شهر تفلیس، در کنار قدمت تاریخیاش به نظرم شهر زیبا و جذابی آمد. اما این شهر در حال بازسازی شدن است. شهرداری تفلیس برای زیبایی شهر و جذب توریست به مرمت آثار تاریخی و خیابانها و بناهای قدیمی به همان سبک وسیاق گذشتهاش اقدام کرده است. بهخصوص منطقه قدیمی تفلیس که بسیاری از خانهها را بازسازی کرده و یا در حال مرمتاند و حتا در هر خیابان و کوچهای که میرفتید کارگران مشغول بازسازی سنگفرش خیابانها بودند.
ساعت دو شب بود که به اتفاق همسرم و دوستم به خیابانهای قدیمی تفلیس رفیتم. از یکسو صدای آهنگ از دیسکوها و کابارهها شنیده میشد و از سوی دیگر صدای موتور برق و مته برقی کارگرانی که شبانهروزی برای مرمت محلههای قدیمی تفلیس کار میکردند. و چقدر سریع و پرشتاب این کار انجام میشد.
تفلیس پس از جدایی از ایران مدت طولانی در دست روسها بود و پس از آن هم شوروی بر آن منطقه حاکم شد. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی٬ گرجستان مستقل شد. اکنون هم روسیه و هم غرب بر سر گرجستان رقابت دارند. شاید نتیجه انتخابات اول اکتبر امسال در این زمینه هم دگرگونیهایی را به همراه داشته باشد. چون رهبر مخالفان که احتمالا نقش مهمی خواهد داشت خواهان بهبود روابط با روسیه است.
در هر حال تفلیس در حال دگرگونی بسیار است و رهبران سیاسی گرجستان با سرعت میخواهند گرجستان را به کشوری اروپایی و پیشرفته بدل کنند و از همینرو در نوسازی شهر و در ساخت و ساز بناهای جدید گامهای زیادی برداشتهاند. توریسم برای آنها منبع مهمی است. اینروزها حتا در فرودگاه تفلیس مامورین گذرنامه به کسانی که از غرب میآیند شیشه کوچکی شراب میدهند و میگویند به شهر "هشت هزار نوع شراب" خوش آمدید. البته گرجیها میگویند آنها نخستین سازنده شراب بودهاند و به شراب و خوراکیهای خود میبالند.
من بسیار تمایل داشتم که آثاری از هویت ایرانی در این شهر بیابم. اما گویا در طی این یکی دو قرن آثار هویت ایرانی رنگ و تاثیر خود را از دست داده است. البته هنوز در زبان گرجیها گهگاه واژههایی شنیده میشود که یا فارسی است و یا از طریق فارسی وارد زبان گرجی شده است. مثل پاسخ٬ پنجره٬ میدان٬ کوچه٬ آدمیان٬ و بسیاری واژههای دیگر. از آن که بگذریم معماری محلههای قدیمی با دالانها و درها و راهروها شما را به یاد محلههای قدیمی برخی از شهرهای ایران میاندازد.
زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه تفلیس تدریس میشود و بسیاری از آثار ادبای ایران از فردوسی و سعدی گرفته تا شاملو و فروغ فرخزاد ترجمه شده است. نسخههای خطی فارسی بسیاری در کتابخانهها و موزههای تفلیس وجود دارد که طی این سالها کمتر کسی به سراغ آنها رفته است. اشیاء ایرانی از سفال و گلیم و فرش و جواهر تا ابزار آلات جنگی نیز در موزهها به خصوص در موزه هنرهای شرقی ملی گرجستان دیده میشود.
خیابان معروف تفلیس، که نام شاعری به نام "روستاولی" است، برای خیلی از ایرانیانی که این روزها به تفلیس میروند میتواند همانند لالهزار قدیم در تهران جذاب باشد و یا یادآور آن باشد و لالهزار قرار بود شبیه شانزه لیزه باشد. حالا ببینید چه شده است. به هرحال خیابان روستاولی یکی از مهمترین خیابانهای شهر است که بسیاری برای خرید و تماشا به آن میآیند و در کنار این خیابان میتوانید آگهیهایی را ببنید که به فارسی است و به دیوارها چسبانده شدهاند. وجود پارلمان و ساختمان باله و غیره هم به این خیابان اهمیتی سیاسی و اجتماعی داده که بیشتر تظاهرات سیاسی هم از این خیابان میگذرد.
در هوای تمیز شهر تفلیس بازدید از مراکز دیدنی شهر میتواند همانقدر جذاب باشد که دوری از هوای آلوده تهران برای ما آرزو است. در همین خیابان بود که وجود مجسمههای برنزی کوچکی که شاید در حدود نیم متر بود نظر مرا به خود جلب کرد. این مجسمهها نماد شادی و شادزیستن بود، از رفتگر و فروشنده تنقلات تا نوازنده موسیقی را میتوان در میان این مجسمهها دید. چند باری در طول مدت اقامتم در تفلیس از این خیابان عبور کردم و گرفتن عکس از نمای زیبای پارلمان بدون اینکه تابلوی "عکاسی ممنوع" دیده شود برایم جالب بود.
