جدیدآنلاین: سرپرسی سایکس (۱۸۶۷-۱۹۴۵) سپاهی و مستشرق انگلیسی در هندوستان فارسی آموخت و در ولایات شرقی و نیز جنوب ایران نماینده بریتانیا بود و نیروی موسوم به پلیس جنوب را در ایران بنیاد گذاشت.
از او به عنوان یکی از خاورشناسان برجسته نام برده شده که کتاب های بسیاری در باره ایران و افغانستان نوشته است. در گزارش مصور این صفحه عکس هایی را می بینید که او در سال ۱۹۱۶ میلادی از پامیر و ترکستان چین گرفته است. انتونی وین، خاورشناس انگلیسی که خود کتابی به نام "ایران در بازی بزرگ" تالیف کرده، در این جا گزارشی نوشته از چگونگی سفر سرپرسی سایکس به همراه خواهرش به کاشغر و پامیر.
انتونی وین
در اواخر سده نوزدهم میلادی، زمانی که "بازی بزرگ" میان ابرقدرت های وقت (روسیه و انگلیس) به اوج خود رسیده بود، شهر کاشغر در ترکستان شرقی، در بخش چینی کوهستان پامیر، در مرکز مثلثی واقع بود که روسیه را در غرب، چین را در شرق و هندوستان را در جنوب خود داشت.
این شهر که ساکنانش عمدتا اویغورهای مسلمان ترک زبان بودند، در غربی ترین نقطه امپراتوری چین واقع بود. اما روابط آن با پکن به اندازه ای بد بود که پایتخت چین بر این ولایت سیطره کامل نداشت.
اجناس چینی برای رسیدن به کاشغر باید مسیر درازی را طی می کرد. با کشتی به شهر باتومی (در گرجستان کنونی) در کرانه دریای سیاه منتقل می شد، از راه زمینی به باکو می رفت و از آن جا دوباره با کشتی از طریق دریای خزر به شهر کراسنوودسک انتقال می یافت تا از آن جا با قطار به سمرقند و سپس به اندیجان می رسيد. از شهر اندیجان کالا را با ارابه و اسب و گاومیش و شتر به کاشغر می بردند. از این رو برای بازرگانان کاشغری تجارت با روسیه آسان تر بود.
در دهه ۱۸۹۰ حکومت بریتانیایی هندوستان نگران نفوذ روسیه در منطقه شد و جورج مک کارتنی را به کاشغر فرستاد، تا در آن جا یک کنسولگری تاسیس کند و مواظب فعالیت های روسیه در منطقه باشد.
درسال ۱۹۱۵ از آغاز ماموریت مک کارتنی بیست و چهار سال می گذشت، اما در این مدت او تنها دو بار از خانه اش در بریتانیا دیدن کرده بود. از این رو مقامات تصمیم گرفتند که به او یک مرخصی دیگر هم بدهند.
کسی که در دوره مرخصی مک کارتنی جایگزین او شد، سر پرسی سایکس بود. سایکس از سال ۱۸۹۴ به بعد کنسول بریتانیا در شرق ایران بود و به عنوان سیاح و یک سیاستمدار موشکاف برای خود نامی دست و پا کرده بود.
همسر او و شش فرزندش نخواستند که او را در این سفر طولانی به دور افتاده ترین پایگاه نفوذ بریتانیا همراهی کنند. در نتیجه، سایکس از خواهر مجردش الا (Ella) خواست که به او بپیوندد و در کاشغر برای او خانه داری کند. الا گردشگر نترس و سرسختی بود که پانزده سال پیش از آن با برادرش سرتاسر ایران را پیموده بود.
در آن دوره کنسولگری بریتانیا در کاشغر از منزوی ترین نمایندگی های دیپلماتیک بریتانیا بود. بسته های کنسولگری در عرض سه هفته توسط چاپارها به هند می رسید.
زندگی اجتماعی کمرنگ و محدود بود. افزون بر چندین کارمند زبر و خشن کنسولگری روسیه، چند تن سوئدی لجوج و شراب ستیز هم بودند که در بنیادهای خیریه مذهبی پزشکی کار می کردند و با روس ها میانه خوبی نداشتند و اصلا مایل به همکاری با آنها نبودند. روس ها خوش مشرب بودند، اما یک ضیافت شام آنها که قرار بود ساده و رسمی باشد، تا بامداد به درازا کشید که تحملش برای الا سخت بود.
سال ۱۸۷۷ دولت چین کنترل ترکستان شرقی را از بیگ های اویغور پس گرفت. در پایان سال ۱۹۱۱ "سون یات سن"، رهبر جمهوری خواهان چین علیه امپراتورهای فاسد مانچو قیام کرد که در پی آن کشور درگیر آشوب شد. ترکستان چین میان جمهوری خواهان و هواداران مانچوها بخش شده بود.
روسیه با استفاده از بهانه معمولی اش مبنی بر ضرورت حمایت از اتباع خارجی در معرض خطر، یک هزار قزاق و چهارصد تن تفنگدار خود را وارد منطقه کرد. چینی ها قادر به مقاومت نبودند. متعاقبا روس ها به هندوستان یک گام نزدیک تر شدند.
تا جنگ اول جهانی اوج گرفت، مردم ترک زبان ترکستان شرقی مورد علاقه آلمانی ها و متحدان ترک آنها واقع شدند. آلمان و ترکیه رویای برانگیختن آشوب سراسری در شرق را در سر می پروراندند. آشوبی خزنده که به هند راه یابد و امپراتوری بریتانیا را نابود کند.
ماموران ترک، ترکستان شرقی را پایگاه خود برای برانگیختن قبیله ها در مناطق مرزی هندوستان و ترکستان روسیه قرار دادند. ماه فوریه سال ۱۹۱۵ یک گروه پنج نفره ترک ها در کاشغر ظاهر شدند.
مک کارتنی دریافت که آنها قصد دارند در فصل بهار به افغانستان بروند و مردم آن جا را به مبارزه علیه بریتانیایی ها تشویق کنند. وقتی که او از چینی ها خواست که ماموران ترک را اخراج کنند، پاسخ این بود که چین کشوری بی طرف است و دلیلی به اخراج ترک ها ندارد.
سر پرسی سایکس مدتی پس از ورودش به کاشغر شاهد عزیمت گروهی دیگر از ترک ها به افغانستان بود. سایکس و کنسول روس با تشریک مساعی از "تائوین"، والی محلی، خواستند که ترک ها را دستگیر کند. در ماه مه همان سال گروه سوم ترک ها قصد ورود به منطقه را داشتند، اما در مرز توسط قزاق های روس بازداشت شدند.
دو ماه پس از آن باز یک گروه ترک ها به کاشغر آمدند، این بار گویا برای گشودن چند مدرسه. بازرگانان کاشغر با ورود هر نوع فکر نوی که از کنترلش عاجز بودند، سرسختانه مخالفت می کردند. آنها تحت حمایت روس ها (آن گونه که منابع ترکی ادعا می کنند) به ملاها پول دادند، تا از منبر مسجدها ترک ها را تقبیح کنند. نکات مورد اصرار ملاها به شرح زیر بود:
زبان ترکی عثمانی نباید در مدرسه ها تدریس شود.
تنها واحدهای مدارس باید زبان عربی و مذهب باشد.
شعر و سرودهای ملی گرایانه باید از برنامه آموزشی حذف شود.
عربی باید نه به شیوه عثمانی، بلکه به شیوه کاشغری تدریس شود.
دانش آموزان باید عبا و دستار به سر و تن داشته باشند، نه پوشش فرنگی.
نحوه درودگویی باید "السلام علیکم" با صدای بلند باشد.
تاریخ و جغرافیا نباید تدریس شود و کتاب های درسی نباید تصویر داشته باشد.
زندگی در واحه کاشغر با بهره برداری از تاکستان های انگور و کشت هندوانه با آرامش می گذشت. برای رهایی از یک نواختی زندگی در این منطقه حاصلخیز سایکس و الا (Ella) از گرمای آزاردهنده ماه ژوئن فرار کردند و از کوه های پامیر بالا رفتند و از گردنه هایی در خاک روسیه سر در آوردند که هنوز علامت گذاری مرزی نشده بود.
روسیه در آن زمان متحد بریتانیا بود، اما این اتحاد، شکننده به نظر می رسید. سایکس در دوره کنسولگری اش در ایران شاهد پیمان شکنی روس ها شده بود. اما اکنون روسیه دوباره با بریتانیا عهد دوستی بسته بود، چون هر دو علیه آلمان می جنگیدند، ولی سایکس مطمئن نبود که روسیه خیال ضمیمه کردن هندوستان به خاک امپراتوری اش را که رو به شرق گسترش می یافت، از سر دورکرده باشد.
سر پرسی و خواهرش با هجده اسبی که بارشان را حمل می کردند، از امتداد رود گِز به سوی دریاچه "بلند گول" و سرزمین قرقیزهای کوچگر راه افتادند.
