Jadid Online
جدید آنلاین
درباره ما تماس با ما Contact us About us
شایگان، اندیشه‌مند پویا
منوچهر دین‌پرست

 

هر دوره‌ای از تاریخ هر سرزمین و فرهنگ زنده‌ای اندیشه‌مندان خاص خود را دارد. این اندیشمندان کسانی‌اند که آگاهانه یا حتا گاه ناخودآگاه مسئله‌های آن سرزمین و فرهنگ را مطرح می‌کنند و مطالبی می‌گویند و می‌نویسند که در فرایند تاریخ آن سرزمین و فرهنگ از دغدغه‌های شخصی فراتر می‌رود و بخشی از دغدغه‌های فکری دوره‌ای را می‌نمایاند. ایشان مفاهیم و مصطلحاتی می‌سازند و می‌پردازند که بازتاب آن مسئله‌هاست و تلاش برای صورت‌بندی آنها و فراهم آوردن پاسخ‌های مورد نیاز. 

بر اساس این نگرش، داریوش شایگان از اندیشه‌مندان روزگار ماست. او هرچند اکنون شهرت و اعتباری فراتر از مرزهای ایران دارد و به عرصۀ اندیشه در جهان راه برده‌است، ریشه‌های فکری عمیقی در فرهنگ شرق به طور عام و فرهنگ ایران به طور خاص دارد و در واقع با همین ریشه‌ها و اصالت‌هاست که توانسته است اندیشمندی ایرانی در سطح جهان باشد. 
 
صحبت های داریوش شایگان
شایگان در طول قریب به نیم قرن حضور فعال در عرصۀ فرهنگ این سرزمین پابه‌پای تحولات آن حرکت کرده‌است و در آثار گوناگون خود مسائلی را مطرح کرده که اینک با گذر زمان و از منظر نسل بعدی می‌توان گفت مسئله‌های زمانه بوده‌است. شایگان با طرح مسئله‌هایی نطیر "شرق و غرب"، "تجدد و خاطرۀ ازلی"، "گفتگوی فرهنگ‌ها"، "مواجهۀ سنت‌ها با شرایط مدرن"، "هویت‌های فرهنگی پیرامونی و جهانی شدن"، "افسون‌زدایی و افسون زدگی" و با خلق مفاهیمی مانند "موتاسیون تاریخی- فرهنگی"، "توهم مضاعف"، تعطیلات در تاریخ"، "اسکیزوفرنی فرهنگی"، "هویت چهل‌تکه" و "تفکر سیار" بخشی از تاریخ اندیشۀ ما را رقم زده‌است. 
 
به همین دلیل است که شایگان بیش از آنکه فیلسوف به معنای دقیق کلمه باشد، شخصیتی حقیقی است؛ شخصیتی که در واقع بسیاری نتوانسته‌اند به‌درستی جایش را تعیین کنند. به همین سبب شایگان از جملۀ روشنفکرانی ایرانی است که توانسته با رویکرد آگاهانه به گذشته و سنت ایران و شرق و مدرنیته، آسیب‌شناسی فرهنگی ایران‌زمین را وارد مرحلۀ جدیدی کرده‌است. تأمل و توجه به ایده‌های شایگان می‌تواند ما را در راهبرد حیات فرهنگی ایران معاصر به مسیری سوق دهد که تا کنون نسبت به آن غفلت شده‌است.  
 
