کلات قلعه یا دهی را گویند که بر سر کوه یا پشتۀ بلندی ساخته باشند؛ خواه آباد باشد، خواه خراب. تاریخ و جغرافیا کلاتهای زیادی را سراغ دارد: در قندهار، مهآباد، اسفراین، گناباد و غیره. همین کلمه را مازندرانیها با انداختن حرف "ت" به کار میبرند و در مازندران دهات با پسوند کلا زیاد است: رستم کلا، داراب کلا، خواجه کلا، پهنه کلا، کیاکلا و غیره.
در این میان، کلات نادری در ۱۴۵ کیلومتری شمال شرق مشهد و در مرز ترکمنستان از همه شهرهتر است. نه به سبب کلات بودنش، بلکه به خاطر نادری بودنش. هرچه باشد، این دژ طبیعی، هویت خود در دویست و اندی سال اخیر را از فاتح هندوستان گرفتهاست و این چیز کمی نیست.
قبل از آن هم کلات جای مهمی بود. پارهای روایات تاریخی که با کاوشهای باستانشناختی تأیید میشود، نشان میدهد که این جا از دورۀ سلجوقیان (سدۀ یازدهم و دوازدهم میلادی) آباد و پراهمیت بودهاست و تیمور گورکانی نیز چند باری بیفرجام به فتح آن کوشیدهاست.
اهمیت پیشین کلات از جنبۀ نظامی بود. کلات یک دژ طبیعی است که با کوههای بلند احاطه شده و جز از تنگههای صعبالعبور نمیتوان به درونش راه برد. کافی بود چند قراول برفراز این تنگهها جای گیرند تا لشگری را زمینگیر کنند. امروزه نیز اگر تونل طولانی کلات نبود، راه یافتن به درونش سختی بسیار داشت.
کلات جایی پرآب با زمینهای حاصلخیز است. بنا براین محاصرۀ دشمن خللی به زندگی ساکنانش وارد نمیساخت و امکان میداد که مردمش، بیاعتنا به مهاجمان، سرگرم کار خویش باشند.
همین ویژگیها کلات را طرف توجه نادرشاه افشار، بزرگترین جنگاور تاریخ اخیر ایران و فاتح هندوستان قرار داد. کلات برای نادر ناشناخته نبود. او اهل درۀ گز بود و اگر به نقشه نگاه کنیم، میبینیم که درۀ گز همسایۀ کلات است.
وقتی نادرشاه دروازههای هند را گشود و خزاین دربار گورکانیان را بار شتر کرد، چشمش به دنبال یک پناهگاه امن میگشت و طبیعی بود که کلات را خیلی زود به یاد بیاورد. همۀ آن جواهرات سلطنتی و تخت طاووس و نه تخت مرصع و سلاحهای جواهرنشان و مسکوکات زرین و سیمین و پارچههای قیمتی و وسایل خانه و ۶۰۰۰ کتاب نفیس وغیره به کلات منتقل و از چشم همگان جز نادر پنهان شد.
سخن از کلات است، اما این مقایسه خالی از فایده نیست که انگلیسیها با ثروتهای هند چه کردند و نادر چه کرد. همان ثروتهایی که پایههای امپرتوری بریتانیای کبیر را محکم ساخت و شکوفاترین اقتصاد جهان را شکل داد، در ایران وسیلهای شد برای حظ بصر نادر افشار. آخرالامر هم با قتل ناگهانی او به تاراج رفت و هرقطعهاش از جایی سردرآورد. چندان که الماس "کوه نور" زینتافزای دربار سلطنتی انگلستان شد و "دریای نور" بر بازوی فتحعلیشاه قاجار نشست.
توجه نادر به کلات رونق بیسابقهای را برای این دهات دورافتاده رقم زد. هنرمندانی که از هند آورده شده بودند، دوشادوش معماران و هنرمندان ایرانی دست به کار ساخت باغ و قصر خورشید شدند. ورودیهای کلات با ساخت برج و بارو نفوذناپذیرتر شد. تأسیساتی برای ذخیره و انتقال آب تدارک دیده شد، آثار بازمانده از گذشته همچون مسجد کبود گنبد مرمت شد، صفات داشته و ناداشتۀ نادر در قاب کتیبه بر دل کوه جای گرفت و خلاصه، کلات رنگ و رویی دیگر یافت.
اما به همان سرعتی که بر ذروه شکوه نشسته بود، رو به افول نهاد. با قتل نادر در ۱۷۴۷ میلادی، همه سرداران سپاه و مدعیان قدرت رو به کلات آوردند تا خزاینش را تصاحب کنند. کلات نه با زور، بلکه در تبانی با نگاهبانان گشوده شد و به طرفةالعینی تاراج گشت. آن باغ و قصر و استحکامات و تأسیسات نیز به کار کسی نمیآمد و به حال خود رها شد.
در روزگاران بعد، زمانه با کلات چنان کرد که وقتی در سال ۱۳۵۵ خورشیدی سیلی مهیب کلات را فرا گرفت و محمدرضا پهلوی برای سرکشی به دیدنش آمد، همین که از بالگرد پیاده شد و چشمش به قصر خورشید افتاد. با شگفتی پرسید: این خانۀ نادر است؟
امروزه اما، مردهریگ نادر سرمایۀ بزرگی برای کلات است، تا به یک مرکز گردشگری بدل شود. اکنون باغ خورشید را که از میان رفته و در بخشهایی از آن خانهسازی شده بود، بازسازی کردهاند؛ قصر خورشید و سایر آثار تاریخی مرمت شدهاند و چند مهمانسرای آبرومند برای گردشگران ساخته شدهاست.
به این جاذبهها باید طبیعت زیبا و مردمان کلات را هم افزود. اینان مخلوطی از ترک و کرد و فارس و نمایانگر ترکیب جمعیتی سپاه نادر هستند و اغلب با کشاورزی و دامداری و کمی هم قالیبافی و ابریشمبافی روزگار میگذرانند.
گزارش تصویری این صفحه نگاهی دارد به دیدنیهای کلات.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنيد.
گزارش جالبی است.
گزارش جالبی بود.