اسلام آری، عربیّت نه! این موضع ایرانیان در برابر آیینی بود که سوار بر اسبان و شتران اعراب مسلمان، سراسر ایرانشهر از خوزستان تا خراسان را درنوردید. ایرانیان خیلی زود حساب "اسلام" و "حاملان اسلام" را از هم جدا کردند و بر خلاف مصریان و شامیان، حاضر نشدند گذشته درخشان خویش را فراموش کنند.
حساب تکالیف دینی خود مثل روزه و حج را به سال و ماه قمری نگه میداشتند، اما تقویمشان به روال گاهشماری دوران ساسانی، تقویم خورشیدی بود.
مانند دیگر مسلمانان، عید فطر و قربان و میلاد و بعثت رسول را گرامی میداشتند، اما نوروز را بر هر عید دیگری مقدم میشمردند.
در همان حال که داستانهای قرآنی چون قصه یوسف و سلیمان و هود و نوح و یونس را میخواندند، از گردآوری حماسه ملی خویش فرو نمیگذاردند.
ایرانیان نخستین قومی بودند که قرآن را به زبان خویش برگرداندند و حتی یک قرن پس از ورود اسلام به ایران، در خراسان و بخارا، ارکان نماز چون رکوع و سجود و قیام و قعود و تشهد را به زبان فارسی اعلام می کردند.(۱) حتی امروزه بیشتر فقیهان ایرانی راز و نیاز در قنوت نماز به زبان فارسی را جایز میشمارند و معروف است که پارهای متألهین بزرگ ایرانی، در قنوت خویش به جای ادعیه عربی، غزلیات حافظ را میخواندند.(۲)
پس شگفت نیست که چنین مردمانی مساجد خویش را به سبک خاص خود بنا کنند؛ به گونهای که تلفیقی از مسجد پیامبر در مدینه و آتشکدههای زرتشتی باشد. مسجد آنان اسلامی بود، اما مانند مساجد حجاز و مصر و شام و قرطبه، عربی نبود.
احتمالا نخستین مساجد ایران، همان آتشکدههای دوران ساسانی بودند. این گونه آتشکدهها به شیوه چهارتاقی ساخته میشدند. چهارتاقی شامل چهار ستون در چهار گوشه یک قاعده مربع است که به وسیله چهار قوس به یکدیگر متصل میشوند و بر فرازشان یک گنبد جای می گیرد. از آن جا که چنین بنایی از چهار طرف باز است، چهارتاقی خوانده میشود.
تبدیل آتشکدههای زرتشتی به مسجد به زمان طولانی و هزینه زیاد نیاز نداشت و نمادی از غلبه و نفوذ اسلام در سرزمینهای فتح شده به شمار میرفت. اما این الگو نمی توانست برای همیشه مورد استفاده قرار گیرد و معلوم بود که اسلام نیز همچون سایر ادیان، معابد خاص خود را پدید میآورد.
در سدههای نخستین اسلامی، کمابیش همه مساجد را به شکل مسجد پیامبر در مدینه میساختند. این مسجد عبارت بود از یک شبستان مسقفِ مستطیل شکل با ستونهایی از تنه درختان خرما که از سه طرف محصور بود و از یک طرف به صحن وسیع مسجد چهره می گشود.
تا مدتها مساجد ایرانی یا طبق همین الگوی شبستانی ساخته میشدند یا همان چهارتاقیهای زرتشتی بودند که با تغییرات جزیی تبدیل به مسجد میشدند.
اما تلفیق این دو سبک با یکدیگر، سبک جدیدی را در معماری ایرانی پدید آورد که نه مسجد پیامبر در مدینه بود و نه چهارتاقی ساسانی. در عین حال عناصری از هر دو را در خود گرد آورده بود. بدین ترتیب، شبستان مستطیل شکل بر جای خود باقی ماند اما بر فراز شبستان و در مهم ترین بخش آن که جایگاه محراب و منبر بود، گنبد قرار گرفت. مسجد جامع عتیق اصفهان که ساختار کنونیاش متعلق به دوران سلجوقی (سده پنجم و ششم هجری قمری) است، چنین الگویی را به روشنی بازمیتاباند.
این الگو به تدریج کامل و به پیدایی مساجد چهار ایوانی منجر شد. در مساجد چهار ایوانی، مسجد به دور یک صحن چهارگوش شکل می گیرد. هر کدام از شبستانها یا رواقهایی که در چهارسوی این صحن قرار گرفتهاند، دارای یک ایوان هستند. ایوان شبستان جنوبی که رو به قبله است، اهمیت بیشتری دارد و معمولأ بر فراز آن دو مناره به چشم میخورد.
