هرچه بیشتر در ایران به گردش درآییم و هر چه بیشتر به شهرها و روستاهای کهن سفر کنیم، بیشتر به عمق ترسی که بر زندگی نیاکانمان سایه افکنده بود، پی میبریم.
همسایگان ایران نمیتوانستند از خاک این سرزمین پهناور چشم طمع برگیرند. فقط نامها عوض میشد: سکاها، مقدونیها، عربها، ترکمانان، غزها، مغولان، ازبکان، عثمانیها، روسها و غیره. مثل لشکرکشی نادر به هند، نادر است، وگرنه تا بوده، یورش از بیرون بوده و هراسی که در درون پدید میآورده.
اما دستدرازی بیگانگان تنها یک روی سکۀ ناامنی در ایران است. حتا هنگامی که پشت مرزها خبری نبود، در این سوی مرز، تعصبات قومی و مذهبی و کشاکش سلسلهجنبانان قدرت یا تضاد میان یکجانشینان و شبانکارگان، آتش بر خرمن آرامش مردمان میزد و ملوکالطوایفی مملکت، بادی بود که بر این آتش میوزید.
جنگ حیدری و نعمتی که امروز ضربالمثل است، دیروز شرنگ تلخی بود در کام تاریخ ایران. از میان آن همه حکایتی که از جنس حیدری و نعمتی گفتهاند، شاید بازگویی یک حکایت خالی از لطف نباشد:
از نیمۀ دوم سدۀ ششم هجری و با فتوری که در کار دولت سلجوقیان پیش آمد، اصفهان سخت درگیر کشاکشهای مذهبی شد. در این میان، درگیری اهالی دو محله در دشت و جوباره، چنان کرده بود که کمالالدین اسماعیل، شاعر پرآوازۀ اصفهانی دست به دعا برد و چنین سرود:
تا که دردشت هست و جوباره/ نیست از کوشش و کشش چاره
ای خداوند هفت سیاره/ پادشاهی فرست خونخواره
تا که "دردشت" را چو دشت کند/ جوی خون آورد ز جوباره
عدد خلق را بیفزاید/ هر یکی را کند دو صد پاره
اندکی بعد آرزوی شاعر برآورده شد و او خود نیز در یورش آن پادشاه خونخواره - چنگیز مغول - در شمار کسانی آمد که دوصدپاره شدند! اما از ورای قرون و اعصار و از فحوای کلام او میوان دریافت که جنگ و جدال درونی در ایران به چه پایه بودهاست.
تلخ است، اما واقعیت دارد که ایرانیان در تاریخ خود نه فقط با بیگانگان که با یکدیگر نیز در ستیز بودهاند. پس شگفت نیست که به هرکجای این سرزمین قدم گذاریم، آثار قلعهها و حصارها را از ستیغ کوه تا پهنۀ دشت نمایان ببینیم. اینها که امروز برایمان جاذبۀ گردشگری و اسباب تفاخر ملی و مایۀ تفریحند، شاهدی هستند بر زندگی هراسآلود پدرانمان تا روزگارانی نه چندان دور.
از میان قلعههایی که چند ده و بلکه چند صدتایشان را میتوان در سرتاسر ایران سراغ گرفت، قلعۀ روستای طَرْق (بر وزن برق) در ۳۵ کیلومتری جنوب شهر نطنز داستانی شنیدنی دارد. طرق مانند دیگر روستاهای پیرامون نطنز - از جمله ابیانه - هم طبیعتی زیبا دارد و هم پیشینهای دور و دراز.
هنوز بیل و کلنگ باستانشناسان زمین طرق را به دقت نکاویده که بدانیم کی و چگونه شکل گرفتهاست یا آثار موجود در آن چه سن و سالی دارند. اما قلعۀ روستا که منسوب به دورۀ ساسانی (سدۀ سوم تا هفتم میلادی) است و آثاری چون مسجد جامع، عمرش را از هزار سال فراتر میبرند.
معماری یکی از شبستانهای مسجد جامع طرق، منطبق با معماری دوران پیش از اسلام است. در ایران، تنها دو مسجد شناختهشدۀ دیگر وجود دارند که فضای معماری عصر ساسانی بر آنها حاکم است. یکی مسجد جامع فهرج در نزدیکی یزد و دیگری مسجد تاریخانۀ دامغان. هر دو اینها را از نخستین مساجد ایرانی دانسته اند که یا مستقیما از قامت آتشگاه به هیأت مسجد درآمده اند یا در دورانی ساخته شده اند که هنوز معماری مسجد در ایران قوام نیافته بود و مساجد را مثل آتشگاه می ساختند. با احتیاط می توان مسجد جامع طرق را در ردیف این دو قرار داد و از نوادر معماری ایران به شمار آورد.
قلعه روستا حکایتی دیگر دارد. هم از دورانی که پناهگاه روستائیان در برابر غارتگران محلی بود و هم از آن پس که انبار محصولات کشاورزی شد و به عنوان مهریه و جهیزیه پشت قباله دختران روستا افتاد. دخترانی که حالا خود پیرزنانی سالخورده اند!
در گزارش مصور این صفحه، همراه با نمایش تصاویر روستای طرق و قلعه آن، احمدِ اصغرْ گیوه چی، یکی از اهالی روستا، سرگذشت قلعه از روزگاران قدیم تا به امروز را باز می گوید.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید.