تألیف ۴۷ عنوان کتاب، نگارش ۲۱۲ مقاله و مقدمه کتاب، تربیت صدها و بلکه هزاران شاگرد در مدت بیش از هفتاد سال، وقف یک باغ ده هکتاری برای چاپ کتابهای مربوط به تاریخ و جغرافیای تاریخی و اهدای کتابخانهای با هزاران کتاب و سند به مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، بخشی از کارنامه مردی را تشکیل میدهد که امروز صد ساله شد: دکتر منوچهر ستوده.
اما این همه نیز نمیتواند بیانگر گستره خدمات او به فرهنگ ایران باشد؛ فقط یک قلم از کتابهای پرشماری که نوشته، مجموعه چند جلدی " از آستارا تا اِستارباد" است که برای نوشتنش چندین و چند سال با پای پیاده به تمام نواحی و آبادیهای حاشیه خزر (در خاک ایران) سفر کرد و ضمن عکسبرداری، نقشهکشی، خواندن کتیبهها و سنگقبرها و گفتوگو با افراد محلی، اطلاعات مربوطه را گرد آورد. و بدین سان بود که به قول یار دیرینش، زندهیاد ایرج افشار یزدی، کوه را به کوه دوخت و دره را به دره بند زد و پیاده خود را به ستیغ کوهها رساند تا حتی ویرانهای و خرابهای را از قلم نیندازد.
حوالی سال ۱۳۲۵ خورشیدی بود که روزهای تعطیل، برای تفریح به کوهستان توچال میرفت. فکر کرد که میتواند از این فرصت بهره بیشتری ببرد و اطلاعاتی را درباره شمیران گردآورد. هرجا که میرسید، به تماشای آثار و ابنیه قدیمی میرفت و پای صحبت ریشسفیدان محل مینشست و از مناظر تاریخی و طبیعی عکس میگرفت و این شد کتاب دو جلدی "جغرافیای تاریخی شمیران" که تا به امروز یکی از مهمترین تألیفات درباره تاریخ و جغرافیای این ناحیه است.
در این کتاب اطلاعاتی آمده که اگر ستوده آنها را ثبت و ضبط نکرده بود، شاید برای همیشه از میان میرفت. مثلا از پیرمردان تجریش شنید که نزدیک پل رومی در سمت راست جاده قدیم شمیران (خیابان شریعتی امروزی) تپهای بود که دهکده تجریش آنجا قرار داشت و چون در آن اطراف گرگ فراوان پیدا شد و مردم به زحمت افتادند، به حوالی امامزاده صالح آمدند و تجریش فعلی را بنا کردند. چنین چیزی را که نظیرش در تألیفات ستوده بسیار است، نه در هیچ نوشتهای و نه درکورسوی خاطرات هیچ کسی نمیتوان پیدا کرد.
بعدها عکسهایی را که از کوهها و درهها و رودها و باغها و روستاها و محلات و آثار تاریخی شمیران گرفته بود، همه را یکجا به کتابخانه دایرةالمعارف بزرگ اسلامی سپرد. میشود گفت تا خداخداست و دنیا بهجاست، هیچ کس نیست که درباره شمیران پژوهش کند و از دیدن این مجموعه بینیاز باشد. بیشتر عکسها از مکانهایی گرفته شدهاند که یا دیگر وجود ندارند یا به شدت تغییر چهره دادهاند.
حکایت بقیه کتابهای ستوده نیز چنین است. مانند کتاب "قلاع اسماعیلیه در رشته کوههای البرز" که صورت کاملی از رساله دکترای اوست. ستوده برای نگارش این کتاب، به دیدن دهها قلعهای رفت که بر ستیغ صعبالعبورترین کوهها جای گرفته بودند تا مبادا چیزی پیدا کند که در نوشتههای تاریخی از قلم افتاده است. این یعنی به قول خودش "قلم را با قدم همراه کردن"؛ و کاری است که بسیاری از پژوهشگران ایرانی، حتی برجستهترینهایشان از انجامش بازماندهاند یا دستکم به پای ستوده نرسیدهاند.
در خلال همین قدم برداشتنها و سرک کشیدنها، با آن زیرکی مخصوص خودش فهمید که زبان مردمان این سرزمین نیز مثل چشمانداز شهرها و روستاهایشان در حال دگرگونی است و زود جنبید که تا دیر نشده گویشهای مختلف را ثبت و ضبط کند و این شد کتابهایی مثل "فرهنگ گیلکی"، "فرهنگ کرمانی"، "فرهنگ سمنانی؛ امثال و اصطلاحات و اشعار" و "فرهنگ نائینی". آخرینشان کتابی درباره گویش مردم تهران است که هنوز منتشر نشده است.
