محسن مخملباف فيلم ساز ايرانی در مورد زنان افغانستان نوشته بود « زنان افغان چهره و صدا ندارند ». اين دقيق ترين بيان از زنان افغان در زمان طالبان بود. استفاده از برقع که در زمان طالبان اجباری بود، همۀ تفاوت ها ميان زنان را از ميان برداشته بود. زنان با سواد، بی سواد، پير، جوان، شهری، روستايی، هچکدام از همديگر تفکيک نمی شدند.
درتمام شهر حتی يک مغازۀ لباس فروشی زنانه وجود نداشت، بلکه تنها همان پارچه فروشی های قديم که درآن سال ها بيشتر پارچه های ساخت پاکستان را وارد می کردند، بازار گرمی داشتند. خياط ها هم کار و بار شان خوب بود.
بعد از سقوط طالبان، وقتی زنان باور کردند که واقعا وضع تغيير کرده، آهسته آهسته ، سر و وضع شان را تغيير دادند. هرچند اين تغيير خيلی گسترده، سريع و نا متجانس بود.
مهاجران بازگشته از پاکستان و ايران که در سالهای مهاجرت با نوع پوشش همان کشورها عادت کرده بودند، با لباس های رنگارنگ شان سيمای شهر را دگر گون کرده اند. حالا چپلی ( دمپايی )های همرنگ با لباس، پيراهن های نسبتا کوتاه و آستين بريده و شلوار های چسب، چادرهای بزرگ و همرنگ با لباس که بيشتر به گردن آويخته است، موهای عموماً دراز، آدم را ياد سالهای مهاجرت و شهر های پيشاور و کويته می اندازد.
خانم های باز گشته از ايران عموما دو تيپ مشخص اند، يکی خانم های با چادرهای بلند و سياه، مانتوهای بلند و روسری های بسته شده به زير گلو. اين تيپ بيشتر ويژۀ خانم های مسن تر است. اما جوان تر ها بيشتر شلوار می پوشند و روسری های کوچک دارند. اين نوع پوشش در بسياری از شهر های افغانستان غالب ست.
دختران دانشگاهی و نيز کسانی که در ادارات دولتی و يا غير دولتی کارمی کنند، اغلب شلوار می پوشند. البته اين نوع پوشش در زمان دکتور نجيب الله رواج داشت اما به اين گستردگی نبود.
مغازه های لباس
در زمان طالبان در سراسر افغانستان شايد يک مغازه لباس زنانه هم نبود. اما حا لا در کابل، مزار شريف، پلخمری، هرات و بسياری از شهر های ديگر، مغازه های زنجيره ای فروش لباس از پر فروش ترين و پردرآمد ترين مغازه ها است. لباس های ساخت چين، ترکيه، کشورهای عربی و برخی از کشورهای غربی خريداران زيادی دارد.
استفاده از عينک های دودی و کمربندهای چرمی نيز خيلی رايج شده است و در يک کلام می توان گفت حالا از نظر پوشش تمايل جوانان درميان پسران و دختران به نوع پوشش غربی به خوبی احساس می شود.
در اين ميان پوشش دختران مدرسه ای به همان شکل سنتی اش باقی مانده است روسری های کوچک سفيد، مانتو شلوار سياه .
حالا خيلی به سادگی می توان دختران دانشگاهی، مدرسه ای و زنان کارمند را از هم تفکيک کرد. دست کم می توان گفت حالا زنان افغان حد اقل در انتخاب اينکه چگونه در شهر ظاهر شوند و چه نوع لباس بپوشند آزادند. حتی نگاه و زبان مردان متعصب که در سالهای اول با نگاه شان می فهماندند که زنان نبايد چنين پوششی داشته باشند، و يا هم پسران شوخ که با جوک های کوچه بازاری شان دختران شيک تر را اذيت می کردند، حالا کمتر شده است. انگار زنان افغان با پشت سر گذاشتن تجربۀ طالبان حد اقل برای حفظ اين آزادی هرچند اندک شان خيلی مقاومت کرده اند.
از همين مجموعه