با این حال، تهران به کلکسیونی از سبکهای مختلف معماری میماند که در ایران بیهمتا و در جهان کممانند است. دویست و اندی سال پیش هنگامی که قاجاریان تهران را به پایتختی خویش برگزیدند، این شهر جز چند بنای حکومتی مختصر و انبوهی از خانههای ساده گلین چیز دیگری نداشت. در آن روزگار، معمارانی که از شهرهای دیگر – خصوصا کاشان – به تهران میآمدند تا کاخهای سلطنتی، خانهاعیان و اشراف و بناهای عمومی نظیر مساجد و بازارها و حمامها را بسازند، غالبا تحت تأثیر معماری اصفهان عصر صفوی و شیراز دوره زندیه بودند.
خیلی زود اما، تهران با نیم نگاهی به معماری اروپا و از جمله با اقتباس از آنچه روی کارت پستالهای فرنگی نقش بسته بود، معماری خاص خویش را پیدا کرد: آمیزهای از معماری بومی ایران و معماری نئوکلاسیک اروپا که ذوق و سلیقه مخصوص درباریان و اعیان در آن نقش بارزی داشت و به زودی معرف سبک خاص تهران در معماری ایران شد. البته همان زمان بودند ساختمانهایی مانند عمارت میرزا حسنخان مستوفیالممالک که یکسر به سبک اروپایی ساخته، و "فرنگی ساز" خوانده میشدند.
از مشروطیت به بعد، با خیزش جنبشهای ملی و توجه روزافزون به گذشته باستانی ایران، عنصر دیگری نیز به ساختمانهای تهران راه پیدا کرد که همانا استفاده از نمادهای معماری پیش از اسلام بود. این جریان در دوره پهلوی اول تحت عنوان معماری باستانگرا به اوج رسید؛ چندانکه بناهایی مانند کاخ شهربانی و ساختمان بانک ملی ایران با نگاه به تخت جمشید ساخته و پرداخته شدند و سردر موزه ایران باستان از تاق کسرا الهام گرفت.
از همین دوره معماری مدرن نیز به ایران راه یافت و بسته به اینکه نگاه نخبگان و سیاستمداران به کدام سو باشد، سبکهای مختلفی از معماری مدرن آلمان، فرانسه، انگلیس، روسیه، ایتالیا و بعدتر، آمریکایی وارد جریان معماری و شهرسازی ایران شد و بیش از هرجای دیگری در تهران نمود پیدا کرد. ساختمانهای مدرن تهران گاهی مستقیما توسط معماران خارجی طراحی و ساخته میشدند اما اغلب کار معماران ایرانی تحصیل کرده در اروپا و آمریکا بودند.
پس از یکچند غلبه معماری مدرن غربی، نگاه به معماری تاریخی ایران از نو رواج پیدا کرد و در کارهایی چون موزه هنرهای معاصر، تئاتر شهر، برج شهیاد (آزادی)، مدرسه عالی مدیریت (دانشگاه امام صادق)، و ساختمان مرکزی سازمان میراث فرهنگی کشور نقاط عطفی را تجربه کرد. کنار این بناهای سترگ، انبوهی از ساختمانهای کوچکتر یا معمولیتر وجود داشت که مجموعا طیف وسیعی از سبکهای مختلف معماری را شامل میشدند. در تهران، خانههای زیادی را میتوان یافت که با وجود ظاهر خالی از طمطراق خویش، از غنای معماری بالایی برخوردارند و گاه امضای بزرگترین معماران معاصر روی در و دیوارشان دیده میشود.
این پویایی معماری که شهرهایی همچون اصفهان و یزد با همه عظمتشان فاقد آن هستند، تا دو دهه پیش وجه امتیاز تهران در عرصه معماری و شهرسازی ایران بود؛ تا اینکه توسعه لجام گسیخته شهری و رونق صنعت بساز و بفروشی، همه میراث گذشته را به قربانگاه خویش فراخواند. آنچه امروز در معماری تهران – و نه در تک بناهای محدود - دیده میشود، در بهترین حالت اقتباسی است از برج سازیهای دبی و شهرهای جنوب شرق آسیا که تهران رنگارنگ را به سوی بیرنگی سوق میدهد.
در تهران فراوان هستند بناهایی که شاید به خودی خود شکوهمند و پرارزش محسوب نشوند اما معرف سبکهای خاصی از معماری هستند که به مثابه قطعات یک پازل، تصویر کاملی از هویت تاریخی و پیشینه معماری این شهر را بدست میدهند و با نابودیشان این تصویر برای همیشه ناقص میماند.
گزارش مصور این صفحه نگاهی دارد به کوچه لولاگر که از هفتاد و چند سال پیش تا کنون، دچار هیچ دگرگونی کالبدی قابل توجه نشده و به عنوان نمونهای بسیار نادر شایسته بررسی و حفاظت است.