عصر یک روز بارانی، که ساختمانهای به جای مانده از دوران کمونیستی که استحکام و دوام زیادی دارند دیدنی میشوند، با خانمی به نام "نینو پانیاشویلی" آشنا شدم که در دانشگاه دولتی تفلیس زبان فارسی را یاد گرفته و الان مشغول کشاورزی است. او گفت "برای من دیگر فکر کردن به تاریخ تفلیس جذابیتی ندارد چرا که ما باید به سرعت پیشرفت کنیم و کشاورزی و صنعت است که میتواند ما را به سوی یک کشور توسعه یافته برساند". وقتی که علت را از او پرسیدم گفت: "شما یک روزنامهنگار ایرانی هستید و برایتان جذابیت تاریخی مهم است اما ما بعد از استقلال مدتی دچار مشکلات خاص خودمان بودیم و توانستیم قانون را با حضور پلیس مقتدر در کشورمان حاکم کنیم و این میتواند برای ما بهترین مسیر باشد که بتوانیم به پیشرفت برسیم".
در سخنانش ضد و نقیض زیاد میدیدم اما اینکه از پلیس اینقدر تعریف میکرد برایم جالب بود. البته پلیس تفلیس به پلیس شیشهای و یا شفاف معروف شده است. گویا بعد از تحولاتی که در ساختار پلیس رخ داده بود پلیس برای اینکه خود را قانونمند نشان دهد حتا ساختمانهای مربوط را هم شیشهای کرده بود و شما میتوانستید رفت و آمد پلیس را در داخل ساختمان ببینید. البته این حرفها قبل از آن بود که خبرهای ناگوار از زندانهای تفلیس جهانی شود.
نینو پس از بحث و جدل طولانی مرا دعوت کرد که از موزه ملی گرجستان که "شالوا امیراناشویلی" نامیده میشود دیدن کنم که "شاید بتوانی از میان چندین هزار آثار تاریخی ایرانی جواب پاسخهایت را پیدا کنی. راستی میتوانی به آرامگاه آخونداف هم سری بزنی شاید برایت جالب باشد."
نام "میرزا فتحعلی آخوندزاده" در گرجستان با عنوان "آخونداف" مشهور است. نشانی آرامگاه را از او گرفتم و به آنجا رفتم. اما این آدرس مثل پیدا کردن سوزن در کاهدان بود. چرا که آرامگاه آخونداف در باغ گیاهشناسی واقع شده که دقیقا پشت "نارین قلعه" قرار داشت. یعنی باید یک کوه را بالا بروی و بعد پایین بیایی و از یک رودخانه رد بشوی و بعد مسافت طولانی را در میانه جنگل بروی، تازه هیچ تابلویی هم که نیست که راهنمایت باشد. اما بالاخره این مسیر را پیاده رفتم و با راهنمایی یک پیرمرد گرجی آرامگاه را یافتم. آرامگاه آخونداف به همراه چند قبر دیگر که از بستگان و اقوامش بودند با مجسمهای برنزی برایم جالب بود. نام آخوندزاده را در کتابهای دانشگاهی و با عنوان یک دگراندیش و نمایشنامهنویس میشناختم. او در زمان مشروطه از رهبران فکری و جزو کسانی بود که بر محافل روشنفکری تاثیر بسیار گذاشته بود و هنوز هم از شخصیتهای مطرح فکری آن دوران است.
آخوندزاده درست در زمانی در تفلیس بود که این شهر به مرکزی برای روشنفکران تبدیل شده بود. حدود یک ساعتی را در آنجا بودم. چند زن و مرد جوان گرجی نیز در محوطه آرامگاه مشغول کاشتن گل و گیاه بودند و فضای آرامگاه را در میان انبوه درختان بسیار زیبا جلوه داده بودند. با گرفتن چند عکس، با این انگیزه که شاید هیچوقت دیگر برایم مقدور نشود به آنجا بروم، محل آرامگاه را ترک کردم و همان مسیر پر پیچ و خم و دشوار را بازگشتم. باید بگویم آرامگاه آخوندزاده چندان شناخته نبود و بازدیدکننده بسیار اندکی داشت.
با رفتن به موزه و با دیدن اشیاء و آثاری که در موزه جمعآوری و گردآوری شده بود گفته نینو را تایید کردم. در موزه، که عکاسی از جزئیات آن ممنوع بود، بیش از پنج هزار اثر تاریخی ایرانی در بخش کشورهای شرقی برای بازدید قرار دادهاند. از بین کلکسیون متنوع ایرانی نقاشیهای مربوط به دوره قاجار بیش از همه مورد توجه و بازدید علاقمندان قرار گرفته است. در این کلکسیون تصاویری از زن با گوزن و زن با بچه معروف شده است. شالوا آمیراناشویلی که شرقشناس گرجی است در جمعآوری این آثار بسیار تلاش کرده و موزه هم به نام او نامیده شده است. علاوه بر نقاشیها میتوان مینیاتورها، پارچهها و قالیها، سفالها، ظروف و ابزار آلات جنگی و.... را مشاهده کرد.
وقتی که برای دیدن و تهیه گزارشی از "نارین قلعه" به منطقه قدیمی تفلیس رفته بودم بازدیدی از "مسجد جامع تفلیس" که گویا تنها مسجد این شهر بود نیز داشتم. در کنار این مسجد تنها بنای دوره شاه عباس که با کاشیکاریهای زیبایی که به حمام "شاه عباسی" هم معروف بود، قرار داشت.
حضور ایرانیان در تفلیس نسبتا زیاد است اما این حضور اینک به فعالیتهای تجاری و توریستی تبدیل شده است. با برخی از ایرانیانی که به تفلیس آمده بودند صحبت کردم. اغلب برای تفریح و گردش آمده بودند و عدهای هم برای سرمایهگذاری در کارهایی مانند راهاندازی رستوران و دیسکو و یا هتل و فروشگاه. اما این فعالیتها رشد چندانی نداشته و اغلب ایرانیان با رقیبان سرسختی از کشورهای به خصوص ترکیه و چین روبهرو هستند.