۱۸ ژوئن ۲۰۱۲ - ۲۹ خرداد ۱۳۹۱
حمیدرضا حسینی
در جاده مشهد به تهران، هیچ تابلویی نیست که راه فرومد را نشان بدهد. هفتاد کیلومتر که از سبزوار دور شدی، باید شش دانگ حواست را به تابلوهای کنار جاده بدهی و هرجا که نام مزینان یا داوَرزَن را دیدی، بدانی که راه فرعی فرومد همان حوالی است؛ و بالأخره راننده کامیونهایی که همیشه جور تابلوهای راهنما را میکشند، یاریات میکنند تا راه خود را بیابی.
جاده فرومد ۲۰ کیلومتر بیشتر نیست اما در همین فاصله کوتاه، تو را از کویر به کوهستان میبرد و مناظر زیبا و دلربایی را پیش چشمت میگسترد. پسینگاه یک روز بهاری است و بوته علفهای صحرایی، در واپسین درخشش آفتاب، تپه ماهورهای اطراف را زر نشان کردهاند.
اما وقتی وارد روستا میشوی، حسابی در ذوقت میخورد. خیابان درازِ آسفالته پر وصله و پینهای که سرتاسر روستا را میپیماید؛ کوچههای خاکیِ ناهمواری که از آن منشعب میشوند؛ انبوه خانههایی که شلختهوار و سرَسَری بالا رفتهاند؛ تیرهای سیمانی چراغ برق که این سو و آن سو قد کشیدهاند؛ و سیمها و کابلهایی که در هوا جولان میدهند تا احساس خفگی و آشفتگی را بیشتر و بیشتر کنند، آب بر آتش اشتیاق تازه واردان میریزد.
روستا شلوغ است و کمتر خانهای است که کنار دَرَش یک یا چند ماشین پارک نباشد؛ از پیکان و پراید گرفته تا پرادو و هیوندا و تویوتا. مردمانی که زادگاه خویش را ترک گفتهاند و اغلب در تهران و مشهد و سبزوار و شاهرود به نان و نوایی رسیدهاند، در تعطیلی نوروز به دیدار یار و دیار آمدهاند. شاید تعدادشان چندین و چند برابر سکنه دو هزارنفری روستا باشد.
یکی از همانها راهنمایی میکند تا سراغ گنجینه روستا بروی. وقتی در سراشیب کوچه مسجد جامع میافتی، قبل از همه، آرامگاهی شکوهمند، نگاهت را میرباید. اینجا مزار مردی است که گرچه نامش را از فرومد گرفته اما شهرهتر از زادگاه خویش است و اصلا خیلیها فرومد را به صفت او میشناسند: ابن یمین فریومدی.
ابن یمین (۷۶۹-۶۸۵ه.ق) که تا سی و اندی سال پیش مقبرهای گلین و محقر داشت و بعدا انجمن آثار ملی ایران، بنایی در خور نامش بر مزارش بنا کرد، شاعری شیعه مسلک بود که در دستگاه مغولان، مستوفیگری میکرد و به امید گرفتن صله، بزرگان این دستگاه همچون علاءالدین محمد هندو یا طغاتیمور را ثنا میگفت. تا این که حکومت شیعه مذهب سربداران پا گرفت و او این بار، نه به امید صله که با جان و دل، ثناگوی علقههای ملی امیران سربداری شد:
تا بود آیین که سازند از برای خوشدلی/ شهریاران جشنها در مهرگان و نوبهار
صد هزاران نوبهار و مهرگان با کام دل/ این همایون قصر بادا جشنگاه شهریار
و نیز داعی جاه و جلال شیخ حسن جوری شد:
واجب بود از راه نیاز اهل زمن را/ درخواستن از حق به دعا شیخ حسن را
... هست ابن یمین داعی جاه تو و باشد/ آگاهی از این واقف هر سرّ و علن را
مقصد اما، آرامگاه ابن یمین نیست. مقصد کمی آن سوتر است: جامع فرومد؛ مسجدی که وقتی قدم به درونش میگذاری، از شگفتی میخکوب میشوی. این همه شکوه و زیبایی ، اینجا، در این روستای دورافتاده چه میکند؟ چنین اثری را باید در نیشابورِ سلجوقیان و هراتِ تیموریان و اصفهانِ صفویان جست، نه در فرومد.
این را چه کسی ساخته؟ کی ساخته؟ چرا ساخته و چرا اینجا ساخته؟ ... جامع فرومد، پاسخی ندارد که بدهد. شاید پاسخش لابلای همان کتیبههایی بودهاند که در گذر زمان از تارک دیوارها فروریختند و به تاریکی تاریخ غلطیدند. مورخان نیز پاسخی ندارند. گویی که جامع فرومد در فراز و نشیب کوههای جُغتایِ خراسان از چشمشان پنهان مانده.
کارشناسان و مرمتگران بناهای تاریخی به تقریب چیزهایی میگویند. میگویند به احتمال زیاد در سده هفتم هجری و به روزگار حکمرانی خوارزمشاهیان ساخته شده است. لااقل حال و هوای معماریاش که چنین میگوید. این که مانند مساجد دوره خوارزمشاهی – خصوصا مسجد جامع گناباد که در سال ۶۰۹ه.ق بنا شده – دو ایوانی است و تزئیناتی به سبک و سیاق همان دوره دارد، دلیلی تواند بود بر این مدعا.
اگر چنین است، پس باید پذیرفت که به رغم سکوت نسبی منابع تاریخی، فرومد در آن روزگار اهمیتی بهسزا و جمعیتی بسیار داشته؛ وگرنه مسجدی با این هیبت که شکوهش به شکوه بناهای سلطنتی میماند، به چه کار روستایی کوچک و دورافتاده میآمد؟ و بانی یا بانیانش چه طرفی از ساختنش میبستند؟
این هم که گفتهاند احتمالا بر جای یک آتشکده ساخته شده یا شالوده بنای فعلی بر بنای دیگری متعلق به سدههای نخستین اسلامی استوار است یا برخی تزئینات مسجد متعلق به دوره سلجوقی است، در حدّ حدس و گمان است. شاید اگر روزی بیل و کلنگ باستانشناسان، درون و پیرامون مسجد را کاوید، آن گاه بتوان با قطعیت بیشتری سخن گفت.
به هر روی، جدا از این که جامع فرومد، کی و چگونه و به دست چه کسی یا کسانی ساخته شده، یک چیز مسلّم است؛ مساحت ۸۲۰ متر مربعی این مسجد، دنیایی از زیبایی و موزهای از هنرهای وابسته به معماری ایران در سدههای میانی اسلامی است. موزهای که نه فقط نزد عموم مردم، بلکه گاه نزد اهل فن ناشناخته مانده است؛ چندان که در اغلب کتابها و پژوهشهای مربوط به تاریخ معماری ایران، رد پایی از آن نمیتوان جست.
در دهه ۱۳۵۰ خورشیدی این دورافتادگی و ناشناختگی میرفت تا جامع فرومد را به کام نیستی بکشاند. بسیاری از چشمه تاقها و دیوارههای مسجد یا فروریخته بودند یا در حال ریزش بودند و اگر درایت انجمن آثار ملی ایران نبود که به مرمت آن همت گماشت، امروز از این اثر دُردانه چیزی باقی نبود.
گزارش مصور این صفحه که با تکنوازی سنتور زنده یاد فرامرز پایور همراهی میشود، شما را به دیدن جامع فرومد میبرد؛ هرچند که زیبایی وصفناپذیر این مسجد، نه چیزی است که در قاب دوربین جایگیر شود.
به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید
ارسال مطلب