۲۵ آوریل ۲۰۱۱ - ۵ اردیبهشت ۱۳۹۰
ثمر سعیدی
جرأت زیادی میخواهد که برای به واقعیت رساندن رؤیاهای خودت تلاش کنی و به کاری که علاقه داری، مشغول شوی. بدون اینکه آیندهای روشن انتظارت را بکشد. هزاران کیلومتر دورتر از ایالات متحده، مهد موسیقی "کانتری"، گروهی در تهران این موسیقی را مینوازند. آنها در خود آمریکا شناخته شدهتر از تهران هستند، بدون اینکه پایشان را از این خاک بیرون گذاشته باشند. اینترنت و تارنمای گروه، اندکی به معرفیشان کمک کرده و در صفحۀ ویکیپدیای موسیقی کانتری، نام آنها بهعنوان یکی از معدود گروههای کانتری خارج از آمریکای شمالی ثبت شدهاست.
"عرفان" به انگلیسی شعر میگوید و امیدی هم ندارد که شعرهایش مجوز بگیرند. این شعرها، بدون خوانده شدن رد میشوند، چون به زبانی غریبه هستند. عرفان خطاب به "تیلور سوئیفت" ستارۀ جوان موسیقی کانتری و پاپ، شعری انتقادی سروده و آن را به ترانهای با عنوان "ابرستارۀ گرامی..." تبدیل کردهاست. او معتقد است که حتا دنیای اشعار خوانندههای امروز کانتری، پر زرق و برق و فانتزیست. دنیایی رؤیاگونه که واقعیتها در آن نادیده گرفته شدهاند. واقعیتهایی مانند همین موضوع که، گروهی در تهران موسیقی محلی آمریکا را به طرزی شگفتانگیز اجرا میکنند.
چند جوان تحصیلکرده که از کودکی موسیقی را یاد گرفتهاند، همۀ آنها در زمینۀ موسیقی، دورههای مختلفی را دیدهاند و از این رو به خودشان این اجازه را میدهند که موسیقی پاپ امروز ایران را هم نقد کنند: "خیلیها تقلید میکنند و صداشان هم مرهون حنجرۀ خدادادی نیست. من به "تام جونز" علاقۀ زیادی دارم، اما هرگز تقلیدش را نکردهام. حتا زمانیکه تعدادی از آهنگهای معروف را بازخوانی کردیم، سعی کردم خودم باشم، نه تقلید صرف."
پرهام، نابیناست و کیبرد مینوازد. نظرش را در مورد مهجور ماندن سبک موسیقی گروهشان اینگونه بیان میکند: "شاید چون زبانش را نمیفهمند. اما بیشتر بهخاطر ایناست که نمیتوانند با آن برقصند. آهنگی که آدم را به رقص درنیاورد، بهتر است شنیده نشود. به نظر میرسد این عقیدۀ اکثریت مردمی است که برای شناساندن موسیقیمان به آنها تلاش میکنیم."
احمد هم از تجربی بودن میکس آهنگها گلایه دارد. "علاوه بر اینکه تحصیلات آکادمیک صدابرداری، صداسازی و تنظیم وجود ندارد، گروههای موسیقی هم کمتر میتوانند آن مقدار هزینه کنند که از معدود حرفهایهای تنظیم آهنگ، یاری بگیرند. گروهها اغلب دانشجو هستند. چهقدر سرمایه کنند؟"
خود او کارشناسی ارشدش را در دانشگاه صنعتی شریف میخواند. میگوید تلاش کرده که برای همدانشگاهیهای خودشان کنسرت برگزار کنند. اما گروه آنها، هم خواننده داشت و هم زبان اشعارشان انگلیسی بود، حتا گیتار الکتریک و "درام" هم داشتند. مگر ممکن بود در یک دانشگاه، چنین سازهای موسیقی و چنین گروهی را دعوت کنند و کارشکنی نشود؟ کنسرت بههم خورد. احمد میگوید: "اصلاً ما سر همین بههم خوردنهای کنسرت با سایر اعضای گروه آشنا شدیم."
یک نفر دیگر هم هست که برای تحصیل به سوئد رفته، دورادور پیگیر کار بچههاست و به آنها کمک میکند که از طریق اینترنت، آهنگها را عرضه کنند.
عرفان این کار را از روی علاقه و بهخاطر دنبال کردن رؤیایش آغاز کرده، اما حالا دیگر سفت و سخت چسبیده که کارش را ادامه بدهد. چندان به دنبال این نیست که اجرا داشته باشد. سبکی که کار میکند، برای اجرا در بعضی از کافیشاپهای تهران که مشتریان خاص دارند، مناسب است. حد اقل آنجا افرادی هستند که موسیقی کانتری را میشناسند و از شنیدن کارهای مستقل یک گروه کانتری ایرانی، غرق لذت میشوند. اما عرفان، اجرا در کافیشاپ را قبول ندارد: "این که کنسرت نمیشود. کنسرت باید در سالن باشد، بلیت فروخته شود، تجهیزات صدا و نورپردازی به کار رفته باشد، سن داشته باشد و تماشاگرهای فراوان. اما اجرا در کافیشاپ، اگر خیلی مخاطب جذب کند، ۲۰ نفر است که ۱۸ نفر آنها هم قرار است دوستان خودم باشند. بازخوردی ندارد. بیفایده است."
آنها با غرور از بازدیدکنندههای تارنمایشان میگویند که اول از آمریکا و بعد از سوئد، روسیه، چین و غیره هستند. ایران هم در آن گوشههاست. لابد خودشان هستند که از ایران بازدید میکنند.
اسم گروهشان "دریمرُوِرز" Dream Rovers است. توضیح میدهند که "رووِر" Rover بهمعنی کسیست که خانه دارد، اما دلش نمیخواهد ساکن باشد و باید مدام سفر کند و از جایی به جای دیگر برود؛ یعنی آوارۀ خودخواسته.
عرفان میگوید: "آرزویم این است که با الن جکسون، هنرمند سرشناس کانتری، کنسرت برگزار کنم" و میخندد. نمیدانم جدی میگوید یا شوخی میکند، اما من معتقدم به آرزوها نباید خندید.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنيد.
به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید
ارسال مطلب