مهتاج رسولی
انتخابات کنونی ایران این فرصت را پیش می آورد که به شیوه های دگرگونی در نیم قرن اخیر نگاهی دوباره بیفکنیم. به نظر می رسد که خشونت های تغییر انقلابی، مبارزۀ مسالمت آمیز را در ذهن جمعی ایرانیان جایگزین مبارزۀ خشونت آمیز کرده باشد.
تا انقلاب اسلامی، مخالفان حکومت، بویژه جوانان با کمترین برخورد با حکومت، بدل به چریک هایی می شدند که جز راه خون ریزی و کشتن و کشته شدن، شیوه ای برای دگرگونی نمی شناختند. اما امروزه به نظر می رسد این ذهنیت، چه به صورت جمعی و چه فردی، تغییر کرده است.
مشروطه که مهمترین اقدام ایرانیان در راه دمکراسی بود، اساسا انقلاب خونینی نبود. اما میراث خونینی داشت که بعدها با پیدایش گروههای سوسیالیستی و انقلابی خونین تر هم شد. شاعران که آن زمان سخنگویان فکری جامعه بودند شکست مشروطه را مرده ریگ وجه مسالمت آمیز آن می پنداشتند و برای پیروزی های بعدی از "عید خون" و "جنگ صنفی" می گفتند.
این نگرش تا زمان انقلاب اسلامی ادامه یافت و شاعری مانند خسرو گلسرخی که خود احساسات تند انقلابیگری داشت، در شعر خود، مردم جنوب شهر را به سوی شمال شهر روانه می کرد: "مردم از آن سوی توپخانه بدین سوی سرریز می کنند"، تا کاخ ثروتمندان را با خاک یکسان کنند. ولی اکنون به نظر می رسد درونمایه بحث ها، تغییر کرده و تمام مباحثات حول محورهایی مانند دمکراسی و حقوق بشر می گردد.
امتیازاتی که به دست آوردنشان، اساسا راه به شیوه های خشونت آمیز نمی دهد و چون حرف تغییر قدرت و تغییر رژیم در آنها نیست، مطرح کردنشان هم حالت تابو ندارد و علنی و آشکار صورت می گیرد.
در سال های ۴۰ گروههای چریکی – از هر نوع، از چپ سوسیالیستی گرفته تا چپ اسلامی - از زمانی که سر برآوردند تا زمان انقلاب، پیوسته نیرومندتر و متعددتر شدند. زمینۀ اجتماعی پیدایش آنها هم همواره در حال گسترش بود.
اما همین گروه ها پس از انقلاب یا فروپاشیدند، یا تغییر شکل دادند، یا دست به انحلال خود زدند و یا اگر ماندند زمینه های اجتماعی رشد خود را از دست دادند و ناگزیر جغرافیای خود را تغییر دادند و سر از کشورهای دیگر درآوردند. آن دسته از گروه های زیر زمینی هم که در پاره ای مناطق شگل گرفته اند، در واقع زمینه های اجتماعی لازم را به دست نمی آورند.
در همان دهه ها، داعیۀ گروه های سیاسی، داعیۀ قدرت و تغییرات ناگهانی و انفجار آمیز بود. از صفر به صد حرکت می کردند. اما اکنون گروه های سیاسی به چیزهای بسیار کوچک تری دل خوش کرده اند؛ آزادی مطبوعات، لغو سانسور، آزادی اجتماعات، آزادی فریاد کردن در خیابان علیه حکومت و علیه مخالفانشان و از این قبیل، که به نظر می رسد دست یافتنی تر باشد و همان هدف های داعیه داران قدرت و سیاست را بر می آورد.
در آن دهه ها مباجثی مانند انتخابات اساسا امری جدی به حساب نمی آمدند. آدم ها یا منفعلانه به تماشا می نشستند و یا اگر خود را وارد بازی می کردند، از آن نمد کلاهی برای خود می خواستند. الگوی ادبیاتی این نوع فعال انتخاباتی را در شخصیت دائی جان در "از روزگار رفته حکایت" ابراهیم گلستان و خیلی جاهای دیگر می توان یافت.
اما در سال های اخیر، انتخابات به امری جدی بدل شده است. همه به میدان انتخابات می آیند یا دست کم آنقدر به آن نزدیک می شوند که بحث های مربوط به انتخابات، شکلی عمومی و پرجوش به خود می گیرد. بیشتر افراد و آحاد از انفعال به درآمده اند و مشارکت وسیع، انتخابات را در صحنۀ سیاسی ایران مانند هر جای دیگر جهان پرشور می کند.