قرقیزهای کوچی در چادرهای معروف به "آق اوی" یا "سپید خانه" از آنها پذیرایی کردند. آق اوی ها از چادرهای معمولی گرمتر و راحت تر بود.
آنها گاومیش ها را جایگزین اسب هایشان کردند، تا حدود پنج هزار کیلومتر ارتفاع گردنه "کته داوان" را درنوردند. از فراز این گردنه نمای دیدنی دریاچه "قراکول بزرگ" در خاک روسیه به چشم می خورد. آنها از پاسگاه "پامیرسکی" هم بازدید کردند که پایگاه مرزی نظامی روسیه در دره مرغاب بود (و اکنون در تاجیکستان واقع است.)
سایکس و الا در منطقه "تغرمه" دوباره به خاک چین وارد شدند که با نمای فریبنده کوه "موزتاغ آتا" (پدر کوه یخ) آراسته بود. در آن جا سایکس ها شاهد بازی "الاک تارتوش" شدند که معادل قرقیزی "بزکشی" افغانی است. بزکشی شبیه راگبی اسب سواران است که در آن لاشه بز جای توپ را گرفته است.
با انحرافی اندک در خط سیر، سایکس ها وارد دره سریکول در خاک امپراتوری روسیه شدند که سرزمین مسلمانان اسماعیلی بود. مردم سریکول به زبان سغدی حرف می زدند که شکل بسیار قدیمی زبان پارسی است.* آنها پیرو آقاخان بودند. آقاخان که در هند زندگی می کرد، تبعه بریتانیا محسوب می شد. از این رو اسماعیلی های سریکول خود را اتباع بریتانیا و مستحق برخورداری از حمایت بریتانیا می دانستند.
سر پرسی و الا سایکس در ماه سپتامبر بار دیگر عازم سفر شدند و این بار از طریق حاشیه جنوبی صحرای "تکله مکان" به آبادی های یارکند (شاچه کنونی) و ختن راه افتادند. از دید آنها، یارکند بارورترین و شکوفا ترین آبادی در جنوب چین بود.
یارکندی ها که آب را نجوشیده می نوشیدند، غالبا از غمباد رنج می بردند. سایکس ها در هر شهرکی مورد ارج و احترام آقسقال ها (ریش سفیدان) یا در واقع، ماموران بریتانیا واقع می شدند که عمدتا از جمله بازرگانان هندی بودند.
در سراسر ترکستان شرقی شبکه گسترده این نوع "آقسقال ها" فعال بود. آنها در عین این که از جماعت خرد خود نمایندگی می کردند، اخبار اتفاقات محلی را نيز به کنسولگری بریتانیا در کاشغر می رساندند. این معامله پنهانی نبود و چینی ها به خوبی از آن آگاه بودند. بنا به شرایط کاپیتولاسیون چین، هندی های مقیم این کشور تابع قوانین بریتانیا بودند و وظیفه حل و فصل مناقشات هندی ها با مقامات چینی به دوش کنسول بریتانیا بود.
سایکس ها برای رسیدن به ختن اسب ها را از پهنه رود یارکند عبور دادند. ختن با سنگ یشم سبز و ابریشم اش معروف بود. از همین شهر بود که در سال ۵۵۰ میلادی تخم های کرم ابریشم را دزدیدند و به بیزانس بردند، تا انحصار چین بر تجارت ابریشم را بشکنند.
در همه این شهرها سایکس مجبور بود همراه با "آق سقال" با والی محلی دیدار کند و مناقشات هندی ها را که برخی طی چندین سال لاینحل مانده بودند، حل کند. سپس او با الا به کاشغر مراجعه کرد.
در ماه نوامبر سال ۱۹۱۵ مک کارتنی و خانواده اش از انگلیس باز آمدند و الا و برادرش از راه روسیه به انگلستان و بازپس به "جنگ جهانی اول" برگشتند.
چهار ماه پس از آن سایکس در راس گروهی از افسران ارتش بریتانیا و هندوستان به بندر عباس رفت، تا تفنگداران جنوب را در ایران سازمان دهد و با نفوذ آلمان در آن جا مقابله کند.
*در این جا به احتمال زیاد منظور یکی از زبان های بدخشی بوده است که به مانند زبان سغدی از زبان های ایرانی شرقی به شمار می آید. زبان پارسی متعلق به شاخه غربی زبان های ایرانی است – جدیدآنلاین.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنيد.