حمیدرضا حسینی
دیگر نمی توانیم به صد سال پیش بازگردیم و مانند مردمان آن روزگار زندگی کنیم. نمی توانیم خانه ای مثل خانه آنان داشته باشیم. ما از زمینه و زمانه ای دیگریم، پس خانه هایمان نیز به گونه ای دیگراند.
امروزه، خانه هایی همچون خانه های تاریخی کاشان که برخی شان هفت دست حیاط و ۸۵ اتاق دارند، بیش تر به موزه می مانند تا جایگاه زندگی. در این موزه های شگفت آور بینش و دانش نیاکانمان را تماشا می کنیم و درمی یابیم که چگونه خانه های خویش را بر باورهای خویش استوار ساختند.
حرمت زندگی خصوصی که با آموزه های دینی درآمیخته بود، آنان را به سوی درون گرایی در معماری سوق می داد. خانه ها را گرداگرد یک یا چند میانسرا می ساختند و ساختمان را از جهان بیرون جدا می کردند. خانه ها رو به درون داشتند و خانواده را در آغوش بسته خویش نگه مى داشتند.
اگر بیرون خانه باغ و بوستانی نبود، در عوض، حیاط خانه با آبنما و باغچه های پیرامونش بهشت کوچکی را پدید می آورد. همه پنجره ها رو به این بهشت زمینی چهره می گشود.
گذشته از باور، اقلیم نیز سبب ساز درون گرایی بود. در شهرها و روستاهای کویری ایران، تنها خانه های درون گرا می توانستند در برابر گرما، خشکی هوا، آفتاب سوزان، بادهای پرآزار و شن های روان تاب بیاورند. آن جا که اینها نبود، مانند گیلان و مازندران و کردستان و لرستان، خانه ها برون گرا بودند.
اما امروزه چنین نیست. خانه های ایران در همه نواحی با هر اقلیم و فرهنگی رو به یکسان شدن می روند و شهرها شکل و شمایل تکراری به خود می گیرند. شاید اگر چشمانمان را ببندند و در جای دیگری باز کنند، ندانیم که در کاشانیم یا رشت؟ در بوشهر یا مشهد؟ مگر آن که آب و هوا یا کوه و جنگل و هامون رهنمونمان شود.
اگر نمی توانیم خانه هایی مثل خانه نیاکانمان داشته باشیم، اما دست کم می توانیم و باید خانه هایمان را بر پایه اقلیم، خلقیات و باورهایمان بنا کنیم. آیا چنین کرده ایم؟
گزارش مصور این صفحه پاسخ به این پرسش نیست، کوششی است برای طرح این پرسش؛ پرسشی که شاید پاسخ های فراوان و گوناگون داشته باشد.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنيد.
Thank you,
Peyman Ata-Abadi
حتی مطالب درون گزارش هم تکراری بود مثلا کوبه چپ و راست در خانه های قدیمی که برای زنان و مردان بکار برده می شده را در گزارش های قبلی هم گفته اید!
همیشه منتظر جدیدترین هاییم...