آب در فرهنگ مردم ایرانزمین همیشه مورد احترام بودهاست. در آیین زرتشت، پاک نگاه داشتن آب از پلیدیها یکی از ارکان دین به شمار میرود و ایرانیان از دیر باز به دلیل خشکی و گرمای بیشتر مناطق کشور مجبور به ذخیره کردن آب بودهاند. این موضوع فقط خاص مناطق گرم و خشک نبودهاست؛ در حاشیۀ خلیج فارس و حتا بعضی شهرهای شمالی، مانند ساری و گرگان نیز راه حلهایی مشابه به کار رفتهاست.
از سالها پیش در یزد که از شهرهای کویری ایران است، برای ذخیرۀ آب از آبانبار که "مصنعه" مینامیدهاند، استفاده میشدهاست. آبانبارها علاوه بر رفع نیاز آب، جنبههای معنوی و اجتماعی هم داشتهاند؛ به گونهای که گاه نکوکاران به جای وقف حسینیه و مسجد به ساخت آبانبار میپرداختهاند و آن را وقف مردم محل میکردهاند و آنجا هم مکانهایی برای تجمع مردم و گاه بازاری برای فروش اجناس میشدهاست. حتا در بخش زیرین آبانبار مسجد جامع اردکان مکانی را برای نیایش اختصاص دادهاند که نشانهای از کاربرد معنوی آبانبار است.
هر کدام از محلههای یزد یکی دو تا آبانبار دارند، که نحوه و محل ساخت آن پیوند عجیبی با مکانهای عمومی، مثل حسینیه، مسجد و بازار داشهاند؛ به گونهای که در کنار مسجد جامع به فاصلۀ خیلی کم چهار آبانبار قرار دارد.
نزدیکهای ظهر است. آفتاب بیرحمانه کوچه پسکوچههای خشتی یزد را گرم کردهاست. از پیرمردی که روی نیمکت کنار یک ترمهفروشی نشستهاند، سراغ آب انبار محل را میگیرم. گرما او را هم کسل کردهاست، با دستش به روبرو اشاره میکند. دو کوچه را که رد میکنم، به آبانبار فهادان میرسم.
خدا را شکر، بر خلاف دیگر آب انبارها درش باز است و زبالۀ کمتری اطرافش ریختهاند. از ده پله به بعد در تاریکی فرو رفتهاست. و انتهایش مشخص نیست. پلهها را آرام آرام پائین میروم تا چشمم به تاریکی عادت کند. همه چیز خاموش و ساکت است و هر چه پائینتر میروم، هوا خنکتر میشود.
وقتی به انتهای پلکان میرسم، دیگر سردم است و به یاد حرف پیرمرد مسجد جامع میافتم که میگفت: "تابستانها که میرفتیم آب بیاوریم، بیشتر از چند دقیقه آن پایین نمیتوانستیم بمانیم. سرد ِ سرد بود و از آبی هم که میخوردیم، دهانمان یخ میزد". اما حالا در آن تنهایی و تاریکی نه اثری از شیر آب برنجی است و نه آدمهایی که از آن آب مینوشیدند. اما چه انسانهایی که برای فرو نشاندن عطششان از این پلهها پائین نیامدهاند.
در یزد، به دلیل حضور اقلیتهای مذهبی، آبانبارها دو ورودی داشتهاند و یا اگر محله کمبضاعت بوده، قسمت پائین آبانبار را با تیغهای آجری از هم جدا میکردهاند.
طرز ساختن آب انبار چنین بودهاست که ابتدا گودی توسط مقنیها که قبلاً توسط معمار نقشهریزی شده بوده، حفاری میشدهاست. این گودبردای به دلیل حجم بالایش، روندی کند و طولانی داشته که گاهی تا یک سال زمان میبردهاست.
بعد از گودبرداری معمولاً کف آن را سرب میریختهاند که بر اثر آن هم آب سرد میمانده و هم هدر نمیرفتهاست. مرحلۀ بعدی دیوار چینی بوده که این دیوار به اندازۀ دو یا سه آجر ضخامت داشتهاست که به دلیل ارتباط مستقیم دیوار با آب و رطوبت، بر خلاف دیگر بناهای یزد که خشتی هستند، از آجر استفاده میشدهاست.
بعد از آن طاقزنی است که بخش عمده و حساس کار بوده و در نهایت بادگیر گذاشتن روی گنبد. برای سالم ماندن آن، مستقیم وارد آب انبار نمی شده اند. چند متر آنطرفتر نقبی پلکانی میکندهاند، به نام پاشیر که پایان این تونل همتراز با کف مخزن بودهاست و به وسیلۀ شیری که به مخزن وصل میشده، از آب برداشت میکردهاند. برای گندزدایی هم از سنگ نمک و گاهی ماهیهای ریز استفاده میشدهاست.
از آبانبار که بیرون میآیم، دوباره هرم گرما حملهور میشود. و من به ذکاوت و هوش معماران این سرزمین فکر میکنم که صرف نظر از محدودیتهای فراوان، ابتکارهای شگفتانگیزی به خرج دادهاند. اما از این ناراحتم که بناهایی که روزی شاهرگ حیاتی هر محلهای بودهاند، اکنون رو نابودی هستند. و با آن که سر پا ایستادهاند، رفته رفته به زبالهدانی تبدیل شدهاند.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید.
از تهران
چقدر زیباست این شهر
لذتی بردم و یادی دوباره بر جانم نشست
دست مریزاد
یکی استفاده از سرب که نشنیدهام و بعید میدانم که با توجه به اثرات مضر آن و هوش سرشار نیاکانمان استفاده میشدهاست. دوم، برای جلوگیری از فاسد شدن و بو گرفتن آب از آهک و نمک استفاده میشدهاست و نه استفاده از ماهیهای کوچک.
با تشکر