنج شکسته" یا "مِن دانه" میگویند که با قیمت ارزانتری فروخته میشود. این برنجهای نیمدانه را به طور معمول خانوادههای کمتوان از نظر مالی برای قوت روزانه خود استفاده میکنند و سایر مشتریان نیز برای تهیه انواع آش و شلهزرد این نوع برنج را میخرند.
روزی که محصول تازه یک خانواده آماده میشود و برای ناهار، برنج تازه پخت میشود همه به هم تبریک میگویند. معروف است که برنج تازه شمال ایران، عطر و طعمی منحصر به فرد دارد و اگر در هنگام پخت، بتوانند آنرا خوب دربیاورند آنقدر خوشطعم است که بدون نیاز به خورشت هم میتوان آن را خورد و لذت برد!
خانوادههای کشاورز گیلانی با شروع پاییز، دیگر کار آنچنانی ندارند. بیشتر آنها در باغچهها لوبیا و محصولات جالیزی برای مصرف خودشان میکارند و محصول حیوانات خانگیشان را استفاده میکنند. آنها همچنین مازاد مصرف خود را نیز به بازارهای هفتگی شهر میبرند و میفروشند.
در گزارش تصویری این صفحه گوشههایی از درو برنج در روستای "گیلوا" از توابع شهر "کوچصفهان" دراستان گیلان را با هم میبینیم.
دوست