"مارکو گریگوریان" درسال ۱۹۲۵، در خانوادهای ارمنی که در سال ۱۹۲۳ از قارص در ترکیه کنونی به روسیه مهاجرت کرده بود، به دنیا آمد. درسال ۱۹۳۰، به همراه خانوادهاش به تبریز آمدند. دوره ابتدایی را در مدارس ارامنه تهران و آبادان گذراند و متوسطه را درمدرسه کانانیان اصفهان. درسال ۱۹۴۰ به تهران آمد. مارکو هنگام تحصیل از قهرمانان ژیمناستیک، وزنهبرداری و پرتاب دیسک شد. در مدرسه "کمالالملک" تهران نقاشی آموخت و در نمایشگاهی گروهی، کارهای خود را به نمایش گذاشت.
مارکو گریگوریان درسال ۱۹۵۴ فارغ التحصیل آکادمی هنرهای زیبای رم شد و با هنرمندان اکسپرسیونیست ایتالیایی آشنا شد. پس از بازگشت به ایران ۱۹۴۴، "گالری استتیک" را در تهران دایرکرد و به تعلیم هنرجویان و از جمله نسلی از نقاشان پرداخت. او زمانی به ایران آمد که اغلب نقاشان درس خوانده پا را از امپرسیونیسم فراتر نمیگذاشتند. یکی از مهمترین دستاوردهای مارکو گریگوریان تحقیق و گردآوری نقاشیهای تصویری عامیانه یا رئالیست ایرانی بود که به نقاشی قهوهخانه معروف شد مثل کارهای "محمد مدبر" و "حسین قوللر آغاسی".
برای اولین بار به کوشش مارکو گریگوریان نمایشگاهی از آثار این دو هنرمند در تهران برپا شد. مارکو در این باره گفته بود که من آنها را از اعماق خاک گرفته تاریخ کشف نکردهام، آنها زندهاند و در همین شهر ما، کمی آن طرفتر از خانه شما زندگی میکنند. ببینید چطور نقاشان پرمایه و بزرگ در قعر گمنامی میپوسند و آثار پراکنده آنان به تدریج نابود میگردد و نقاشان مقلد عرصه برای ابراز وجود مییابند.
دکتر ایوت تجریان
مارکو درسال ۱۹۵۸، به عضویت هیات داوری بینالمللی بیینال ونیز برگزیده شد و در ادامه، به کوشش وی، و با همکاری اداره کل هنرهای زیبا، بیینال تهران برای نخستین بار شکل گرفت. او با نام هنری "گریگوری مارک" در هشت فیلم ایرانی بازی کرد. مارکو، با وجود اینکه جزو هنرپیشگان تراز اول بود، کارهنرپیشگی را کنار نهاد و پس از چندی با مجموعهای که گردآورده بود راهی آمریکا شد. مارکو در باره رفتن به امریکا گفت: رفتن من به آمریکا دلیلی جز دوری از کار حرفهای سینمایی که داشت مرا آلوده میکرد، و نیز ادامه کار اصلیام نقاشی، نداشت.
از کارهای مهم مارکو گریگوریان، ۱۳ قطعه موسوم به آشویتس است که در عرض دوسال ۱۹۵۷۷-۱۹۵۹ خلق شده اند و حاصل آن نمایشگاهی بود که درسال ۱۹۵۹ برگزارشد. هم اکنون مجموعه آشویتس در ایروان ارمنستان نگهداری میشود. مارکو دراین مورد گفته است: جنایتهای نازیها و کورههای آدمسوزی هر انسانی را منقلب میکند. به ویژه هنرمند را. در نمایشگاه آشویتس میخواستم برخورد انسان با انسان را نشان دهم، بدون آنکه احساس شخصی خود را درکار دخالت دهم. فجایع و جنایاتی را که انسان انجام میدهد ترسیم کرده بودم. در واقع، این یک سند و رساله بود علیه انسانها که خود را اشرف مخلوقات میدانند.
مارکو کار با خاک را از سال ۱۹۶۰ شروع کرد و این "ماده" حال و هوایی شرقی و فوقالعاده آشنا به فضای او میدهد. در عینحال، به ساختن نقش برجستههای انتزاعی از نان سنگک، دیزی آبگوشت، گاری دستی و یا کمان حلاجی از آن جملهاند. مارکو در سال ۱۹۷۰، از سوی دانشکده هنرهای زیبا برای تدریس دعوت شد و به ایران بازگشت. وی یکی از اعضای بنیانگذار گروه آزاد نقاشان و مجسمهسازان در سال ۱۹۷۴ بود. اعضای دیگر گروه، "غلامحسین نامی"، "مرتضی ممیز"، "فرامرز پیلارام"، "مسعود عربشاهی"، "عبدالرضا دریابیگی" و "سیراک ملکونیان" بودند. او همزمان نمایشگاههای متعددی از کارهایش را در گالریهای تهران برگزار کرد. در سال ۱۹۷۸، در زمان افتتاح موزه هنرهای معاصر، "نلسون راکفلر" چهار اثر از کارهای او را خرید و بعدها هم یک اثر کاهگلی دیگر از مارکو را از "گالری گرکی" در نیویورک خریداری نمود.
