۲۸ سپتامبر ۲۰۱۰ - ۶ مهر ۱۳۸۹
امیر جوانشیر
دوران قاجار، در قرن نوزدهم، و به ویژه دوران ناصرالدین شاه، آغاز آشنایی ایرانیان با رسانههایی چون روزنامه و عکاسی و تلگراف بود. خود شاه از سویی به غرب سفر میکرد و مظاهر فرهنگ اروپا را با خود به ایران میآورد و از سویی از بیداری مردم و تقاضای حکومت قانون و تأسیس عدالتخانه بیمناک بود.
به مصداق "پریرو تاب مستوری ندارد / در ار بندی ز روزن سر برآرد"، اندیشههای بیدارشده در ایران قرن نوزده هم تاب مستوری نداشت. ناصرالدین شاه، که خود اهل قلم بود، از دیدن و خواندن پارهای نوشتهها در روزنامهها بر میآشفت و به گفتۀ یکی از وزیرانش: "بر جبین مبارک همایونی آثار کراهت هویدا میشد".
در نتیجه، وقتی که ناصرالدین شاه کوشید با سانسور در را به روی اندیشههای بیدارکننده ببندد، روشنگران ایرانی به خارج رفتند و روزنامه و نشریۀ خود را در خارج از کشور منتشر کردند و و از روزنه وارد شدند و پنهانی به کمک جهانگردان و مسافران یا در لابلای بارهای تجارتی به ایران فرستادند. این رسمی است که از همان زمان تا امروز ادامه یافتهاست. گرچه پیشرفت تکنولوژی هم چهرۀ نشریات را دگرگون کردهاست و هم در دنیای چندرسانهای به رسانههای تصویری و دیجیتال ابزارهایی دادهاست که به آسانی خود را به مخاطب خود میرسانند.
شاید اگر میرزا صالح شیرازی، نخستین روزنامهنگار و ناشر ایرانی، میتوانست نشر نخستین روزنامۀ ایران، یعنی کاغذ اخبار را ادامه دهد و آن را به یک نهاد خصوصی موفق بدل کند، سرنوشت مطبوعات ایران و شاید فارسیزبان با آن چه که امروز هست، متفاوت میبود. این کار اتفاق نیفتاد و پس از بسته شدن کاغذ اخبار به جای نشریات خصوصی دیگر "روزنامۀ وقایع اتفاقیه" و بعد "روزنامۀ دولت علیّه ایران" نشر یافت و دیگر سایۀ سنگین دولتها رسانهها را رها نکرد. ( تا جایی که حکومت آن زمان روزنامههای رسمی ملالآور را به کارمندان خود میداد و از دستمزد ماهیانۀ آنها برداشت میکرد.)
در نتیجۀ این وضعیت، رسانههای برونمرزی بخشی از تحول رسانهای داخل کشور شدند که بسته به شدت و ضعف فشار بر روزنامهها در داخل، اهمیت مییافتند.
این را هم باید افزود که معمولأ در غیاب احزاب پذیرفتهشده، بار گران مخالفت و انتقاد از سیاستهای حکومتها بیشتر به دوش رسانهها میافتد و رسانهها خود به خود تبدیل به اپوزیسیون میشوند وهزینههای آن را هم در هر دورهای میپرداختهاند و میپردازند.
مطبوعات برونمرزی در هر دورهای کانون توجهی داشتهاند: دورۀ مشروطه، دورۀ آزادیطلبی، قانون و عدالتخواهی است؛ دورۀ پهلوی، دوره ایدئولوژی چپ و آزادیخواهی است و سی سال اخیر، دورۀ حقوق شهروندی و دمکراسیخواهی است.
شاید بتوان گفت که مطبوعات تبعیدی دورۀ مشروطه، با وجود آنکه به لحاظ تعداد زیاد نبوده (مجموعأ ۱۶ عنوان)، اما به لحاظ تأثیر و شهرتی که در تاریخ مطبوعات ایران به هم رسانیده، از دیگر دورهها نامآورتر است. شنیدن نام حبلالمتین و ثریا و اختر و قانون هنوز هم غبطهبرانگیز است و گویای آن که روشنفکری دورۀ مشروطه چه جدیت و قابلیتی برای تغییر وضع زمانه به خرج داده و چه حیثیتی برای خود فراهم آوردهاست.
حجم نوشتههای دورۀ مشروطه به هیچ وجه با تودۀ عظیم نوشتههای دورۀ ما، یعنی سی سال اخیر، قابل مقایسه نیست. پیدایش اینترنت هم امکاناتی فراهم کردهاست که پیش از این فراهم نبودهاست؛ اینترنت علاوه بر آنکه نوشتن و نشر انبوه را برای همگان آسان کرده، مرزهای سانسور را نیز به نحوی معجزهآسا درهم شکستهاست.
اکنون اینترنت بازاری را فراهم کرده که در آن هر متاعی را میتوان یافت و لزومأ همۀ آنها هم دلپذیر نیست. در گذشته بیشتر نوشتههای کسانی را میخواندند که در دانش و معرفت به شهرت رسیده بودند. در حالی که امروزه تمام این معادلات به هم ریخته و نوشتن و خواندن امری چنان همگانی شدهاست که شناختن گروه بیشمار وبلاگنویسان و نویسندگان برای انبوه خوانندگان مقدور نیست. حتا سر زدن و دیدن همۀ تارنماهایی که در خارج از کشور فعالند، از حوصلۀ هر خوانندهای بیرون است. مطبوعات برونمرزی هم گرچه این روزها از شمار بیرونند، اما کیفیت بسیاری از آنها چندان نازل است که به سختی میتوان آنها را مطبوعات نامید.
با همۀ اینها، هنوز از درون رسانههای فارسی، در داخل و خارج، رسانهای برنخاسته که آینۀ تمامنما و جامعی باشد از شرایط زندگی همۀ مخاطبان بالقوه. شاید بتوان گفت که این اتفاق در همسایگی فارسیزبانان، در میان برخی رسانههای عربی و ترکی، افتادهاست.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید.
به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید
ارسال مطلب