كافه و كافه نشينى از جمله پديده هايى ست كه در ايران سابقه طولانى دارد و در هر يک از مقاطع تاريخى به گونهاى متفاوت متجلى گرديده. از قهوهخانه و قهوهخانهنشينى در دوران صفويه گرفته تا كافىشاپنشينى در حال حاضر.
برخى از كارشناسان معتقدند كافه نشينى براى نخستين بار در دهه هاى بيست و سى قرن گذشته ميلادى توسط مسافرانى كه با نيتهاى گوناگون به اروپا مخصوصاً فرانسه سفر كرده بودند و با تقليد از مكانهايى چون كارتيه لاتن به ايران آورده شد.
اما گروه ديگرى از پژوهشگران عمر كافه و كافهنشينى در ايران را به سال هاى ابتدايى دوران صفويه باز مىگردانند و عقيده دارند از ديرباز در تفرج گاههاى عمومى مكانهايى نيز براى تجمع افراد و تبادل نظر با يكديگر ضمن صرف چاى، قهوه (نوعى قهوهى خاص كه به آنچه امروزه قهوه يمنى نام دارد بسيار نزديك است) و كشيدن قليان وجود داشته كه مىتوان پلخواجو در شهر اصفهان را يكى از روشنترين مصاديق آن بشمار آورد. مكانهايى كه مردم غالبا براى گذران اوقات فراغت خود به آن روى مىآوردند.
وجود اين مكانها كه پايگاههاى مناسبى براى تفرج و تبادلات فرهنگى و در برخى موارد گسترش هنرهاى مرتبط با اين فضاها به شمار مىآمد تا اوايل دورۀ قاجار رفته رفته گسترش بيشترى پيدا كرد. اما از آن پس از تعداد اين مكان هاى عمومى كاسته شد تا دوباره در دوران مشروطه در قالب مدرن ترى چون كافه نشينى رو به تزايد گذاشت.
در اين دوران به پاتوقهايى عمومى كه با توجه به جنبۀ فرهنگى وهنرى خود فضاى مناسبى براى تجمع نويسندگان و روشنفكران به حساب مىآمد و در آنها نوشيدنىهاى غيرالكلى ارائه مىشد كافه مىگفتند.
اين فضاها در ابتدا در راستۀ سپهسالار و بينالحرمين به وجود آمد (بخشهايى از شهر كه محل تمركز بنگاههاى انتشاراتى بود) و پس از آن با انتقال بنگاههاى انتشاراتى به بهارستان به آنجا منتقل شده و پس از چندى با انتقال بنگاههاى انتشاراتى به خيابان شاهرضا(انقلاب كنونى) راهى اين خيابان شده و در حال حاضر نيز بيشتر در منطقهاى كه بين بلوار كريمخانزند تا ميدان ونک قرار دارد متمركز شده اند. بنابراين مىتوان تصور كرد كه در تهران ميان مراكز نشر كتاب و اين قبيل پاتوق ها نوعى ارتباط ارگانيک وجود دارد.
در ابتداى رواج كافهنشينى(دهههاى سى و چهل ميلادى)، مكانهاى تازه تأسيسى كه از مشتريان خود با انواع نوشيدنىهاى سرد و گرم غير الكلى و شيرينى پذيرايى مىكردند با نام كافه قنادى شروع به فعاليت كرده و به پاتوقهاى مناسبى براى تجمع جوانان تجددخواه و اهل فرهنگ و ادب و سياست تبديل شدند.
ويژگى اين کافه ها اين بود که هرکدام نقش ميعادگاه گروه مشخصى از اين جمع را ايفا مىنمودند. از جمله كافه قنادى نوبخت در خيابان شاهآباد (ابتداى خيابان جمهورىاسلامى فعلى) و كمى آن سوتر كافه قنادى نادرى در همان خيابان به پاتوق نويسندگان و شعراى صاحب نامى چون نيما، جلال آلاحمد، صادق هدايت، فروغفرخزاد و بسيارى از روزنامهنگاران مبدل شد و كافهقنادىهاى فرد و شيرين در خيابان لالهزار به پاتوق ساير جوانان .
از پاتوق هاى معروف صادق هدايت كه جمع كثيرى هم معمولا به پيروى از او در آنها گرد مى آمدند، كافه فيروز و كافه فردوسى و كافه ژاله ( رزنوار ) و كافه ماسكوت بوده كه در خيابان هاى استانبول و لاله زار قرار داشته اند.
از اوايل دهه پنچم به بعد در كنار اين كافه قنادىها نسل جديدى از اين پاتوقها با نام كافهتريا پا به عرصه وجود گذاشتند كه كافهترياى هتل اينترناسيونال، تهران پالاس، پارامونت و نگين در بخشهاى مركزى و كافهترياى چينهچيتا و هتلهيلتون در قسمتهاى شمالى از آن جمله به شمار مىآمد.
اما با وقوع انقلاب در اواخر سال پنچاه و هفت عمر اين قبيل ميعادگاهها نيز براى مدتى به سرآمد وتقريبا تا ابتداى دهه هفتاد خبرى از كافه و كافهنشينى در تهران نبود و جز چند مغازه كوچک، آن هم با پرچمهايى نيمه افراشته اثرى از آنها ديده نمىشد.
براى ورود به همين مكانهاى كوچك و محقر هم مشكلات زيادى وجود داشت. براى نمونه هنوز بسيارى از جوانان آن سال ها جملهاى را كه با حروف بزرگ پشت درِ يكى از همين پاتوق ها نوشته شده بود به خوبى به ياد مىآورند "ورود هرگونه دخترخاله و پسرخاله ممنوع". آن روزها حضورگاه و بىگاه ماموران در اين قبيل مكانها و سوال و جوابهايشان از زنان و مردانى كه دور يک ميز نشسته بودند آنان را ناچار مىساخت تا خودشان را دخترخاله و پسرخاله معرفى كنند و اين موضوع دردسرهاى زيادى براى صاحب مكان فراهم مىكرد.
سرانجام با روى كارآمدن دولت اصلاحات و در ميان بگير و ببندهاى موسمى بار ديگر پاتوقهاى جديدى با نام كافه يا كافىشاپ پا به عرصه وجود گذاشت و بدين ترتيب بازار كافى شاپ نشينى نيز در ميان جوانان اين دوره رواج تازهاى يافت.
گزارش تصويرى مديا مصور از کافه نشينى در تهران امروز را در بالاى اين صفحه مى بينيد.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنيد