میراث معماری و شهرسازی ایران، میراثی است بزرگ و پراهمیت. هرچند که عموم ایرانیان به داشتن چنین میراثی افتخار میکنند و گاه از راه مبالغه آن را برتر از هر مکتب معماری دیگری در جهان به شمار میآورند اما جریان غالب در معماری و شهرسازی امروز ایران نه فقط از آبشخور این میراث بزرگ سیراب نمیشود، بلکه نمونههای بازمانده از گذشته را با سرعت شگفتآوری ویران میکند.
تا حدود هشتاد سال پیش، شهرهایی چون اصفهان، کاشان، یزد، کرمان و حتا تهران، نمونههای کاملی از ساختار شهرهای ایرانی-اسلامی را به نمایش میگذاشتند اما توسعه لجام گسیخته و بیبرنامه این شهرها در خِلال روندی که به "شبه مدرنیسم" موسوم شد، ساختارهای کهن را یکسر مخدوش کرد. آنچه مانده، فضاهای تاریخی پراکندهای است که نمیتوانند کلیت واحدی را به نمایش گذارند.
نائین، نمونهای از این شهرهاست؛ شهر کوچکی در شرق استان اصفهان، با آب و هوای خشک و کویری و جمعیتی کمتر از ۴۰ هزارنفر در شهر و دهستانهای پیرامونش. پیدایی این شهر به دوران پیش از اسلام و مشخصا دوره ساسانی (سده سوم تا هفتم میلادی) بازمیگردد و چون به علت موقعیت طبیعی خود از گسترش چندانی در سدههای گذشته برخوردار نبوده، ساختار و فضاهای کهن آن تا حدودی حفظ شده است.
اما بافت تاریخی این شهر نیز برکنار از زوال و اضمحلال نیست و چنان که دکتر حسین سلطانزاده، پژوهشگر تاریخ معماری ایران و مدیر مجله "فرهنگ و معماری" میگوید، دستکم به دو علت دچار انحطاط شده است.
نخست این که همه فضاهای مهم اداری، آموزشی، بهداشتی و درمانی و خدماتی بیرون از بافت تاریخی ایجاد شدهاند و این محدوده را به یک بخش مسکونی فاقد فضا برای فعالیت عمومی، اجتماعی و خدماتی بدل کردهاند.
دیگر آن که مهاجرت اعیان شهر به پایتخت و دیگر شهرهای بزرگ و نیز نقل مکان ساکنان محلههای قدیمی به بخشهای جدید شهر، از اعتبار بافت تاریخی کاسته است.
وقتی در اواسط دهه ۱۳۵۰ آقای سلطانزاده برای نگاشتن پایاننامه تحصیلی خود با عنوان "احیای بافت قدیم نائین" به آنجا سفر کرد، هفت محله تاریخی شهر واپسین سالهای سرزندگی خود را سپری میکردند. تا کمتر از یک دهه بعد، حدود یک سوم از فضاهای بافت تاریخی ویران و متروک شدند و از چند صد مغازه بازار، تعداد انگشت شماری باز بودند که درب آنها نیز با مرگ صاحبانشان بسته شد.
اکنون نیمی از بافت تاریخی نائین متروکه است و پیرامون مسجد جامع و نارنج قلعه، خرابهها یا زمینهای تسطیح شده وسیعی به چشم میآید. اقدامات بازدارنده سازمان میراث فرهنگی، شاید از ساخت و سازهای ناهمگون جلوگیری کند اما حیات شهریِ پرجنب و جوش گذشته را باز نمیگرداند.
در واقع، آنچه حسین سلطانزاده در کتاب "نائین؛ شهر هزارههای تاریخی"* نگاشته و عکسها و کروکیهایی که پیوستشان کرده، در بزنگاه تاریخی مهمی فراهم آمده که از پسِ آن، اندک نشانههای حیات اجتماعی در شکل تاریخیاش از میان رفت؛ تا آنجا که از بافت تاریخی یک پوسته ظاهری باقی ماند.
اما همین پوسته نیز بسیار زیبا و دلرباست. در سفری که سه ماه پیش به نائین داشتم، سه گروه پرتعداد از گردشگران ایتالیایی، آلمانی و هلندی را دیدم که با اشتیاق تمام به دیدار نائین و مسجد جامعاش آمده بودند؛ آن هم در اوضاع و احوالی که خارجیان رغبت چندانی برای سفر به ایران ندارند؛ و نیز در میانه زمستان که فصل سفر به ایران نیست و اگر کسی بیاید، با وجود اصفهان و شیراز و یزد و کرمان، سراغ نائین را نمیگیرد!
آنچه در گزارش مصور این صفحه آمده، نگاهی است به زیباییهای نائین و برخی آثار معماری این شهر که از گزند ناملایمات زمانه جان به در بردهاند.
توضیحات دکتر حسین سلطانزاد درباره پیشینه و اهمیت شهر نائین، کاملکننده تصاویر است. همچنین بخش دیگری از سخنان ایشان درباره ساختار و توزیع فضاهای شهری نائین در فایل صوتی جداگانهای آمده است.