میگویند یک روز بزچرانی به نام کلدی در یمن از نشاط فوقالعادۀ گلۀ خود دچار حیرت شد و چون دانست که بزها از برگهای بوتۀ به هم پیوستۀ سبزی چریدهاند، خود نیز از آنها خورد و نشاط خاصی به وی دست داد. و قهوه از آن لحظه به دنیا آمد.
مورخین اما نوشتهاند که گیاه قهوه در قرن چهارده، پانزده میلادی از کافا یا کفای حبشه به یمن برده شد. ظاهراً اولین کسی که آن را به یمن برد، یکی از مشایخ فرقۀ دراویش طریقت شاذلیه بود. از آن زمان مصرف قهوه در مجالس ذکر صوفیان رواج یافت. به همین جهت، در الجزایر به قهوه، شاذلیه میگویند.
در آغاز قرن شانزدهم میلادی به مصریان خبر رسید که نوشابهای به نام قهوه در یمن رواج یافته و مشایخ صوفیه و دیگران از آن میآشامند تا در حین مراسم عبادی بیدار بمانند. یکی از مورخین میگوید در همان زمان مسافری که مصرف قهوه را در حبشه دیده بود و آن را با خود به یمن آورده بود، در عدن مریض شد و یاد قهوهای افتاد که با خود آورده بود. آن را دم کرد، نوشید و خوب شد. دید یکی از خاصیتهایش رفع رخوت و خستگی است و بدن را نیرو و نشاط میبخشد. در نتیجه وقتی صوفی شد، وی و سایر صوفیان در عدن شروع به خوردن قهوه کردند. آنگاه تمام مردم، به او پیوستند و قهوه خوردند و به هنگام مطالعه و در دیگر فنون و حرفهها از آن یاری جستند و بدین روال مصرف آن همچنان رواج یافت.
پیش از عصر صفوی قهوه در مکه رواج یافته بود و زائران و تاجران عادت قهوه خوردن را به ایران آوردند، همچنان که به مصر و سوریه و عثمانی بردند و رواج دادند؛ چنان رواجی که قهوه تا اوایل قرن نوزدهم میلادی در این کشورها نوشابۀ درجه اول بود. در ایران هم قهوهخانه از اوایل دورۀ صفویه رواج گرفت.
برعکس چای که جهان غرب به منابع مهمتر و ارزانتر و فراوانتر آن در چین و هندوستان دسترسی مستقیم داشت، قهوه تا مدتها در انحصار خاور میانه ماند.
سفرنامهنویسان فرنگی که از ترکیه و ایران دیدن کردهاند، از مادۀ سیاهی به نام کفا یاد کردهاند که مردمان در قهوهخانهها آن را داغ داغ مینوشند. به هر حال، مصرف قهوه در غرب از طریق همین مسافرانی که به شرق میرفتند، باب شد. نخستین قهوهخانۀ غرب در شهر وین اندکی پس از محاصرۀ ترکان عثمانی باز شد. صاحب آن مردی ارمنی بود که حق انحصاری و امتیاز آن را به خاطر خدماتش به ترکها، از طریق جاسوسی برای آنان در جنگ، به دست آورده بود.
چای بعدها جای آن را گرفت. ابوریحان بیرونی در قرن چهارم پنجم هجری از زراعت چای و مصرف آن در چین و تبت گفتهاست. چای را ظاهراً فاتحان مغول در قرن هفتم با خود به ایران آوردند. اما در آن دوران مصرف چای رواج چندانی نیافت، بلکه در مقیاس عمومی در قرن نوزدهم در ایران معمول شد و گویا از روسیه به ایران آمد. با وجود این، این سبب کشت و کار چای در ایران نشد. کشت و کار چای در اوایل قرن حاضر خورشیدی به همت کاشفالسلطنه در ایران رواج یافت. دولتهای ایران و عثمانی چایکاری و مصرف چای را تشویق کردند تا مصرف قهوه را که خود نمیتوانستند تولید کنند، پائین بیاورند.
به آسانی میتوان فهمید که چرا چای و قهوه در ایران و کشورهای دیگر منطقه رواج یافت و چرا قهوهخانهها مراکز مهم اجتماعی شد. اسلام بر خلاف یهودیت و مسیحیت، مسکرات را حرام کردهاست و نوشابههای الکلی در مناطق اسلامی به طور مخفیانه و پنهانی مصرف میشود. در دورههایی که حکام سختگیر بودند، چیزی به اسم میخانه و میکده برای عموم وجود نداشت، چایخانه و قهوهخانه آن خلاء را پر می کرد.
جالبتر اینکه در ایام قدیم کلمۀ قهوه از اسامی شراب بود. شاید به علت اینکه مجلس شرب قهوه به مجلس میگساری شباهت داشت. در آغاز فقها، در مباح بودن شرب قهوه تردید داشتند و از باز شدن قهوهخانهها جلوگیری میکردند.
تا پایان قرن هفدهم میلادی قهوه به صورت انحصاری از یمن به دست میآمد. با رواج روزافزون آن، کشت درخت قهوه رفته رفته به نقاط دیگر و به آفریقا و آمریکای جنوبی رفت. امروز برزیل بزرگترین تولیدکننده و صادرکنندۀ قهوه است. کشورهای دیگر مثل کوستاریکا و کنیا نیز کشتزارهای بزرگ برای تولید قهوه دارند. حدود ده میلیون نفر در تولید قهوه کار میکنند.
اگر آن پسرک چوپان قهوه را کشف نمیکرد، فکر میکنید چه چیزی جانشین این نوشابۀ جهانی میبود؟
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید.