واژههای "پرسترویکا" (بازسازی) و "گلاسنوست" (آشکارگویی) یادگار دوران گرباچف در همۀ زبانهای دنیاست؛ دو اصطلاحی که سرنوشت اتحاد شوروی و پانزده جمهوری آن را رقم زد و طنین این واژهها هنجار جهانی نوین را روی کار آورد. دو تکیه کلام گرباچف در دوران ریاستش هم در پهنۀ شوروی پیشین معروف است: "مهم، شروع کار است..." و "جریان راه افتاد". اصلاحاتی هم که او آغاز نهاد، راه افتاد و هنوز در جریان است.
در بارۀ پیآمدهای سیاسی و اجتماعی اصلاحات میخائیل گرباچف طی سالهای ۱۹۸۵ تا ۱۹۹۱ میلادی فراوان نوشتهاند؛ اما تلاشهای این اصلاحگر برای پالودن فضای خفقانی اتحاد شوروی در عرصۀ فرهنگی هم دگرگونیهای برگشتناپذیری به بار آورد: محدودیتهایی که رهبران بیخدا بر خداجویان کیشهای گوناگون اعمال کرده بودند، لغو شد، آیینهای مردمی در سراسر اتحاد شوروی دوباره پا گرفت، رسانههای یکدست شوروی شاخه شاخه شدند و گوناگونی بیسابقۀ اندیشهها و دیدگاهها را به نمایش گذاشتند، ادبیات و موسیقی و هنر ممنوعه از زیرزمین به روی زمین راه یافت، تاریخ تکبُعدی شوروی و یکایک جمهوریهای آن بازنویسی شد و افتخار از گذشتۀ پیش از شوروی هم مجاز شد...
از سوی دیگر، در پی فروپاشی اتحاد شوروی و آسیب دیدن پیوندهای فرهنگی میان بخشهای آن، در بسیاری از جمهوریها، به ویژه در آسیای میانه، فرهنگ چندملیتی از رنگ و بو افتاد، روزنامههایی که مثلاً در تاجیکستانی کوچک به تعداد صدهزار نسخه چاپ میشدند، شمارگانشان به دو هزار و یک هزار افت کرد، یا کاملاً از پهنۀ رسانهها ناپدید شد، فرهنگ نوین و هنرهایی فرنگی به مانند اپرا و باله، نقاشی و سینما و تئاتر غربی که روسها به ارمغان آورده بودند، دچار بحرانی فراگیر شد که همچنان جریان دارد، خلاء ایدئولوژیکی که پس از سقوط کمونیسم پدید آمد، همچنان باقی است...
درست به مانند شخصیت میخائیل گرباچف که در کنار هوادارانی سرسخت، مخالفانی دوآتشه هم دارد، پیآمدهای اصلاحات گرباچف یکدست نبود: هنرمندی که اکنون از آزادی بیان اندیشهاش خوشنود بود، در عین حال از عدم حمایت مالی دولت گلایه میکرد؛ آوازخوانی که در زیرزمینیاش از جور روزگار شوروی نالۀ جانسوز سر میداد، این بار روی صحنه و آشکارا از زیانهای"پرسترویکا" و "گلاسنوست" مینالید. گرباچف با آگاهی کامل از محبتها و نفرتهای مردم سالها بعد گفت: در تاریخ "هیچ اصلاحگر خوشبختی وجود ندارد".
حکومت گرباچف به دوران ریا و دورویی پایان داد. دیگر نیازی نبود که در پژوهشهای علمی بدون هیچ دلیل موجهی به نوشتههای رهبران صدر کمونیسم رجوع شود و از کسی انتظار نمیرفت که به زور و اجبار مقامات در میدانهای شهر شعار "زنده باد حزب کمونیست!" را سر دهد. شاعران هم مجبور نبودند با چند چکامۀ کمونیستی و لنینی مجوز انتشار کتابشان را بگیرند. اعضای حزب کمونیست در آسیای میانه هم دیگر ختنهسوران پسرانشان را در خفا انجام نمیدادند. جشنهایی ملی چون نوروز هم از چاردیواری خانهها رها شد و به خیابانها ریخت. و حتا جشنهای فراموششدهای چون سده و مهرگان در خیابانهای دوشنبه و خجند راه افتاد. اختیاراتی که گرباچف به جمهوریها داده بود، باعث شد که زبانهای بومی به رسمیت برسند و در این فرآیند تاجیکستان پیشگام بود که سال ۱۹۸۹ در پی تظاهرات مردم زبان فارسی تاجیکی را به عنوان زبان رسمی جمهوری، جایگزین زبان روسی کرد.
از این جاست که گرباچف در میان روسها مخالفان بیشتری دارد. محدودیت دامنۀ کاربرد زبان روسی، فرصتهای شغلی روستباران در جمهوریهای بالتیک و آسیای میانه و قفقاز را هم محدود کرد. دیگر مقام و منزلت روسها مثل سابق نبود. برای نمونه، سرود ملی جمهوری شوروی سوسیالیستی تاجیکستان که ابوالقاسم لاهوتی کرمانشاهی سال ۱۹۴۶ نوشته بود، با این مصرعها آغاز میشد: چو دست روس / مدد نمود / برادری خلق "ساویت" استوار شد / ستارۀ حیات ما شرارهبار شد... به حال تب / درون شب / صدای رعد دولت لنین رسید / ز برق بیرقش سیاهی ستم پرید...
با فروپاشی شوروی که حاصل ناخواستۀ تلاشهای گرباچف بود، طبعاً سرود ملی تاجیکستان بازنویسی شد. گلنظر، شاعر مردمی تاجیکستان، در سرود نو بیداری خودشناسی ملی تاجیکها را بازتاب میداد: "دیار ارجمند ما / به بخت ما سر عزیز تو بلند باد / سعادت تو، دولت تو بیگزند باد / ز دوری زمانهها رسیدهایم / به زیر پرچم تو صف کشیدهایم / زنده باش، ای وطن / تاجیکستان آزاد من!
در این مورد هم شکی نیست که جمهوریهای شوروی پیشین استقلال تقریباً مفت و بیرنج خود را مدیون میخائیل گرباچف هستند. گرباچف اکنون فروپاشی شوروی را "مصیبتی بزرگ" میداند و میگوید که اصلاحات او در واقع برای بقای اتحاد شوروی انجام گرفته بود. اما به قول خود او، حزب کمونیست "در امتحان دموکراسی و آزادی ناکام شد"؛ یعنی بار آزادی و دموکراسی را تاب نیاورد. گرباچف در مصاحبههای مختلف و در کتاب خاطراتش ("تنها با خود") تاًکید کرده که به هیچ روی از اصلاحاتی که انجام داد و جهان را دگرگون کرد، پشیمان نیست، اما تأسف از آن میخورد که چارهای برای بقا و دوام اتحاد شوروی دیگر نمانده بود.
میخائیل گرباچف، که اکنون رئیس بنیاد بینالمللی مطالعات اجتماعی- اقتصادی و سیاسی موسوم به "گرباچف" است، نخستین رهبر اتحاد شوروی است که هشتادسالگیاش را جشن میگیرد. رهبران دیگر شوروی نه عمری بدین درازی داشتند و نه تحولاتی ایجاد کردند که جهان را دگرگون کرده باشد. میزان و مقیاس تحولات دورۀ گرباچف را شاید بتوان تنها با انقلاب اکتبر ولادیمیر لنین مقایسه کرد.
میخائیل گرباچف که سال ۱۹۹۱ جایزۀ صلح نوبل را بُرد، در میان سیاستمداران غربی بیاندازه محبوب است و با رهبران فعلی بسیاری از این کشورها روابط دوستانه دارد. قرار است روز ۳۰ مارس در تالار سلطنتی "آلبرت هال" لندن کنسرت باشکوهی با نام "گُربی-۸۰" به افتخار هشتادسالگی اصلاحگر بزرگ با حضور سیاستمداران بلندپایه و ستارههای هنر موسیقی برگزار شود. و اما روز دوم مارس که زادروز گرباچف است، دوستان او در شهر مسکو جشنی بزرگ تدارک دیدهاند.
در گزارش مصور این صفحه مروری داریم بر زندگی میخائیل گرباچف.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنيد.