تا جایی که یادم میآید، ما مردم افغانستان در بسیاری از مسائل پیش پا افتاده با انتخاب بیگانه بوده ایم، اما انتخاب در سیاست تقریباً هم سن و سال خود من است. با آن هم، تفاوت انتخابی که امروز در سیاست مطرح است، با انتخابی که سالها قبل انجام میشد، زمین تا آسمان است.
حق انتخاب سیاسی برای خیلی از ما، از حق انتخاب دستهای در میان دستههای متعدد سیاسی شروع شد.* بیش از سی سال قبل که جنگ دامن افغانستان را گرفت، چندین حزب و گروه سیاسی با شعارها و اندیشههای گوناگون سر برآوردند و بعد از مدتی از نظر تعداد، به دهها رسیدند. چند سال بعد تقریباً هر فردی در هر نقطهای از افغانستان برای پیوستن به این دستههای سیاسی و گاهی نظامی، انتخابهای متعددی داشت. خیلی از مردم افغانستان هم از میان این گروهها، یکی را به عنوان گروه یا حزب خود انتخاب کردند.
همین جا بود که در بعضی موارد انتخاب پدر و پسر در مورد دو حزب سیاسی که مثلاً بعدها در برابر هم قرار گرفتند، خانوادهها را دو دسته کرد. این انتخاب دست کم در دورهای نه چندان کوتاه با جنگ داخلی همراه شد و رنگ و روی زندگی عادی را از افغانستان برد. انتخابی این گونه تقریباً یکبار مصرف بود. انتخاب یک حزب یا گروه از طرف فرد، دیگر مجال انتخابهای دیگر را برای او نمیگذاشت.
بعد از آن، حزب، مرام حزب و رهبران حزب بودند که تصمیم میگرفتند چه کنند. فرد اگر میخواست حزب سیاسی و یا گروه خود را تغییر دهد، به اندازۀ قابل ملاحظهای از اعتبار انتخاب بعدی خود کاسته بود. به شکلی غیر رسمی، حق فرد، انتخاب از میان گروههای موجود بود و مابقی به جان خریدن پیامدهای این انتخاب. چه بسا افرادی که سالها به دنبال حزبی روان بودند، ولی دل خوشی از سران و رهبران این حزب نداشتند و عدۀ زیاد دیگری که سرخورده از این انتخابها، دیگر به هیچ دسته و گروه سیاسی اعتماد نکردند.
گروههای سیاسی هم بعدها بیشتر از این که به اقبال عمومی نیازمند باشند، از دم شمشیر بازوی نظامی خود میخوردند و قدرتِ بیشترِ سیاسی را با جنگاوری تفنگداران خود به کف میآوردند.
ولی حالا، در دنیایی که بچههای اهالی یک ده دور افتاده در محصورترین نقطه مرکزی افغانستان - از جمله به دلیل پیامدهای این انتخابها و جنگها آواره شدهاند و- سر از چهار قارۀ دیگر دنیا درآوردهاند، دگرگونیهای زیادی رخ داده است.
برای اولین بار در تاریخ افغانستان، خیلی از مردم این کشور بعد از دیدن کارنامۀ یک دولت منتخب به پای صندوقهای رأی رفتند. این اولین باری بود که آنها میتوانستند از نظر خود انتخابی را که پنج سال پیش کردند، تجدید کنند، پس بگیرند و یا تغییر دهند.
سیاستمداران هم از انتخاب بیعت گونه مردم، که پیش از این بدون هیچ تعهدی انجام میشد، ناامید شدند. خیلی از آنها شاید برای اولین بار به نیاز خود برای جلب نظر مردم و رأی آنها پی بردند و به خود زحمت پاسخ دادن به مردم را دادند. آنچه من در کابل در مناظرههای تلویزیونی یا تبلیغات نامزدها در رسانهها و یا فعالیت ستادهای انتخاباتی آنها دیدم، نشان میداد که آنها تا جایی که توان داشتند، برای جلب نظر مردم تلاش کردند.
این تلاشها شاید با پنج سال پیش چند تفاوت بزرگ داشت. پنج سال پیش تقریباً تلاش نامزدهای اصلی برای جلب حمایت گروه قومی خود بود، نه تمام مردم افغانستان. ولی نتیجۀ همان انتخابات تجربهای شد که در این دور انتخابات نامزدها را ودار کرد تا از قومیت عبور کنند و به ارزشهای ملی تکیه کنند. آنها دریافتند که برای برنده شدن در انتخابات ملی به حمایتی ملی و مقبولیتی بیش از یک گروه قومی نیاز دارند. شاید هیچگاه در افغانستان مانند این انتخابات، این قدر روی مسائل ملی تأکید نشده است و این برای کشوری که بسیاری از سیاستمداران حیات سیاسی خود را در تقویت اختلافهای قومی میدانند، دستاورد کمی نیست.
مشارکت در انتخابات در بسیاری از مناطق افغانستان، حتا در مناطقی که با مشکل امنیتی دست به گریبان نیست، بالا نبوده است. اگرچه آن گروهی از مردم که در انتخابات شرکت کردند، در جریان مبارزات انتخاباتی شوری کم سابقه را نشان دادند. ولی این میزانِ نه چندان بالا از مشارکت، جدای از پیامهای سیاسی خاص خودش، نشان میدهد که دیگر مردم مثل گذشته توده وار به هر طرفی نمیروند. آنها برای خرج کردن و خرج نکردن حق انتخاب خود فکر میکنند و مصالح شخصی، محلی و ملی خود را در نظر میگیرند.
البته، تقلب یک نگرانی عمده است که میتواند بر اعتماد مردم به نتیجۀ انتخابات و دولت برآمده از این انتخابات تأثیر بگذارد. ولی این که دیگر رهبر نظام سیاسی در افغانستان از راهی غیر از انتخابات تعیین شود، بسیار دور از انتظار است. آنچه از شرایط موجود بر میآید، نشان میدهد که از این به بعد انتخابات تنها راه رسیدن به قدرت در افغانستان خواهد بود و این یعنی یک گام بلند دیگر به طرف پایان زمانه ای که تفنگ در این کشور تعیین کنندۀ اقتدار رهبران سیاسی بود.
* برای اولین بار در افغانستان انتخابات شهرداری کابل حدود شصت سال پیش و در زمان صدارت شاه محمودخان، دومین صدراعظم محمد ظاهر شاه انجام شد و مدت کوتاهی بعد از آن انتخابات دورۀ دوازدهم مجلس شورای ملی برگزار شد. ولی این موارد نه دوام یافت و نه آن قدر گسترده بود که مردم را با انتخابات، به معنای واقعی کلمه، آشنا کند.
sepehr,dame shamshire bazooye nezami yank chi?