"عبدالله کیایی" بیست و چهار سال پیش از تهران روانۀ پاریس شد تا به مدرسۀ گرافیک برود و گرافیست شود. اما سرنوشت گویی خط دیگری برای او کشیده بود که امروز کیایی خطاط آتلیهای در کوچههای تنگ "سنت ژرمن" پاریس است و از الفبای گوشه و کنار جهان وام میگیرد و حروف و رنگها را در هم میآمیزد تا اثری خلق کند که شباهتی به هیچ چیز ندارد، مگر آثار عبدالله کیایی.
او در سال ۱۳۳۳ در تهران زاده شد. پدربزرگ کیایی یکی از دوستداران خوشنویسی بود که گهگاه به قصد سرگرمی قلم در دوات میزد و به قول کیایی: "پدربزرگ شیفتۀ خوشنویسی بود، بدون این که خوشنویس حرفهای باشد. افتادن من و اخوی در این دیگ از آن هنگام شروع شد. بعدتر رفتیم خدمت استاد امیرخانی بدون این که غرضی باشد که حرفهای این کار را دنبال بکنیم. بعد یک دفعه به خودم آمدم و دیدم که دارم تدریس می کنم".
او از انجمن خوشنویسان ایران مدرک ممتاز گرفت و چندی در تهران به عنوان گرافیست با تلویزیون همکاری کرد و همزمان در انجمن خوشنویسان درس داد. سرانجام به هوای تحصیل در رشتۀ گرافیک به فرانسه آمد. در دوران تحصیل کماکان به تدریس خطاطی فارسی و عربی ادامه داد و همزمان این عرصه را در لاتین، هندی و چینی آزمود.
سال ۱۳۷۰ کیایی به همراه گروهی از خطاطان، با هدف گستراندن و شناساندن این هنر، در پاریس انجمن خوشنویسی را بنیان گذاشت که سالانه هنرجویان بسیاری را میپرورد. اگرچه عمدۀ اتفاقات زندگی هنری در آتلیهاش در ساختمان این انجمن روی میدهد، به سختی میشود آثار او را تنها به خطاطی محدود کرد؛ تابلوهایی که آمیزش غریبی از نقاشی انتزاعی، خطاطی و گرافیک است.
خودش در این مورد میگوید: "نکتۀ جالبی که در هنر مدرن وجود دارد، این است که شما نشان بدهید که هر کسی میتواند این کار را بکند. اما پشتش پنجاه سال بدبختی و بیچارگیست تا طرف به اینجا برسد. همه چیز این سیاهمشق بر اساس اتفاق و حادثه رخ داده، اما وقتی کسی ذرهبینش را درمیآورد و اثر را میکاود، میبیند که همه چیز حساب شدهاست".
کیایی در تمام این سال همۀ تلاشش بر این بوده که در کارش " بداههسرایی کودکانه" برسد و به طور منظم، هرساله نتیجۀ این تلاش را به نمایش گذاشتهاست. او مدتیست که رسیدن بهار را بهانۀ نمایشگاهش قرار میدهد. در این گزارش تصویری مروری داریم بر سیاهمشقهای بهاری او و باقی زندگی هنریاش.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنيد.
جمشید