از میان انواع انتخابات، انتخابات ریاست جمهوری در ایران تازگی دارد و مربوط به دوران بعد از انقلاب است. بنابراین رقابت نامزدهای انتخاباتی نیز امری تازه و نو به حساب می آید. نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری – با همۀ قدرت اندکی که رییس جمهور در قانون اساسی دارد – امسال چنان مناظره های بی پرده و افشاگرانه ای داشته اند که سرآغاز راهی نو برای اصلاح امور به حساب می آید. زیرا که پیایندها و پس لرزه های چنین مطالب افشاگرانه ای نمی تواند جز اصلاح امور باشد.
هیچ فرقی هم نخواهد کرد که چه کسی به قدرت برسد. مهمتر اینکه این مناظره ها از رادیو و تلویزیون و رسانه های دیگر پخش شده و میلیون ها تن در جریان آنها قرار گرفته اند. روزنامه ها که بطور معمول و در مواقع عادی، آزادی لازم را برای بیان اعتراضات ندارند، در این زمان آزادی خود را به دست آورده، هرچه دل تنگشان خواسته می نویسند.
در انتخابات امسال، گروه های رقیب، به انتقادهای چندان شدیدی روی آورده و می آورند و چنان بی محابا پتۀ یکدیگر را روی آب می اندازند که تصور نمی رود در طول تاریخ ایران سابقه داشته باشد. این رویارویی های انتخاباتی و انتقادهای شدید از وضعیت، به مردم فرصت می دهد تا علاوه بر اینکه دود دل خود را خالی کنند، به جدی بودن مبارزه و تأثیرگذاری خود در امر انتخاب باورمند شوند. طبعا چنین باوری وقتی جمعی باشد، راه به راه های رادیکال و خونین و خشونت آمیز پیشین نمی دهد.
به لحاظ تاریخی شاید بتوان وضع موجود را از یک طرف با سال های پیش از کودتای ۱۲۹۹ که آشفتگی کامل بر صحنۀ سیاسی ایران حکمفرما بود، یا سال های دهۀ بیست که باز هم هرج و مرج کامل حکم می راند (شگفت آنکه از این هرج و مرج به نام آزادی یاد می کنند)، مقایسه کرد و از سوی دیگر با سال های قبل از مشروطه. سال های پیش از مشروطه برای اینکه بیشتر مشروطه خواهان از درون همان مقامات درباری برآمده بودند، درست مانند اصلاح طلبان که از درون نظام موجود سر برآورده اند.
یک وجه تاریخی دیگر ایران را با حدود چهل سال پیش کشور همسایه - ترکیه - همانند می کند. اساسا در تاریخ معاصر روشنفکران ایرانی، از روش های کشور همسایه خود بسیار الگو برداری کرده اند ولی در این دورۀ خاص مشابهت زیادتری بین آنان مشاهده می شود. حدود سی و پنج تا چهل سال پیش، انتخابات در ترکیه به امری جدی بدل شد.
در آن زمان (حوالی ۱۹۷۰) حزب عدالت سلیمان دمیرل و حزب جمهوریخواه خلق آقای بولنت اجویت در جریان بود و درگیری های لفظی شدیدی بین طرفداران دو حزب در کوچه و خیابان به چشم می خورد. همان چیزی که امروز در ایران جریان دارد، و کوچه و خیابان پر از بحث حقانیت این یا آن است.
آن بحث ها نشانۀ جدی بودن انتخابات در ترکیه بود و چنانکه دیدیم جامعه را چنان به ژرفا برد که کودتای ژنرال کنعان اورن در سال ۱۹۸۰ نیز راه به جائی نبرد، و نتیجه آن شد که امروز ترکیه یک راه و روش دمکراتیک را دنبال می کند. چه بسا ایران هم دارد همان تجربه های کشور همسایه را از سر می گذراند.
با این تفاوت که ترکیه در آن سالها از احزاب نیرومندی برخوردار بود که در ایران وجود ندارد، و مطبوعات نیرومندی داشت که چنان نهادینه شده بود که هیچ قدرتی به خود حق انحلال آنها را نمی داد. امری که در ایران بسیار رایج است. شاید ایرانیان هم برای پایدار کردن وضع ایجاد شده، در فکر سازمان ها و تشکیلات حزبی برآیند تا بتوانند راه ترکیه را با موفقیت طی کنند.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنيد.