۲۲ سپتامبر ۲۰۱۱ - ۳۱ شهریور ۱۳۹۰
نشر تدریجی خاطرات کتبی و شفاهی و زندگینامه رجال سیاسی ایران در دوره قاجار و پهلوی راه را برای تدوین تاریخی جامع از آنچه در قرن گذشته بر ایران رفته باز میکند. علاء در هر یک از چرخشهای مهم تاریخ معاصر به نحوی حضور داشتهاست. از پادشاه شدن رضا شاه گرفته تا آمدن محمدرضا شاه، بحران آذربایجان، کودتای ۲۸ مرداد، عضویت در پیمان بغداد و سرانجام پیامدهای واقعه پانزده خرداد. از حسین علاء اما خاطرات مکتوب چندانی بجا نمانده است. خانم منصوره اتحادیه (نظام مافی) براساس منابع موجود و در گفتگو با فرزندان او بویژه دکتر فریدون علاء با نوشتن زندگینامه سیاسی او با نام "در دهلیزهای قدرت" گامیمهم در شناساندن حسین علاء و نقش او برداشته است. تصویری که این کتاب از حسین علاء میدهد، تصویر جوانی است ریز اندام کوشا و باهوش که پدر و بستگانش همه صدراعظم و وزیراند یا از رجال و مقامات ارشد. در گزارش تصویری این صفحه دکتر فریدون علاء در باره پدرش، حسین علاء، صحبت می کند. برای آشنایی بیشتر با حسین علاء و نقش او در تاریخ معاصر ایران نگاهی افکنده ایم به کتاب "در دهلیزهای قدرت، زندگی نامه سیاسی حسین علاء" نوشته منصوره اتحادیه (نظام مافی).
در این کتاب خانم منصوره اتحادیه زندگی سیاسی حسین علاء را از آغاز به بررسی گرفته و با درگذشت او کتاب را به پایان برده است.
حسین علاء در سال ۱۲۶۳خورشیدی در تفلیس به دنیا آمد و چون پدرش علاءالسلطنه ۱۷سال وزیر مختار ایران در لندن بود، حسین علاء در لندن به مدرسه رفت و در سال ۱۲۸۴ خورشیدی از دانشکده حقوق دانشگاه لندن فارغالتحصیل شد.
حسین علاء در ۲۳سالگی با پایان کار پدر در لندن با او به ایران برگشت. ایران درگیر انقلاب مشروطه بود و حسین علاء که از ناتوانی و ضعف ایران در رنج بود امیدوار بود که انقلاب به اوضاع ایران سامانی بدهد. پس از بازگشت به ایران علاءالسطنه وزیرخارجه ایران شد. این هم فرصت دیگر برای حسین علاء پیش آورد که از پدر بیاموزد که چگونه محتاط باشد. از یک سو با زورگویی روس و انگلیس کنار آید و از سوی دیگر به عامل اجنبی بودن متهم نشود.هرچند همیشه چنین نشد.
در یکی از روزها که روسیه به ایران فشار آورده بود و سفیر روسیه برای گرفتن پاسخی به وزارتخارجه رفته بود علاءالسلطنه صلاح را در آن دید که پشت میز وزارت خوابش ببرد. سفیرناکام و یا شاید هم عصبانی روسیه پاورچین پاورچین از اتاق بیرون رفت بیآنکه از وزیر جوابی گرفته باشد.
اما پیش از آنکه علاءالسطنه درگذرد حسین علاء توانسته بود میان نخبگان سیاسی که بسیاری از آنها از بستگان او بودند برای خود جایی بازکند. کسانی چون سید حسن تقیزاده، ابراهیم حکیمی یا حکیمالملک، مشرف نفیسی و کسان دیگر که همه از دوستان و همفکران او بودند.
حسین علاء در سال ۱۲۹۶خورشیدی وزیر فواید عامه و تجارت شد و برای اولین بار شخصا وارد میدان عمل سیاسی شد. او کوشید با بهرهگیری از آنچه در غرب دیده و آموخته بود به وضع کشاورزی در ایران سر و سامانی بدهد. اما دریافت که کار آسانی نیست.
نفوذ روس و انگلیس اوضاع نابسامانی پدید آورده بود که دولتها را ناپایدار کرده بود. مدت وزارت علاء کوتاه بود و مخالفت او با انگلیسها مایه آن شد که در کابینه وثوقالدوله به او مقامیندهند. علاء را اما همراه محمدعلی فروغی برای مذاکره به کنفرانس صلح پاریس فرستادند.
علاء در این ایام با کار سازمانهای بینالمللی آشنا شد و در کنار تقیزاده با تاکید بر فرهنگ ایران باستان و لزوم مدرنیزه کردن کشور و تاکید بر استقلال ایران به دفاع از منافع کشور پرداخت. در واقع آنها به این نتیجه رسیده بودند که ایران ضعیف همیشه بازیچه قدرتهای بزرگ خواهد بود. برای مثال ایران از خسارتهایی که در جنگ اول دیده بود غرامت میخواست و انگلیسیها مخالفت میکردند.
با کودتای سیدضیا و رضاخان در سال ۱۲۹۹ایران وارد مرحله تازهای شد. پس از سید ضیا قوامالسلطنه نخستوزیر شد. او علاء را در سال ۱۳۰۰ وزیر مختار ایران در آمریکا کرد. ترس از روسیه و بعد شوروی و سوءظن به انگلیس در این دوره ایرانیان را به سوی آمریکا سوق میداد و هدف قوام از فرستادن علاء به آمریکا هم همین بود. چون آمریکا با استعمار مخالف بود و این برای ایرانیان جاذبه داشت. دولت قوام میکوشید به وضع اقتصادی خود سر و سامانی بدهد و باگرفتن قرضه به وضع اقتصادی برسد تا کمتر زیر فشار انگلیس باشد. او نیز میخواست آمریکاییان وارد صنعت نفت ایران شوند. میزان فشار بر قوام بالا بود و او در نامهای به علاء نوشت که "اگر وجه فوری نرسد. شیرازه امور گسیخته میشود. تنها امید به جدیت جناب عالی است." علاء در این کار موفق نشد. سرمایهداران آمریکایی به ایران ورشکسته قرض نمیدادند و انگلیس هم در کار شرکتهای نفتی برای آمدن به ایران کارشکنی میکرد.
علاء با فصاحت به انگلیسی سخن میگفت. او در شناساندن ایران به آمریکاییان گامهای بلندی برداشت و تصور آنها را از ایران زیر و رو کرد. او در کلوپ دارالعلم (دانشگاه) پرینستون نیز نطق کرد و از دیدن دانشجویان خارجی در دانشگاههای آمریکا که در میان آنها دانشجوی ایرانی نبود سخت برآشفت و کوشید تا دولت را به فرستادن دانشجو و کارآموز به غرب تشویق کند. آشنایی او با رجال آمریکا بعدها در جریان اشغال آذربایجان بسیار مفید افتاد.
علاء که پیوسته خواهان نو شدن ایران بود از دیدن رادیو در آمریکا به هیجان آمد. آن را تلفن بیسیم خواند و در گزارشی به تهران از مزایای آن سخن گفت:"مساله تلفون بیسیم این اوقات محل توجه واقع شده و از نقطه نظر تجارت و فلاحت و نظام و حتی زندگی حایز اهمیت گردیده، خواص معجزه نمای آن جملگی را حیران ساخته است..." و این ۱۸ سال پیش از تاسیس رادیو تهران بود.
در اسفند ماه ۱۳۰۲ و روی کار آمدن سردارسپه علاء از کار خود در واشنگتن استعفا داد و برای معالجه به اروپا رفت. علاء که به ایران برگشت احمد شاه از ایران رفته بود و با ایرانی که علاء دیده بود تفاوتهای بسیار کرده بود.
در مجلس پنجم علاء از تهران نماینده مجلس شد. در بحثهای تغییر سلطنت شرکت کرد. اما همراه با دکتر مصدق، مدرس، تقیزاده با طرح پادشاهی رضاشاه و خلع احمدشاه مخالفت کرد و رای نداد. مخالفت علاء با خلع احمدشاه مخالفت با تغییر قانون اساسی و مخالفتی اصولی و قانونی بود و نه مخالفت با شخص. چرا که علاء و همفکرانش با کارهایی که رضاشاه بعدا انجام داد موافق بودند چون آنها هم به گفته خودش "خواهان نقشه متین اقتصادی، اصلاح وضع طبی و بهداشتی و تعلیم و تربیت" و ایجاد ارتش و کوتاه کردن دست خارجیان بودند.
گرچه رضا شاه به ایران ثبات آورد و بسیاری از اصلاحات را با نوسازیهایش به پیش برد اما همزمان عملا مجلس و کابینه باید رای او را اجرا میکردند و مخالفان نظراتش را تحمل نمیکرد و از سر راهش بر میداشت.
علاء پس از راه نیافتن به مجلس ششم مدتی از کار دولتی برکنار بود و به مراسم تاجگذاری رضاشاه هم دعوت نشد. اما رضاشاه او را در سال ۱۳۰۶ برای مدتی کوتاه وزیر فلاحت کرد. از کارهای مهم او در وزارت فلاحت، ملی کردن جنگلهایی شد که ملک کسی نبود. موافقت رضاشاه به وزارت و بعد سفارت علاء شاید به این دلیل بود که علاء واقعگرا و عملگرا و محتاط بود. هم رفتاری ملایم داشت وهم از بلند پروازی شخصی برکنار بود.