درسال ۱۹۷۹، گریگوریان از ایران به نیویورک رفت ویک سال بعد، گالری گرکی را به نام و یاد نقاش سرشناس ارمنی "آرشیل گرکی" در سال ۱۹۰۴ در نیویورک تاسیس و طی سالهای ۸۵-۱۹۸۱ چندین بار کارهای خاکی و برجسته انتزاعی خود وهمچنین کلکسیون باارزشی را که شامل آثار هنری قدیم و جدید ایران بود و با خود از ایران برده بود، در این گالری به معرض نمایش گذاشت. در دهم ژوئن سال ۱۹۸۶، تنها دختر مارکو، "سابرینا" بر اثر حمله قلبی درگذشت و این اتفاق تاثیر روحی عمیقی براو گذاشت.
درسال ۱۹۸۹ به دعوت اتحادیه نقاشان شوروی به آنجا سفر کرد و تصمیم گرفت ارمنستان را برای ادامه زندگی انتخاب کند. او در آغاز در سالهای ۹۲- ۱۹۹۰، کارهای خود را به معرض نمایش گذاشت و درسال ۱۹۹۳ مجموعههای کمنظیر خود را که شامل پنج هزار قطعه هنری بود به دولت تازه استقلال یافته ارمنستان هدیه و موزه خاور نزدیک سابرینا و مارکو گریگوریان را تاسیس نمود. از آن پس مارکو شش ماه از سال را در ارمنستان و به خصوص در دهکده کوهستانی "گارنی" که استودیوی شخصی هنرمند نیز در آنجا واقع بود میگذراند. در این سالها، مارکو قالیهای منحصر به فردی را خلق کرد. یکی از خصوصیات مارکو گریگوریان این بود که تمام مراحل کار را شخصا انجام میداد. از طرح گرفته تا انتخاب مواد، بافت و پرداخت. به جز قالیهایی که به دست وی بافته شدند، با تشویق مارکو، قالیبافان معاصر ارمنی قالیهای ارزشمندی را بافتهاند. با این کارها، همچون کارهای انتزاعی، این هنرمند توانست آنچه در زندگی امروز سنتی دیده میشد با شیوه ای نو ارائه دهد و بیدلیل نیست که مارکو در جامعه هنری ایران به عنوان هنرمند نوگرا معروف است.
پرتره ایوت تجریان آخرین اثر مارکو گریگوریان
طی سالها، استودیوی گارنی پذیرای میهمانانی از جامعه بینالمللی هنر بوده است. او معتقد بود که این خانه مکانی است که هنرمندان میتوانند با مردمانی ملاقات کنند که زبان آنها را میفهمند.
در مجموعه مارکو و سابرینا گریگوریان میتوانیم عکسهای خانوادگی، کلکسیونی از کتابهای هنری، کارهای شخصی وی، ازجمله دو قطعه از از نقاشیهای دروازه آشویتس، آثار دوران تحصیل نقاش در ایتالیا و کارهایی که بر کلکهای بزرگ قرار گرفتهاند را ببینیم. در سالن جداگانهای شاهد مجموعهای از شیرهای آب قدیمی و کوبه درهایی میشویم که هنرمند طی چهل سال جمعآوری نموده است. در امتداد سالن، سکهها، نگارگریهای چینی مربوط به قرنهای ۱۸ و ۱۹، ظروف قدیمی برنز از لرستان (با قدمت ۴۰۰۰ ساله) و در آخرین قسمت هم که موزه اروپایی نام گرفته، شاهد گرامافونهای قدیمی، چرخ خیاطیهای متعدد و وسایل روسی هستیم که در ایران خریداری شدهاند.
طی این سالها مارکو نمایشگاههایی را در ایروان، قبرس، آلمان، گرجستان و اردن برگزار نمود. آثار وی در موزههای هنرهای مدرن نیویورک، موزه هنرهای معاصر تهران و کرمان، موزه ملی ارمنستان، موزه سردارآباد ارمنستان، موزه هنرهای مدرن ارمنستان، موزه پاراجانف ارمنستان و مجموعههای شخصی گوناگونی نگهداری میشود.
آخرین نمایشگاه وی در سال ۲۰۰۴ و با عرضه سه نسل از نقاشی ایران در موزه ملی ارمنستان برپا شد. در آخرین سالهای زندگی مارکو گریگوریان شاهد ترسیم پرترههای مختلفی هستیم. هنرمند از نظر انتخاب شخصی بسیار نکتهبین بود و با دیدن این کارها که هم اکنون در خانه وی در ایروان ارمنستان نگهداری می شود، یقین پیدا میکنیم که در سه سال آخر، این هنرمند کارجدیدی خلق نکرد. پرتره ایوت آخرین کار مارکو بود که یک ماه قبل از درگذشت کشید.