کاملترین نمونه از مساجد چهار ایوانی ایران، مسجد جامع عباسی یا مسجد شاه اصفهان است که در دوران سلطنت شاه عباس صفوی در میدان نقش جهان ساخته شد و در زمانهای بعد در مساجد دیگر مورد اقتباس قرار گرفت.
مساجد ایرانی اجزا و عناصر دیگری هم دارند و البته به رغم شباهتهای فراوان، بسته به این که کجا، کی و در چه شرایطی ساخته شده باشند، تنوع زیادی را به نمایش می گذارند. با وجود اين، چنین می نماید که گنبد، مناره، محراب، ایوان، صحن و شبستان ستون دار، عناصر مشترک در بیشتر مساجد ایرانی هستند.(۳)
این را هم نباید از یاد برد که مساجد ایران تا دوران مغول، ظاهری ساده داشتند و به رنگ مصالح خود چون خشت، گچ و آجر بودند، اما از دوره تیموری به شکل فزایندهای رو به تجمل رفتند و به شدت رنگین شدند. مساجد دوران صفویه، خصوصا دو مسجد شاه و شیخ لطف الله نقطه اوج این روند هستند.
وجود عناصری چون گنبد، ایوان، مناره و غیره اگرچه دلایل کارکردی، ساختاری و زیبایی شناختی دارد، اما خالی از وجوه نمادین و برخی تعابیر وتآویل نیست. مثلا همواره این پرسش وجود دارد که چرا وقتی یک مناره برای گفتن اذان کفایت می کند، مساجد ایرانی از یک زمان به بعد دارای دو مناره متقارن در اطراف ایوان هستند؟
در گزارش مصور این صفحه، سید محمد بهشتی، عضو هیأت علمی دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه شهید بهشتی و رییس دانشنامه الکترونیک معماری و شهرسازی ایران درباره مسجد ایرانی و وجوه نمادین آن توضیح میدهد.
مساجدی که تصویر آنها در گزارش استفاده شده، عبارت است از
اردکان: مسجد نخستین، مسجد حاج محمد حسین - اصفهان: مسجد جامع عتیق، مسجد جامع عباسی (شاه)، مسجد شیخ لطف الله، مسجد و مدرسه مادر شاه (چهارباغ)، مسجد علی - تبریز: مسجد قزللی (خزینه) - زواره: مسجد پامنار - سبزوار: مسجد جامع - شیراز: مسجد وکیل، مسجد نصیرالملک - شوشتر: مسجد جامع - کاشان: مسجد و مدرسه آقابزرگ - کرمان: مسجد جامع، مسجد گنجعلیخان - کلات نادری: مسجد کبود گنبد - میبد: مسجد فیروزآباد - نطنز: مسجد جامع - ورامین: مسجد جامع - یزد: مسجد جامع کبیر
پی نوشت:
۱- اشپولر، برتولد: تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، ترجمه جواد فلاطوری، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۷۳، ج۱، ص۴۴۲
۲- به تواتر نقل است که فقیه معاصر، آقامیرزا جواد ملکی تبریزی در قنوت نماز این بیت از حافظ را زمزمه میکرده است: زان پیشتر که عالم فانی شود خراب/ ما را ز جام باده گلگون خراب کن
۳- برای آگاهی بیشتر درباره الگوی مسجد ایرانی نگاه کنید به هیلنبرند، روبرت: معماری اسلامی، ترجمه باقر آیت الله زاده شیرازی، انتشارات روزنه، تهران، ۱۳۸۳و نیز معماریان، غلامحسین: معماری ایرانی، تقریر استاد محمد کریم پیرنیا، انتشارات سروش دانش، تهران، ۱۳۷۸
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید.
مطلب ارزشمند شما با ذکر منبع در مجله اینترنتی اسرارنامه سبزواربا ذکر منبع منتشر شد.
بابت استفاده از تصویر مسجد جامع سبزوار هم از شما سپاسگزاریم.
همچنین از آقای فرشید سامانی بابت قلم زیبایشان درنوشتن این مطلب کمال قدردانی را داریم.
برای مشاهده انعکاس این مطلب در اسرارنامه به آدرس زیر مراجعه نمایید:
http://www(dot)asrarnameh(dot)com/pages.php?id=4628
پیروز باشید
اين حرفها يعني چه؟
اگر منظورتان تآثيرپذيري معماري مساجد از معماري ايران باستان يا ريشه داشتن محراب مساجد در مهرآبههاي ميترايي است كه اينها را نويسنده مقاله و آقاي بهشتي گفتهاند و نياز به تكرار آن نبود
اما ظاهرا شما منظور ديگري داريد و ميخواهيد بگوييد منشآ همه چيز از مسجد و كليسا در تمدن ايران باستان است.
من هم مثل شما ايرانيام و به ايراني بودنم و تاريخ باستاني كشورم افتخار ميكنم. ولي با افراطي گريهايي از اين قبيل كه منشآ همه چيز ايران باستان است يا هنر نزد ايرانيان است و بس يا ايران جهاني در يك مرز است، مخالفم. اين پندارها بين جهان ذهني و عيني ما فاصله مي اندازد و ما را دچار تناقضاتي ميكند كه وضعيت امروز ما نتيجه منطقي آن است.
در جهان عرب چه قبل چه بعد از اسلام مسجد وجود نداشت بلکه سجّاده و تکیه.
مسجد از زمان ایران باستان تنها در ایران وجود داشت و محل پرستش اهورمزدا بود. ایرانیان به مسجد "مزگت" میگفتند یعنی محل نیایش اهورمزدا. پیشوند "مز" در واژه مزگت از واژه "مزدا" (اهورمزدا) میاید. سلمان پارسی که یک موبد فراری از دستگاه ایران بود، واژه مزگت را در میان اعراب رایج کرد. به دلیل تلفظ آسانتر، اعراب مزگت را مسجد میگفتند.
معماری مساجد کنونی تماماً معماری ایران باستان (ساسانی) است که پس از نفوذ اسلام به ایران، این معماری را به کشورهای دیگر بردند. منارههای مسجد (مزگت) جایگاه افروختن آتش بود که هم مقدس بود و هم کاروانان که از راه دور میآمدند با دیدن آتش مزگت میدانستند که به شهر نزدیک شدهاند. مسجد (مزگت) دو مناره دارد برای اینکه آنها برای گفتن اذان نبوده بلکه برای افروختن آتش. مناره از واژه نار میاید یعنی آتش. مناره یعنی محل افروختن آتش، یعنی آتشکده. حتا در تمام جهان کنونی اسلام بدون اینکه مسلمانان بدانند، واژه مناره را (یعنی آتشکده) به کار میبرند. مزگت (مسجد)، مناره و غیره همه ریشه در تمدن ایران باستان دارند و هیچ ربطی به اسلام نداشتهاند. پس از آمدن اسلام، ایرانیان مسلمان همان نیایشگاه آشنای خود را یعنی "مزگت" را همواره به عنوان نیایشگاه دین اسلام نیز استفاده کردند ولی بدون افروختن آتش.
در واقع این ایرانیان بودند که هنر و معماری نیایشگاه های باستان خود را پس از اسلام به اعراب که تمدن معماری نداشتند، هدیه کردند. و همینطور تاثیر معماری مسجد بر کلیسا مشهود است.
تاریخ مسجد بر میگردد به دوران زرتشت و حتا پیشتر از آن به میترایسم در ایران. در آئین مهر (میترایسم) مزگت (مسجد) محل نیایش مهر بود. محراب کنونی که در مساجد دیده میشود از آیین مهر به ارث رسیده است و محل غسل تعمید بود که امروز در کلیساها آن را مشاهده میکنید. واژه مهراب (مهر + آب) یعنی آب مهر که با ریختن آن بر روی شخص آنرا به مهر و دوستی گرایش میدادند و از اهریمن به دور. پس چنانچه مشاهده میکنید تمامی معماری مسجد و کلیساهای کنونی ریشه در تمدن باستان ایران دارد.
بهروز وزوان
ایران، جهانی در یک مرز
من آرزو دارم که رهبران کشورم یادشان نرود که ما اول از همه ایرانی هستیم، پس ایرانی بودنمان را محترم بدانند و حد اقل اینکه کتاب های تاریخ را از حماسههای ایران و ایرانی خالی نکنند. این وظیفۀ ملی و میهنی هر کدام از ماست.
و كاربر گرامي كه از غصب ميراث ايران باستان توسط ايران امروزي شكوه كردهايد: سپاس از نكته سنجي شما. اين گزارش، ايران بزرگ در گستره فرهنگي آن را مد نظر دارد و گمان نمي كنم در متن يا گفتههاي آقاي بهشتي عبارتي دال بر تحديد ايران به مرزهاي سياسي وجود داشته باشد. شايد اگر امكان دسترسي به تصاوير با كيفيت از مساجد مهم افغانستان و آسياي ميانه براي اينجانب فراهم بود، اين شائبه به وجود نميآمد.
حيف است قدرعکاسان شناخته نشود ونامشان زيرهرعکس نيايد. مشکل است ولي محال نيست !