ابراهیم حقیقی ۱۳مهر ۱۳۲۸در تهران به دنیا آمد. دوران کودکی خود را بیشتر در آتلیه عکاسی پدر سپری کرد و به عکاسی بسیار علاقهمند شد. او در کتاب "مشقهای خط نخورده" که خاطرات دوران کودکی اوست، مینویسد: "پدر عکاس ماهری بود و در لالهزار آن روزها معروف. عکس چهره خوب میگرفت و خوبتر رتوش میکرد. آن وقتها هنوز عکس رنگی نیامده بود، یا اگر بعدها که آمد گران بود. در لالهزار عکسهای سیاه و سفید را رنگ میکردند. عکسهای بزرگ را با رنگ روغن و عکسهای کوچک را با جوهر، و پدر در این کار هم ماهر بود. در هر دو، و من ساعتها مبهوت به نظاره مینشستم و او علاقهام را فهمیده بود. یک بساط رنگکاری جوهر هم در خانه داشت. بعضی جمعهها که سرکار نمیرفت و اخلاقش خوش بود، هنر رنگکردن عکس با جوهر را به من میآموخت".
پس از سالها انتظار، پدر یک دوربین عکاسی به عنوان هدیه قبولی کلاس هشتم برایش خرید و تعطیلات تابستان نوجوانیاش بهاری شد. "سفر تابستانی کنار دریای انزلی در آن سال پُر شد از پرسهزدن در ساحل و عکس گرفتن از اقوام در ضد نور غروب قرمز آفتاب در حالت نیمرخ، به عشق آنکه پس از چاپ بنشینم و به تقلید از عکسهای ضد نور غروب آلبوم عکس پدر، آنها را رنگ کنم. عشق عکس و نقاشی، جفت کنار هم نشستند، مثل کبوترهایم که شبها سر بر شانۀ هم میخوابیدند. بیداری روز پر بود از شور و کشف و کتاب و نقاشی و درس اجباری. تا این که نوجوانی رفت و چسبید به رنج کنکور و تعطیلی موقت هر چه دوستداشتنی است."پس از آن ابراهیم حقیقی ادامه تحصیل در رشته معماری را، به دلیل ارتباط و نزدیکی به رشته هنر، انتخاب میکند. در دانشگاه با استادش "مرتضی ممیز" آشنا میشود و در کتابخانه دانشگاه به مطالعه کتابهای هنر و بخصوص کتابهای گرافیک میپردازد. همۀ اینها باعث شد که او راه خود را پیدا کند و به سوی هنر گرافیک گام بردارد و کار حرفهای خود را در عرصه گرافیک با طراحی پوستر و جلد کتاب شروع کند.
پس از اتمام دانشگاه و انجام خدمت سربازی به پیشنهاد "رضا جعفری"، آتلیه گرافیک انتشارات امیرکبیر را راه اندازی میکند و در مدت کوتاهی موفق میشود روزانه طراحی یک جلد کتاب را به سرانجام رساند و کمی بعد حتا بیشتر. در سال ۱۳۵۶ برای ادامه تحصیل راهی انگلستان میشود اما بعد از گذشت زمان کوتاهی به دلیل اتفاقات سال ۵۷ و شور و حال حاکم بر فضای ایران به وطن باز میگردد. در آن ایام انتشارات امیرکبیر تعطیل بود و کانون هم مانند بسیاری از ارگانهای دولتی سر و سامانی نداشت، اما بازار انتشار کتاب رونق بیشتری گرفته و حقیقی دوباره به طراحی جلد کتاب و تصویرگری و صفحهآرایی مشغول میشود.
حقیقی علاوه بر گرافیک در زمینههای بسیاری تا به امروز فعالیت داشته است. او در عرصه سینما و تئاتر، در سال۱۳۵۱ فیلم "غریب" را ساخت، سال ۱۳۵۲ "خانه ابری" که جوایز بسیاری گرفت و در سال ۱۳۶۴ ده قسمت از سریال انیمیشن "علی کوچولو" و همچنین طراحی صحنه سریالهایی مانند "سربداران" و "سلطان و شبان" و تیتراژ فیلمهای سینمایی مانند "شهرموشها"، "ای ایران"، "روسری آبی"، "گیلانه"، "زندان زنان"، "من ترانه ۱۵ سال دارم" و همچنین تیتراژ مجموعههای تلویزیونی "شب دهم"، "کیف انگلیسی"، "روزهای به یاد ماندنی" را بر عهده داشته است.
"امرالله فرهادی"، از طراحان قدیم گرافیک ایران، درباره او مینویسد: "اولین دیدار و آشنایی نزدیکم با استاد ابراهیم حقیقی برمیگردد به چند صباحی پیش از پیروزی انقلاب در انتشارات امیرکبیر – سازمان کتابهای جیبی. مردی ساکت و آرام، ایستاده پشت میز کارش که به سلامم جوابی آرام و کمنوا میدهد و با نیم نگاهی کوتاه که براندازم میکند. همین. بدون هیچ گپ و گفتی! بعدتر، پس از پایان سربازی، به یمن همکاری همسرم در سازمان کتابهای جیبی شانس بیشتری پیدا کردم تا ایشان را بیشتر ببینم و ارتباط نزدیکتری داشته باشم.
اولین آثار تاریخخورده و ماندگار حقیقی به سال ۱۳۴۸ برمیگردد: پوستر "تئاتر راهبهها" و جلد کتاب "الف". پس از آن تا به امروز، بیشماری پوستر تئاتر و فیلم و جشنواره٬ جلد کتاب، طراحی صحنه فیلم و تئاتر٬ نشانههای نوشتنی و تصویری٬ چندین نمایشگاه عکس٬ نقاشی٬ تدریس و تولیدات هنری، کارنامه پربار او را در ۶۳ سالگی میسازند."
در گزارش تصویری این صفحه ابراهیم حقیقی از کارها و تجربیاتش میگوید.
با این وصف، چهره نگاری از افراد به شیوه مالتی مدیا بیش از آن که معرفی کامل یک چهره باشد، مدخلی است به آشنایی مخاطبان با او. به نظرم اگر نقدی صورت میگیرد باید در این چارچوب قرار گیرد تا سازنده باشد.
بندر پهلوي آن سالها که اسمش انزلي نبود. مرتضي مميز که استاد معماري نبود. چه موضوعات بکر وچه آدمهاي با ارزشي را پيدا ميکنيد وچه سرسري سروته قضيه را هم مي آوريد. چه حيف.
________________
کاربر گرامی با تشکر از اظهار نظر ارزشمند شما.
استاد ابراهیم حقیقی لطف کردند و در حد امکان عکس های قدیم و جدید خود را برای تهیه این گزارش در اختیار من گذاشتند و من سعی کردم در فضای مناسب از آنها استفاده کنم.
در مورد بکارگیری "بندر پهلوی" به جای "بندرانزلی"، همانطور که حتما دقت کرده اید این جمله نقل مستقیم است و به همین علت بدون هیچ گونه تغییری نوشته شده است.
اما در مورد استاد مرتضی ممیز متاسفانه متوجه منظور شما نشدم. در هیچ قسمت متن اشاره نشده که آقای ممیز استاد معماری بوده اند. جهت تکمیل اطلاعات شما، آقای ابراهیم حقیقی در سال 1347 دانشجوی استاد ممیز بوده اند.
در پایان از اینکه این گزارش مورد توجه شما قرار نگرفته متاسفم.
با تشکر و احترام
شوکا صحرایی