علی فاضلی
وقتی که کلمۀ "زندان" به گوشتان میخورد، چه تصوری از آن در ذهنتان جاری میشود؟ مسلماً تصور آنهایی که آن را دیدهاند و آنهایی که آن را ندیدهاند، بسیار متفاوت است. منظور من هم آنهاییاند که از زندان فقط پشت دیوارش را دیدهاند، مانند خود من.
وقتی بچه بودم، در کارتونهای تلویزیونی حیواناتی را میدیدم که در زندان لباس راه راه تنشان است و یک گوی بزرگ آهنی را یدک میکشند. گاهی دیوار آن، با بمبی از بین میرفت و زندانیها فرار میکردند. بزرگتر که شدم دیدن فیلمهای سینمایی مربوط به زندان و زندانی تصوری دیگر از آن را در ذهنم ایجاد کرد. در فیلمهای قدیمی زندانبان با انبوهی از کلید در یک سالن کثیف و بلند قدم میزد که زندانیها در اطراف آن، پشت میلهها قرار داشتند. در فیلمهای مربوط به جنگ جهانی هم دیوار و محوطۀ زندان آلمانیها با یک نورافکن که دائم به این سو و آن سو میگردد، وارسی میشود. اما زندانیها مشغول کندن تونل در زیر آن دیوارها هستند.
در فیلمهای سینمایی جدید هم گاهی این زندانها را همچون جزیرهای در میان آب میبینی که با دیوارهای بتونی، درهای الکترونیکی، دوربینهای مداربسته و پابند های رد یاب کنترل میشوند. در برنامههای طنز تلویزیون هم گروهی از زندانیها دیده میشوند، در حالی که پشت به دیواری تکیه دادهاند؛ یکی با انگشتانش بازی میکند، دیگری با سوسک روی دیوار و سومی هم سبیل پهنی دارد و دائم آواز میخواند و میگوید " دنیای زندونی دیفاله دیفاله..."
خواندن روزنامه و اخبار و سایتها و گزارشهای مربوط به گوانتانامو، ابو غریب، پل چرخی، اوین و کهریزک هم تصوری دیگر از زندان و زندانی به خوانندهاش میدهد. اما برایم روشن نبود که زندانیان وقتشان را پشت دیوارهای ضخیم و بلند زندان دقیقاً چه گونه میگذرانند.
در منطقۀ وکیلآباد مشهد، زندانی به همین نام وجود دارد. روبهروی این زندان و در سوی دیگر خیابان دکه و یا حجرۀ کوچکی قرار دارد که در آن صنایع دستی مربوط به زندان وکیل آباد در معرض دید و فروش قرار گرفته. دیدن گزارش تصویری این صفحه شاید بتواند تکهای دیگر از پازل زندان را در ذهن قرار دهد.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنيد.