جواد منتظری
اولین نمایشگاه نقاشی مکرمه که در گالری سیحون برپا شد خودش حضور داشت. وقتی پا به نمایشگاه گذاشت به پسرش گفت: "اینها کارهای منه؟ پسر جان، اگه می خواستی اینجا بگذاری چرا نگفتی من بهتر بکشم."
شهرت مکرمه قنبری زنی روستایی که خواندن و نوشتن نیز نمی دانست از مرزهای ایران فراتر رفته است و نقاشی هایش در آمریکا و اروپا به نمایش در آمده اند. برخی او را با مارک شاگال مقایسه کرده اند.
مکرمه قنبری در سال ۱۳۰۷ در روستای دِریکَنده در بابل به دنیا آمد. در کودکی مادر خود را از دست داد و زندگی بسیار سختی را گذراند. بازتاب این سختی زندگی را در بسیاری از نقاشی های او می توان دید.
در ۱۴ سالگی ازدواج کرد. ازدواجی که به خواسته اش نبود. اما چون خواستگار برادر ارباب محل بود به زور کتک و شلاق بر پدر مکرمه و خود او توانست مکرمه را به چنگ آورد. مکرمه سومین زنی بود که او به خانه اش می برد.
مکرمه اما دل در جایی دیگر داشت. جوانی که از شهر آمده بود و از طرف دولت برای کارهای اداری به آن سو سر می کشید. علی بلبلی فرزند مکرمه از مادر نقل می کند که آن دو به یکدیگر علاقه داشتند، اما وقتی برادر ارباب برایش پا پیش گذاشت، او دیگر هیچوقت پیدایش نشد، حتما فراری اش دادند یا شاید هم او را کشتند.
برخی بر این عقیده اند تصویر های خشنی که مکرمه در نقاشی هایش از مرد به دست می دهد تاثیر اتفاقاتی است که در نوجوانی و جوانی بر او رفته است. مرد هایی که علی بلبلی و احمد نصرالهی نقاش معاصر به آن لقب "دیومرد" داده اند.
مکرمه قنبری به شیوه بسیاری از روستاییان زندگی می کرد با گاو و مزرعه. وقتى کهولت و هجوم بیماری توان نگهداری گاو ها را از او گرفت فرزندانش تصمیم گرفتند گاو ها را بفروشند.
مکرمه در بازگشت از بیمارستان از نبودن گاوها عصبانی شد و فرزندانش را مجبور کرد گاو ها را برگردانند. اما بعد از دو بار تکرار ماجرا، فرزندان تصمیم جدی گرفتند و گاو ها را فروختند.
مکرمه این بار متأثر از این اتفاق شروع به به نقاشی کرد. در این وقت او نزدیک به هفتاد سال داشت. نخستین کسى که ارزش نقاشی او را دریافت فرزندش علی است که می توان اورا کاشف استعداد مکرمه و مشوق او دانست.
علی بلبلی می گوید: «رفتم از بابل یک بسته گواش ایرانی و ۵۰ برگ کاغذ خریدم، مادر نگاه کرد و تمایلی به آنها نشان نداد. من بعد از ۲۰ روز برگشتم به روستا و دیدم تمام کاغذها نقاشی شده. چون حیفش می آمد کاغذ ها را دور بریزد، به عنوان زیر دیگی از آنها استفاده می کرد. کارهاش آنقدر خوب بود که من تحت تاثیر قرار گرفتم، اما حرف مرا قبول نداشت و می گفت تو الکی تعریف می کنی. مقداری کاغذ دیگر برایش گرفتم. بعد از مدتی که برگشتم باز هم دیدم همه آنها نقاشی شده و چون کاغذ کم داشت پشت آنها را هم نقاشی کرده بود.»
در سفر بعدى علی بلبلی، که خودش در آن زمان دانشجوى نقاشى بود، کارهای مادرش را با خودش برد و به نقاش معاصر احمد نصرالهی نشان داد. نصرالهی شیفته کارهاى مکرمه شد و با معصومه سیحون، مدیر گالری سیحون، براى برگزارى یک نمایشکاه از این آثار تماس گرفت. نصرالهی یکی از تابلوهای خود را هم به مکرمه هدیه داد.
"وقتی کار استاد نصرالهی را به مادر دادم، تحت تاثیر قرار گرفت و بیشتر تشویق شد، چون وقتی متوجه شد که استاد نقاشی من از او تعریف می کند و قبولش می کند فهمید که این دیگر اتفاقی نیست."
در جریان دومین نمایشگاه در گالری سیحون تشکیل بود که ابراهیم مختاری کارگردان مشهور سینمای مستند ایران تصمیم گرفت در باره او فیلمى بسازد. مختاری نزدیک به ۴۰ تا ۵۰ ساعت از مکرمه فیلمبرداری کرد که ماحصل آن فیلمی ۴۹ دقیقه ای با نام "مکرمه، خاطرات و رویاها" است. این فیلم در بیش از ۱۰ جشنواره به نمایش درآمده و جایزه هایی را نیز برده است.
اما مکرمه علیرغم شهرت اش در روستای خود با مشکلات زیادى مواجه بود. اهالی روستا با او سر سازگاری نداشتند و نقاشی کشیدن او حتی در خانواده اش نیز کاملا پذیرفته نشده بود.
علی بلبلی می گوید: "مادر تابلوی بسیار بزرگی با موضوع امام رضا کشیده بود و به مسجد محل هدیه داده بود، بعد از مدتی متوجه شدیم تابلو نیست شده، مطمئن هستم آن تابلو دزدیده نشده چون برای کسی ارزشی نداشت ولی احتمالا آن را پاره کردند و دور ریختند."
"یک بار در مراجعه ام به روستا متوجه شدم که خواهر و برادرهایم خانه را تمیز کردنه اند و صندوق قدیمی مادر را به عنوان زباله و وسیله اضافی آتش زده اند. صندوقی که مکرمه روی آن نقاشی کرده بود. متاسفانه من آنقدر دیر رسیدم که دیگر نمی شد آن را نجات داد."
مکرمه قنبری در ادامه نمایشگاه هایش در سال ۲۰۰۱ از سوی بنیاد پژوهش های زنان آمریکا به کنفرانس پژوهشی زنان در دانشگاه استکهلم سوئد دعوت شد و همزمان با افتتاح نمایشگاهش در آن کشور به عنوان زن برگزیده سال انتخاب گردید.
مکرمه قنبری زنی روستایی که روزی از ترس هم ولایتی هایش مخفیانه نقاشی می کرد، اکنون شهره آفاق شده است. خانه اش جزء میراث فرهنگی کشور به ثبت رسیده و به موزه تبدیل شده و هر ساله در سالگرد مرگش کارگاه های نقاشی در روستایش برگزار می شود.
مکرمه قنبری در سحرگاه ۲ آبان ۱۳۸۴ از دنیا رفت و به پیشنهاد فرزندش علی بلبلی در حیاط خانه اش به خاک سپرده شد.
گزارش مصور این صفحه را با کمک هاى علی بلبلی تهیه کرده ام که از او هم برای همراهی و همدلی اش در تهیه این گزارش، و هم به خاطر اجازه اى که براى استفاده از بخش هائى از آلبوم تازه اش به نام "۶ جهت و برون۶" در این آوا-نما داد، صمیمانه تشکر مى کنم.
بخش کوتاهى از فیلم "مکرمه، خاطرات و رویاها"، که توسط "ابراهیم مختاری"، کارگردان سرشناس سینمای مستند ایران ساخته شده، را نیز در همین صفحه مى توانید ببینید. از "ابراهیم مختاری" نیز که اجازه استفاده از دقایقی از این فیلم در این گزارش را داد بسیار سپاسگزارم.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید
روحش شاد!
جدا تحت تاثير قرار گرفتم
هنر نزد ايرانيان است وبس
Much appreciation goes to Ms. Mokarrameh's son, and the respected Iranians who traced this lady and introduced her to the world. God bless
اميدوارم اين كارها تكرار بشه.
آدرس خانه موزه مکرمه: روستای دریکنده، تقریبا 10 کیلومتر بیرون شهر بابل است. فراموش نکنید که وقتی رسیدید از طریق همسایه باید به پسر مکرمه اطلاع دهید که در خانه-موزه را باز کند، چون به دلیل نبود بازدید کننده های همیشگی، معمولا در حیاط و منزل بسته است.
yek madar bozorge mazandarane az U S
agar aadres dashteh basham hatman dar safare aayandeh be ziyarate madar va didane aasarash miaayam movafagh bashi