مختصات زندگی و جهان اندیشۀ شایگان را می‌توان به روایت تمامی تفاسیر و حتا اذعان خودش به دو دورۀ متفاوت و از مناظری حتا متضاد مورد توجه قرار داد. چرا که او نیز مانند بسیاری از فیلسوفان، تأملاتش سیر رو به تکاملی داشته و از درون، خود را بازاندیشی کرده‌است. در دور اول شایگان کوشید تا با نگاه "کـُربَـنی- هایدِگِری" به تحلیل تمایزات و گسست‌های جوامع شرقی و غربِ جدید بپردازد و نشان دهد که این دو جامعه نه تنها نظام معرفتی که هستی متفاوتی دارند. به نظر وی، این دو نوع هستی نسبت‌های متفاوتی را میان انسان و عالم برقرار می‌کنند. در مدرنیته نسبت انسان با هستی پرسشگرانه و طلبکارانه است، حال آن که در سنتِ شرقی انسان سعی در هماهنگی با هستی را دارد تا بدین طریق معرفت به او افاضه شود. بر همین مبناست که علم در مدرنیته ماهیتاً سکولار و تکنیکی است، حال آنکه در سنتِ شرقی اندیشه و اندیشیدن امری مقدس است. بنا بر این وی نیز که به شدت متأثر از گفتمان غربزدگی است، در این دوره سعی دارد تا وجوه فرهنگی و فلسفی غربزدگی را به تصویر بکشد و با تکیه بر واژگان اندیشگی خویش به آسیب‌شناسی فرهنگ ایرانی پرداخته و با آگاهی‌ای که از مدرنیته دارد، نخبگان ایرانی را به بازنگری در میراث معنوی خود فرا‌ خوانـَد. 
 
شایگان چهار حرکت نزولی را در سیر تفکر غربی بازشناسی می‌کند و آنها را فصل ممیزۀ اساسی تفکر تکنیکی مدرنیته با سنت برمی‌شمارد: تکنیکی ‌کردن تفکر، دنیوی ‌کردن عالم، طبیعی ‌کردن انسان و اسطوره‌زدایی. در واقع در این دوره از حیات فکری شایگان، او سعی دارد به فهم سنت و مدرنیته نائل شود. وی جوهر مدرنیته را از حیث معرفتی در تفکر عقل‌باور می‌داند که در صدد تسخیر عالم است، حال آنکه در سنت شرقی ایمان، شهود و مکاشفه است که معرفت را کشف می‌کند. نقدهایی که شایگان به مدرنیته دارد بیشتر به خاطر دغدغه‌های معنوی او بوده‌است.
 
شایگان از جملۀ اندیشه‌مندانی است که دغدغۀ معنویت نیز داشته‌است. لذا شایگان با شدّت و حدّت این بحث را در وجودش حس کرده و در راستای توصیف و شرح آن قلم‌فرسایی کرده‌است. کوشش درخور توجه شایگان در فهم سنت در جهت رسیدن به برداشتی نزدیک به واقع از تجددِ تمدن ِ غرب او را در میان غربت سرزمینی غایب و آرزوی دست‌یابی به قلل رفیع تفکّر کنونی قرار داده‌است. از نظر شایگان، احتضار خدایان و مرگ قریب‌الوقوع آنها برای جهان‌بینی سنتی سرنوشتی تاریخی است و این امر خود را به شکل گفتمانی سیاسی و همراه با خشونت نشان می‌دهد و در واقع سنت در این حالت تبدیل به ایدئولوژی می‌شود. بر این مبنا وی در کتاب انقلاب مذهبی چیست؟ که درواقع یکی از کتاب‌های دور دوم حیات فکری اوست، با ایدئولوژیزه ‌کردن سنت که در ایران توسط شریعتی صورت گرفت و خود او نیز در آن "مغناطیس" گرفتار شده بود، به مخالفت برمی‌خیزد و خواهان جدایی مذهب و سیاست می‌شود.
 
به نظر وی، "با ایدئولوژیزه ‌کردن مذهب از آن هتک تقدس می‌شود. سرمایۀ اساطیر را بر سر زمان به سودا می‌نهد، از آنها اساطیر سیاسی می‌سازد، از آنها اسطوره‌زدایی می‌کند، آنها را در امور این‌جهانی خرج می‌کند".
 
شایگان در آثار مختلف خود درصدد است تا سنت را با پرسشی جدّی با بن‌مایه‌های فلسفی روبه‌رو ‌سازد. شایگان بر این باور است که تفکر سنتی ما که در دامن دین اسلام پرورش یافته، نمی‌تواند این پرسش را مطرح کند. چه اگر چنین پرسشی را پیش می‌کشید، به مبدأ الهامش که ملتزم وحی است و پاسخ را پیش از پرسش در دسترس می‌گذارد، وفادار نمی‌ماند و از مسیرش منحرف می‌شد. نگاه شایگان نیز به نوبۀ خود تلنگری به سنت‌گرایان داخلی محسوب می‌شد که قصد آن را داشتند که از درون آن به طرح پرسش‌های رادیکال از آن بپردازند. بنا بر این، زمانی که وی در دور دوم حیات فکری خود سخن از سنت و معنویت می‌راند، نباید تصور کرد که وی نیز نظیر سید حسین نصر آرزوی حکمت خالده را دارد، بلکه وی معنویت را چونان پس‌زمینۀ زندگی تجددی می‌بیند که در طرحی متجددانه و بازاندیشانه و در نهایت آزادی و به دلخواه انسانی متجدد انتخاب می‌گردد.
 
به علاوه، این معنویت در ترکیبی کاملاً بدیع می‌تواند توسط هر انسانی از ترکیب عناصری کاملاً متفاوت و متناسب با مزاج‌های گوناگون ساخته شود: مقداری یوگا، مقداری خلسۀ آمریکای لاتینی، قدری نماز اسلامی... این است "هویت چهل‌تکه‌ای" که شایگان پیش می‌نهد.
 
بنا بر این، شایگان اگرچه عزم رجوع به سنت و معنویت را دارد، اما آن را نه به معنای سنتی که از ناحیۀ خداوند افاضه می‌شود که بر مبنایی غیر ذات‌گرایانه و پساتجددی برساختۀ انسان می‌داند. در این نگاه آنچه که اصالت دارد، انسان است و اوست که چاشنی معنویت خود را آزادانه و به دلخواه تهیه می‌کند.
 
در واقع، شایگان در دور دوم تفکر خود به نظرگاه پساتجددی گرایش پیدا می‌کند و بر همان مبنا سعی دارد تا مرزهای سفت و سخت و شفافی را که میان سنت و تجدد برقرار می‌دانست، کدر سازد. بر این مبنا وی در طرحی بازاندیشانه پیشنهاد می‌کند تا به جای آنکه سنت و تجدد را دو منطقۀ جغرافیایی جدا از هم بدانیم، آنها را دو کهکشان بدانیم که ستارگانش همواره در هم فرو می‌روند، یکی وارد دیگری می‌شود و به این ترتیب مفهوم‌هایی ترکیبی و نامعین پدید می‌آورند.
 
جهان فکری شایگان، جهان قابل تأمل است. او هم‌اینک در جایی ایستاده و به نقطه‌ای می‌نگرد که این بیت حافظ را در پیش چشمان ما می‌آورد: 
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه / چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند
 
داریوش ‌شایگان ‌دیگر آن روشنفکری ‌با تجربه‌هایی ‌عجیب‌وغریب نیست که به‌ هزارتوی‌ تمدن‌های‌ کهنه ‌و نو سرک ‌کشیده ‌و از هر گوشه‌ای ‌خوشه‌ای‌ چیده‌است‌. از کشور هزاررنگ ‌هند تا دنیای ‌پررمز و راز عرفان‌ اسلامی ‌و درک ‌محضر فرزانگانی ‌چون ‌علامه ‌طباطبایی‌، سید جلال‌الدین ‌آشتیانی‌ و هانری کربن ‌تا جهان ‌اندیشه‌های ‌رنگارنگ‌ امروز را بی‌وقفه ‌پیموده‌است ‌و درهر کتابش‌ آینه‌ای‌ گرفته‌است ‌روبه‌روی ‌دنیایی ‌که ‌در آن ‌به ‌سر می‌برَد‌. او سال‌هاست ‌که ‌بیشتر وقتش‌را در فرانسه ‌می‌گذراند و به‌زبان ‌فرانسوی ‌می‌نویسد. آخرین ‌کتاب ‌او "آمیزش افق‌ها" دغدغه‌های او را دیگر بار برای ما مطرح ساخته‌است. 
 
