"آدمی در زندگیاش هرگز تصمیم نمیگیرد کاری شاخص یا نیمه شاخص انجام دهد، استقبال مردم یک کار هنری را به اثری ماندگار یا فراموششدنی تبدل میکند".
این حرفهای هنرمندی است که به همینگونه که خود توصیف میکند نقشهای بسیاری آفریده، و با آنها در دلهای مردم جا گرفته و ماندگار شده است.
" داوود رشیدی حائری" ۲۵ تیرماه ۱۳۱۲ در تهران به دنیا آمد. پدرش "عبدالامیر رشیدی حائری"، عضو وزارت خارجه و مادرش، "آغا بیبی" بود که به خاطر ازدواج با پسر عمویش از کربلا به ایران آمد: "مادرم آغا بیبی، در کربلا به دنیا آمده و در آنجا هم بزرگ شده بود و تنها به خاطر ازدواج با پدرم که اصلا همدیگر را نمیشناختند به ایران بازگشت".
داوود رشیدی پس از جدایی پدر و مادرش تا هشت، نه سالگی بیشتر اوقات را با مادرش سپری کرد. در همان سنین کودکی برای نخستینبار در نمایشنامۀ "مردم" کاری از "عبدالحسین نوشین"، کارگردانی که تئاتر علمی را وارد ایران کرده بود، به روی صحنه رفت. رشیدی از دیدارش با نوشین خاطره زندهای دارد: "اولین باری که آقای نوشین را دیدم در بالاخانه٬ رو به روی تئاتر پارس فعلی٬ با خانمی مشغول تمرین تئاتر بود. تمرینشان برایم جالب بود. خانم باید کشیدهای به گوش آقای نوشین میزد و آن خانم خجالت میکشید و نوشین اصرار میکرد که چک بزند. برایم جالب بود که پشت صحنه، چهره بازیگرها عادی بود، ولی وقتی از اتاق گریم برمیگشتند یک جور دیگر شده بودند. وقتی نمایش میخواست شروع شود، صدای مردم برایم جالب بود- هنوز هم صدای تماشاچیها برای من همین طور است. بعد پرده باز میشد، پروژکتورها به طرف صحنه روشن میشدند و جلوی صحنه به یک سوراخ سیاه تبدیل میشد".
رشیدی تحصیلات متوسطه را در پاریس به پایان رسانید و تحصیلات دانشگاهی را در ژنو ادامه داد. همزمان با تحصیل در رشته علوم سیاسی، در کلاس بازیگری خانم "لاشنال"، کارگردان صاحب سبک فرانسوی، شرکت کرد؛ کوششی که درهای تئاتر را به روی او گشود. پس از آن با "فرانسوا سیمون"، مدیر هنری تئاتر "کاروژ سوئیس"، چند نمایش حرفهای بازی کرد و در سن ۲۹ سالگی به ایران بازگشت: "وقتی به ایران بازگشتم در اداره هنرهای دراماتیک که زیر نظر دکتر فروغ اداره میشد به عنوان کارگردان استخدام شدم . او به تئاتر ناب اعتقاد داشت و اجازه نمیداد در فیلم سینمایی بازی کنیم. آن زمان چند کارگردان بودیم که به نوبت هر هفته از طرف وزارت فرهنگ و هنر آن زمان یک تئاتر در تلویزیون اجرا میکردیم. اول میخواستم نمایشنامه "ایوان اف" را کار کنم، ولی چون هنوز با همه آشنا نبودم، بازیگرهایی را که میخواستم نتوانستم پیدا کنم. برای همین نمایش "می خواهید با من بازی کنید" اثر "مارسل آشار" را انتخاب کردم. داستان در سیرکی میگذشت و منوچهر فرید، جعفر والی، پرویز کاردان، ژاله صبا و جمشید مشایخی در آن بازی میکردند".
پس از آن در نمایشنامه "کاپیتان قراگرز" که پیشتر آن را در سوئیس بازی کرده بود، به همراه علی نصیریان، فخری خوروش، جمشید مشایخی، پرویز کاردان و فرزانه تاییدی در سالن فرهنگ خیابان حافظ به روی صحنه رفت: "با این که سالن فرهنگ داغون بود این تئاتر با استقبال رو به رو شد. بعد از ما خواستند نمایش را به تئاتر لالهزار ببریم. برای من خیلی هیجانانگیز بود، تئاتر را در محلی که مردم عادی تماشاچیانش خواهند بود، روی صحنه ببریم، ولی وزیر فرهنگ و هنر موافق این کار نبود. او معتقد بود در تئاترهای لالهزار تماشاچیها که اغلب سرباز یا کاسب بودند اول عکسها را میدیدند، بعد انتخاب میکردند که به دیدن آن کار بروند یا نه. به این ترتیب روزی بیست یا سی تماشاچی بیشتر به دیدن نمایش ما نمیآمد و این واقعا یک شکست بود. بعد متوجه شدم حق با او بود؛ آن جا جای ما نبود".
داوود رشیدی به همراه پرویز صیاد و بهرام بیضایی در "تئاتر کسری" فعالیت داشت و در آنجا نمایش "معجزه در آلاباما" ،داستان زندگی هلن کلر، را روی صحنه برد که با استقبال زیادی رو به رو شد. رشیدی میگوید: "چهل، پنجاه اجرا گذاشتیم و بعد نمایش "اوژنی گرانده" اثر بالزاک را روی صحنه بردیم، ولی بعد با صاحب تئاتر کسری توافقمان به هم خورد. او بیشتر تئاتر تجاری میخواست و ما خواهان کار هنری بودیم. ایدههایمان با همدیگر همسو نبود؛ برای همین یک بار دیگر "می خواهید با من بازی کنید" را اجرا کردیم و این تئاتر را ترک کردیم".
او با ابراز خرسندی از همکاری با بازیگران صاحبنام میگوید: "خیلی از نقشهای اول کارهایم را علی نصیریان و جمشید مشایخی بازی کردند. کار علی نصیریان را به خاطر انضباط و کوششاش دوست داشتم. آدم حس میکرد روی متن کار کرده. جمشید مشایخی هم که این کار را ذاتا داشت. بعد از انقلاب افراد جدیدی مثل مهدی هاشمی و سعید پور صمیمی روی کار آمدند. بازیگرهای خیلی خوبی بودند که از بازیهایشان در کارهایم لذت بردم".وود رشیدی در باره وضعیت کنونی تئاتر ایران میگوید: "آن موقع مثل الان نبود که کار بازیگران زیاد باشد و هر روز یک سریال از تلویزیون پخش شود. به همین علت بازیگر بیشتر میتوانست روی یک کار متمرکز باشد. الان اکثر بازیگران چند کار با هم انجام میدهند و یا حتا وسط کار، به امید دستمزد بیشتر کار رها کرده، یک گروه را تنها میگذارند. این کار خیلی متداول شده، اهمیتی که تئاتر برای نسل ما داشت، دیگر وجود ندارد".
در گزارش تصویری این صفحه به دیدار داوود رشیدی رفتهایم و از خاطرات گذشته و امروزش پرسیدهایم.