با این حال رضاشاه کسی مثل علاء را هم نمیتوانست تحمل کند و سرانجام در سال ۱۳۱۷ او را از شورای اقتصاد برکنار کرد. تا سقوط رضاشاه در ۱۳۲۰علاء خانه نشین بود. البته اقبال علاء بلند بود که به سرنوشت رجالی چون داور و تیمورتاش و سید حسن مدرس گرفتار نشد.
در سال ۱۳۲۱علاء وزیر دربار محمدرضاشاه شد. او در زمانی که ولیعهد جوان در سویس تحصیل میکرد با او آشنا شده بود. علاء در آن زمان نماینده ایران در جامعه ملل بود. نقش علاء در هدایت محمدرضا شاه در آن سالهای بحرانی آغاز سلطنتش بسیار مهم بود. علاء سلطنت را مظهر اتحاد ملت و نگهبان تمامیت ایران میدانست.
وقتی که سران کشورهای اشغالگر یعنی استالین، روزولت و چرچیل در سال ۱۳۲۳به تهران رفتند حتی به دیدار شاه جوان نرفتند. شاید به توصیه علاء بود که شاه از آنها تقاضای ملاقات کرد. به نوشته سید حسن تقیزاده آنها با بیاحترامی با شاه رفتار کردند و او را پشت در منتظر نگه داشتند. به شاه خیلی بد گذشت. سرانجام این علاء بود که اعتماد به نفس نشان داد و رفت در اتاق رهبران سه کشور را برای شاه باز کرد و به آنها اعلام کرد که "اعلیحضرت همایونی تشریف میآورند!"
شاید از مهمترین نقشهایی که علاء ایفا کرده و در تاریخ ماندگار خواهد بود، نقش او به عنوان سفیر ایران در آمریکا در اواسط دهه بیست بود که توانست با همفکری و همکاری تقیزاده و گاه در مخالفت پنهانی با قوامالسلطنه از نفوذ خود در آمریکا استفاده کند و در خروج نیروهای شوروی و سقوط حکومت پیشهوری در آذربایجان گام بسیار مهمی بردارد.
علاء در این سالها هم مورد اعتماد شاه بود و وفادار به او. از همین رو شاه در لحظات حساس به سراغ علاء میآمد. شاه بار دیگر او را در سال ۱۳۲۹ به وزارت دربار منصوب کرد. اما شاه دیگر آن شاه جوان بیتجربه نبود. ابزار قدرت را به دست آورده بود و بیش از پیش اطاعت میخواست. انگلیس خواهان آن بود که سید ضیا را بار دیگر نخستوزیر کند. شاه طفره میرفت و سرانجام این مقام را به علاء داد که به او اعتماد داشت و میدانست با علاء مشکلی نخواهد داشت. علاء گفت که این مقام را به خاطر اطاعت از شاه و با مشورت مجلس پذیرفته است. در مجلس دکتر مصدق از علاء حمایت کرد و گفت علاء مردی است فعال، خیرخواه، دمکراتمنش و متواضع، صمیمی و راستگو.
اتفاق مهمیدیگری که در همین مدت کوتاه نخستوزیری علاء افتاد طرح ملی شدن نفت بود که در اردیبهشت ۱۳۳۰ از تصویب کمیسیون نفت در مجلس گذشت و از دولت خواسته شد که از شرکت نفت انگلیس خلع ید نماید. علاء اطلاع نداشت و استعفا داد و مصدق به نخستوزیری رسید. مصدق هم به شرطی نخستوزیری را پذیرفت که مجلس لایحه را تصویب کند. و این کار تاریخی اتفاق افتاد.
از این چرخش اوضاع همه غافلگیر شدند بخصوص انگلیسیها زیرا به جای سید ضیا حالا مصدق نخستوزیر شده بود. علاء که مورد اعتماد شاه بود دوباره به وزارت دربار بازگشت. مصدق میخواست قدرت شاه را محدود کند. علاء مخالف این فکر بود. شاه که در بحرانها ضعیفتر میشد و اعتمادش را بیشتر از دست میداد به علاء نیازمند بود. علاء در کنار شاه بود. و مصدق پیوسته از دسیسههای دربار شکوه میکرد و سرانجام شاه که سر در گم شده بود تحت فشار مصدق علاء را بر کنار کرد. علاء معتقد بود که ایران ضعیف از غرب شکست خواهد خورد. از همین رو او از فعالیت خود نکاست و از طرف شاه با مصدق و سفارت آمریکا و انگلیس و نیز علما در تماس بود. او میخواست مصدق استعفا دهد یا برکنار شود. علاء در پذیراندن زاهدی به شاه و غربیها به عنوان جانشین مصدق نقش مهمی ایفا کرد.
انگار کار شاه بدون علاء نمیگذشت. پس از سرنگونی مصدق در شهریور ماه ۳۲ شاه باز علاء را به وزارت دربار منصوب کرد. اما رفتار زاهدی هم خوشایند شاه نبود و سرانجام شاه زاهدی را بر کنار و عملا به سویس تبعید کرد.
علاء در دربار هم با مشکلات بسیار روبرو بود. او میخواست از مداخله خواهران و برادران شاه که به نظر بسیاری مایه بدنامی شاه میشدند پیشگیری کند. از اسنادی که در کتاب آمده برمیآید که این کار مایه خشم شاهدخت اشرف پهلوی شد که چندان هم از محبوبیت برخوردار نبود.
علاء پس از زاهدی دو سال دیگر نخست وزیر بود و در ۷۳ سالگی جای خود را به دکتر اقبال داد و برای آخرین بار وزیر دربار شد. به نوشته کتاب در دهلیزهای قدرت، علاء نخستوزیر دوران گذار بود. گذار از آزادیهای دوران مصدق که هنوز شمهای از آن باقی مانده بود و دوره اختناق و تسلط کامل شاه که با نخستوزیری اقبال آغاز شد. با این که علاء به نهاد سلطنت قوی اعتقاد داشت اما خواهان شاهی بود که دلسوز باشد و دست به اصلاحات بزند اما خود علاء همانند قوام یا مصدق پیشگام اصلاحات اساسی نشد. هر چند در زمینههای فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی اقداماتی انجام شد همانند تعلیمات اجباری و مجانی شدن دانشگاهها. حکومت نظامیاز زمان مصدق تا تاسیس سازمان امنیت در زمان علاء ادامه یافت و در همین زمان بود که ایران وارد پیمان بغداد شد و به همین سبب به علاء در مراسمی در مسجد سپهسالار سوءقصد شد.
علاء معتقد بود که شاه نباید همه سوپاپهای اطمینان را ببندد و از برخوردهای دولت با روحانیون ابراز نگرانی میکرد. اما شاه دیگر از سیاستمدارانی که زمانی از آنها حرف شنوی داشت مشورت نمیپذیرفت. از همین رو گویا علاء در جلسهای خصوصی در خانهاش از روبرویی و درگیری دولت علم با روحانیت انتقاد کرده بود. این سخنان به گوش شاه رسید و مایه خشم شاه شد. شاه علاء را از وزارت دربار برکنار کرد و او را به مجلس سنا فرستاد و سرانجام علاء در سال ۱۳۴۳ درگذشت.
خانم اتحادیه با تکیه به اسناد موجود زندگی سیاسی علاء را به خوبی بررسی کرده است و کتابی بسیار خواندنی و مستند نوشته است. البته اگر یادداشتهای علاء که به گفته اتحادیه بیش از یادداشتهای علم در باره شاه صراحت داشته در دسترسش میبود این کتاب بعد اجتماعی و سیاسی قویتری پیدا میکرد. بخصوص اگر حسین علاء پس از برکناری از وزارت دربار برداشتهایش را از شخصیت شاه بجا گذاشته باشد.
در دهلیزهای قدرت، زندگی نامه سیاسی حسین علاء،
نوشته منصوره اتحادیه (نظام مافی)،
نشر تاریخ ایران،
تهران، ۱۳۹۰،
۱۰۰۰۰ تومان .
دکتر فریدون علاء شنبه شب، ۲۴ سپتامبر۲۰۱۱ ، در کتابخانه مطالعات ایرانی در لندن در باره بحران آذربایجان و نقش حسین علاء سخن میگوید. نشانی:
The Woodlands Hall, Crown Street, London W3 8SA
به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید
ارسال مطلب
اما درباره سخنان آقای فریدون علاء که گفته اند پدرشان آرزوی دموکراسی در ایران داشته اند، باید گفت که آن مرحوم در استبداد زاده شد، با استبداد رشد کرد و تمام عمر در خدمت استبداد باقی ماند. می فرمایند در زمان دکتر مصدق پدرم احساس کرد که اوضاع از دست مصدق به تدریج در می شود، حال آن که پدر ایشان خود از کسانی بودند که تمام کوشش خود را به کار بستند تا اوضاع از دست مصدق و به نفع شاه مستبد به در شود.
دکتر علی رهنما در کتاب "نیروهای مذهبی بر بستر حرکت نهضت ملی ایران" نقش مخرب علاء در برابر دولت دکتر مصدق را به خوبی واکاویده است . غرض این که حسین علاء برای خدمتگذاری به شاه مستبد از هیچ کاری فروگذار نمی کرد.
البته این را هم باید گفت که علاء مثل همه سیاستمداران نیمه نخست سلطنت پهلوی، فردی استخواندار و کارآزموده و آراسته به فضایل علمی و هنری بود.
جدیدآنلاین: محل ضیافت به مناسبت افتتاح بیمارستان نمازی در آمریکا بوده است.