به سراغ شایگان رفتیم و از وضعیت امروز اندیشه در جهان و ایران امروز پرسیدیم. در گزارش صوتی می‌توانید سخنان شایگان را که به برخی از وجوه فکری‌اش تأکیدی داشته‌است، توجه کنید. 
 
منابع
۱.شایگان، داریوش (۱۳۵۵). بت‌های ذهنی و خاطرۀ ازلی. تهران: امیر کبیر.
۲.شایگان، داریوش (۱۳۵۶). آسیا در برابر غرب. تهران: امیر کبیر.
۳.شایگان، داریوش (۱۳۸۱). افسون‌زدگی جدید: هویت چهل‌تکه و تفکر سیار. تهران: نشر و پژوهش فرزان.
۴.شایگان، داریوش (گفتگو) (۱۳۷۶). زیر آسما‌ن‌های جهان. ترجمۀ نازی عظیما. تهران: نشر و پژوهش فرزان روز.
۵.شایگان، داریوش (۱۳۶۵). ایده‌ئولوژیک‌ شدن سنت. ترجمۀ مهرداد مهربان.  زمان نو. شمارۀ ۱۲.
۶.شایگان، داریوش (۱۳۸۹). آمیزش افق‌ها، گزینش و تدوین: محمد منصور هاشمی، تهران: نشر و پژوهش فرزان.
۷.بروجردی، مهرداد (۱۳۸۴). روشنفکران ایرانی و غرب. ترجمۀ مهرزاد بروجردی. تهران: نشروپژوهش فرزان روز.
۸.حقدار، علی‌اصغر (۱۳۸۵). داریوش شایگان و بحران معنویت سنتی. تهران: کویر.
۹.میرسپاسی، علی (۱۳۸۵). تاملی در مدرنیتۀ ایرانی. ترجمۀ جلال توکلیان. تهران: طرح نو.

 


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب
- یک کاربر، 2011/09/21
ای کاش از این قبیل گزارشها درمورد شخصیتهای معاصر بیشتر منتشر می کردید و کمتر به موضوعات نقاشی مجسمه سازی و هنر می پرداختید مقداری هم به اندیشمندان معاصر بها بدهید بالاخره ما همین ها را داریم مگر قرار است از آسمان کسی برای ما نازل شود؟
- شاهد، 2011/09/17
از زمان تاسیس حزب توده ایران و با آن شعار روزنامه « رهبر» که « کارگران ، زحمتکشان، روشنفکران متحد شوید» واصطلاح روشنفکر باب شد ،همه خیال کردند هرکس تحصیل کرده است و آنچنان کارگر و زحمتکش نیست، روشنفکر است و دیدیم که دراین شصت - هفتاد سال اخیر چه دنباله روی هائی از این باصطلاح روشنفکر ها کردند وچه ها به سر خودشان آوردند. من (با بضاعت اندک خودم )هرچه گشتم در تاریخ درخشان فرهنگی و اجتماعی خودمان دو روشنفکر بیشتر نیافتم : عمرخیام و داریوش شایگان.
- یک کاربر، 2011/09/15
درود بر استاد داریوش شایگان؛ نماد روشنفکر بازاندیش
- یک کاربر، 2011/09/14
گفته هاي جالب داريوش آشوري در مورد خلق و خوي داريوش شايگان در گفتگو با سروش دباغ


