اگرچه سلطانیه تاریخ دور و درازی دارد و از هزارههای پیش از میلاد، جایگاه جوامع پیشرفتۀ انسانی بودهاست، اما اوج شکوفایی آن در عصر مغول (سده ۱۳ و۱۴ میلادی) رقم خورد. مغولان که خوی بیابانگردی داشتند و علاوه بر اسبان و استران بسیار، رمههای بزرگی را با خود جابهجا میکردند، پس از فتح ایران، در جستجوی مناطقی بودند که برای چرای احشام مناسب باشد.
سلطانیه یا همان "شهرویاژ" کهن چنین بود. این منطقه دارای چمنی وسیع به وسعت ۳۵ کیلومتر مربع است که در آن یکی از بهترین گونههای علف به بلندی ۳۰ تا ۹۰ سانتیمتر میروید. مغولان، سلطانیه را "قنقوراولانگ" به معنای چمن و مرتع میخواندند و به سبب وجود آب و مرتع و امکان تهیه آذوقه، اتراقگاه خود قرار دادند.
پایتخت ایلخانان مغول ابتدا در مراغه بود و سپس به تبریز منتقل شد. سلطانیه بر سر راه خراسان به این هر دو شهر قرار داشت و به تدریج اهمیت بیشتری پیدا کرد، تا آن جا که وقتی نوبت به "اولجایتو" یا سلطان محمد خدابنده رسید، این شهر را به پایتختی برگزید و از همین زمان سلطانیه خوانده شد.
قبل از آن در دورۀ سلطنت "ارغون"، برادر بزرگتر الجایتو، طرحی برای ساخت یک شهر و بنای قلعهای بزرگ در سلطانیه ریخته شده بود و ظاهراً همان طرح در دورۀ الجایتو پی گرفته شد. شهر جدید در مدت ده سال از ۱۳۰۴ تا ۱۳۱۴ میلادی ساخته شد و علاوه بر ارگ سلطنتی، دارای مسجد، بازار، کاروانسرا و محلههای مسکونی بود.
همچنین درون ارگ سلطنتی بناهایی وجود داشت که از نفوذ اسلام در آیینها و تشریفات سلطنتی ایلخانان تازهمسلمان حکایت میکرد. این بناها با نامهایی چون ابواب البر، دارالشفاء، دارالضیافه، دارالحفاظ، دارالحدیث، دارالقرآن و مسجد و مدرسه در حافظۀ تاریخ ثبت شدهاند و مورخان عصر مغول را برآن داشتهاند که در وصف سلطانیه بنویسند: "هرگز مثل آن در جهان کس ندیده و نشنیده" یا " به مرتبهای رسانید که از بلاد ربع مسکون معمورتر شد."
شاید این اوصاف کمی اغراقآمیز به نظر آید، اما این که یکی از بناهای آن شهر پس از گذشت هفتصد و اندی سال هنوز لقب بزرگترین گنبد آجری جهان را یدک میکشد، نشان از شکوه پایتخت اولجایتو دارد. نام این بنا "گنبد سلطانیه" است و با وجود صدمات بسیار عوامل طبیعی و انسانی، تنها بنای سرپا در محوطۀ ارگ سلطنتی سلطانیه است.
مابقی بناها که باستانشناسان در سالهای اخیر پایههایشان را از زیر خاک بیرون کشیدهاند، همگی از میان رفتهاند. در واقع، سلطانیه به همان سرعتی که به خود بالید، رو به انحطاط رفت. پس از مرگ اولجایتو، از رونق افتاد و در دورههای بعد در کشاکش مدعیان قدرت و دست به دست شدنهای مکرر ویرانیهای بسیار را تجربه کرد؛ تا به امروز رسید که شهر کوچک و محرومی است در استان زنجان.
دربارۀ علت ساخت گنبد سلطانیه و کاربری اصلی آن سخنهای گوناگون گفتهاند. منابع مکتوب،اطلاعات جزئی و دقیق در این باره نمیدهند و نظرهای گوناگون و گاه متضادی ارائه میکنند. وضع فعلی بنا هم گاه بیش از آن که تاریخچۀ بنا را روشن سازد، بر معماهای موجود میافزاید.
نظر مشهور و غالب این است که این بنا برای آرامگاه اولجایتو ساخته شدهاست، هرچند که هیچ اثری از گور او در این مکان به دست نیامدهاست و اساساً معلوم نیست که اولجایتو به آیین مسلمانی درگذشت و به خاک سپرده شد یا به آیین مغولی؟
با این حال، چرایی و چگونگی ساخت گنبد سلطانیه یک چیز است و ارزشهای معماری و هنری آن چیز دیگر. این بنا هر گونه و برای هر چه که ساخته شده، بیشک نقطۀ عطفی در تاریخ معماری ایرانی است و تأثیراتش بر معماری عصر مغول و پس آن به روشنی قابل ردیابی است.
در سال ۲۰۰۶ میلادی، سازمان یونسکو، گنبد سلطانیه واقع در ۳۸ کیلومتری جنوب شرقی زنجان را در فهرست میراث فرهنگی جهانی ثبت کرد. این هفتمین اثر تاریخی ایران بود که تا آن زمان در فهرست آثار جهانی جای میگرفت.
گزارش مصور این صفحه گشت کوتاهی است درگنبد سلطانیه.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنيد.
__________
جدیدآنلاین: کاربر گرامی؛ امکان دانلود وجود ندارد، شما می توانید با استفاده از "کد نمایش اسلاید در سایت های دیگر" که در زیر فایل فلش قرار گرفته گزارش تصویری را به وب سایت خود پیوند دهید.