یک نکته را در مورد شایگان باید گفت که تا کنون کسی نگفته و خودِ او هم بر زبان نیاورده است. و آن این است که او هم از دنیای روشنفکری ایرانی هست و هم نیست. به همین دلیل، دامنه‌ی بازتابِ نوشته‌های او از دایره‌ی گروهی از سرامدانِ روشنفکری فراتر نمی‌رود و، برخلافِ کسانی چون فردید و شریعتی، سازنده‌یِ فضایِ فکریِ خاصی هم نبوده است. نخستین مشکل در مورد او این است که شایگان با آن که از نظرِ شهروندی ایرانی ست، نه به فارسی که به زبانِ فرانسه می‌نویسد. زیرا او درس‌خوانده‌ی فرنگ است و از کودکی به مدرسه‌ی فرانسوی رفته و نوشتن به فارسی برایِ او دشوار است. ایده‌های کتابِ آسیا در برابرِ غرب از شایگان است، اما اگر من چند ماه وقت بر سرِ ویرایش و پرداختن و روشن کردنِ زبانِ آن صرف نکرده بودم، گمان نمی‌کنم که چنین بازتابی می‌داشت. کتاب‌های دیگر-اش را هم دیگران از فرانسه ترجمه کرده اند. در حقیقت، خطابِ شایگان به خواننده‌ی فرانسوی ست و حرف‌های او به فارسی چندان فهم‌پذیر نیست، زیرا مرجع‌های آن‌ها، از جمله در باره‌ی اسلام و تصوف، کتاب‌های فرانسوی، و بیش از همه کتاب‌های کربن است. او در تجربه‌هایِ فکری و سیاسیِ ما نسلِ روشنفکرانِ مبارزِ جهانِ سومی شرکت نداشته و بحران‌ها و سرخوردگی‌ها و شکست‌هایِ این نسل را تجربه نکرده است. شایگان را بیشتر باید در رده‌ی خاصی از روشنفکریِ آکادمیکِ فرانسوی جای داد که دل‌بستگی‌اش به شرق‌شناسی بوده است و هانری کربن از نمایندگانِ برجسته‌ی آن است.


شایگان ایران را بسیار دوست دارد و از زندگی در فضای آن، البته در میانِ طبقه‌ی مرفهِ مدرن، لذت می‌برد. اما این عشق به ایران در او با ترکیبِ ویژه‌ای از فرهنگِ ایرانی و فرانسوی شکل گرفته است. آموزشِ زبانِ فرانسه از کودکی و گذراندنِ روزگارِ نوجوانی و جوانی در فضایِ دبیرستانی و دانشگاهیِ انگلستان و سوییس و فرانسه و برخوردِ او با شیفتگیِ برخی ایران‌شناسانِ فرانسوی مانندِ هانری ماسه و رنه گروسه و، بالاتر از همه، هانری کربن سببِ آشناییِ او با لایه‌هایِ ظریف و زیبای هنری و عرفانیِ فرهنگِ ایرانی و شیفتگی به آن شده است. اما او وجهِ زمخت و سختِ این فرهنگ، از جمله فقرِ مادّی را در آن تجربه نکرده است. با توجه به این نکته‌ها، شایگان را ناگزیز یک روشنفکر و نویسنده‌یِ بومیِ ایرانی نمی‌توان شمرد، بلکه آمیزه‌ی دورگه‌ی ایرانی-فرانسوی ست. غرب‌ستیزی شایگان در کتابِ نخستین‌اش نیز نه از سنخِ شورشگری و شوریدگیِ سیاسیِ ضدِ استعماری و انقلابیِ روشنفکرانِ بومی از نوعِ آل احمد و شریعتی، بلکه از نوعِ شرق-شیفتگیِ فرانسویانی همچون رنه گنون و هانری کُربن است که، با احساسِ غربتی نسبت به فضایِ گم‌شده‌یِ جامعه‌یِ دین‌بنیادِ اروپایِ مسیحی، بر ضدِ نیهیلیسمِ مدرن شوریده اند و با خیالِ بازیافتنِ آن جهانِ گم‌شده روانه‌یِ شرق شده اند--- البته بی آن که بتوانند بفهمند که در «شرق» چه طوفان‌ها و زلزله‌هایِ عظیمی از برخورد «معنویتِ شرق» با غرب و «نیهیلیسمِ» آن در راه است.


- یک کاربر، 2011/09/14
آموزنده بود. به اندیشه مندان و فیلسوفان معاصر ایرانی بیشتر توجه کنید.
Home | About us | Contact us
Copyright © 2024 JadidOnline.com. All Rights Reserved.
نقل مطالب با ذكر منبع آزاد است. تمام حقوق سايت براى جديدآنلاين محفوظ است.