وقتی هم که برای مطالعه در تاریخ و جغرافیای ایران به سراغ متون کهن میرفت، به صرافت میافتاد که برای استفاده بهتر دیگران آنها را تصحیح کند و برایشان حاشیه بنویسد و چنین بود که کتابهای مهمی چون "مهمان نامه بخارا" از فضلالله روزبهان خُنجی،"تاریخ گیلان و دیلمستان" از ظهیرالدین مرعشی، "تاریخ رویان" از مولانا اولیاءالله آملی" و "ظفرنامه خسروی" از مؤلف ناشناخته به همت او تصحیح شدند.
پیر فرهنگ ایران، صد سال پیش در روز ۲۸ تیرماه ۱۲۹۲ درمحله عودلاجان تهران متولد شد؛ از مادری اصالتا تفرشی و پدری اصالتا مازندرانی. پدرش مدیر دبستان آمریکایی تهران بود و چنین بود که او تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در این مدرسه و نیز کالج آمریکایی(دبیرستان البرز) گذراند. سپس برای تحصیل در رشته ادبیات به دانشسرای عالی رفت و در ۱۳۱۷ موفق به دریافت درجه لیسانس در رشته ادبیات فارسی شد.
بعد از طی دوره نظام وظیفه در دانشکده افسری و مدتی کار در پروژه راه آهن قم-بندرعباس، در خیابان قوامالسلطنه تهران (سی تیر) مغازه لوازمالتحریر فروشی باز کرد اما این کار نیز دوام چندانی نداشت؛ نهایتا در ۱۳۲۰ به شغل معلمی روی آورد و گویی که بند نافش را با سفر بریده بودند، مأمور تدریس در مدارس لاهیجان و انزلی شد. سپس برای گذراندن دوره دکتری زبان و ادبیات فارسی به تهران بازگشت و به موازات تحصیل در دانشگاه تهران، در دبیرستانهای شرف و البرز تدریس کرد. استاد راهنمای رساله دکتری او که در سال ۱۳۲۹ از آن دفاع کرد، بدیعالزمان فروزانفر بود.
البته به دروس دانشگاهی هم اکتفا نمیکرد؛ چندان که همان سالها به فراگیری فلسفه در محضر سید محمد مشکوة پرداخت و بعدتر زبان پهلوی را نزد دکتر روبن آبراهامیان آموخت و در دهه ۱۳۳۰ نیز چند بار برای تکمیل معلومات خود به انگلستان و آمریکا رفت.
ستوده از سال ۱۳۳۵ وارد دانشگاه تهران شد و پس از دو سال فعالیت در کتابخانه مرکزی، در سلک استادان این دانشگاه درآمد و تدریس در رشته جغرافیای تاریخی را تا زمان بازنشستگی در آذرماه ۱۳۵۷ ادامه داد. او از بنیانگذاران مجله "فرهنگ ایران زمین" با همراهی محمدتقی دانش پژوه، مصطفی مقربی، عباس زریاب خوبی و ایرج افشار یزدی است؛ مجلهای که از ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۷ منتشر میشد.
منوچهر ستوده از سالهای آغازین تأسیس مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، از همکاران این مرکز و عضو شورای عالی علمی آن بود و چند سال پیش کتابخانه خود با ۲۰۹۸ جلد کتاب و ۱۶۹ عنوان روزنامه و مجله را به همراه مجموعه بزرگی از اسناد، نامهها و فرامین تاریخی، عکسها، دست نویس آثار و یادداشتهای منتشر نشدهاش به این مرکز اهدا کرد.
او سالهاست که از دود و دم تهران فرار کرده و در دو باغکوشکک لورا (جاده چالوس) و نارنج بن (کلاردشت مازندران) زندگی میکند. این باغ اخیر همانی است که وقف بنیاد موقوفات افشار کرده است.
در این صفحه دو گزارش مصور میبینید که پیشتر در سال ۱۳۹۰ منتشر شده و اکنون به مناسبت صدمین سالروز تولد دکتر منوچهر ستوده بازنشر میشوند. نخستینشان برش کوتاهی است از دیداری که در مردادماه سال ۱۳۹۰ با ایشان دست داد و فرصت شد که حکایت سالهای اخیر زندگیاش و دلنگرانیهایش درباره ایران را بازگوید. گزارش دوم که پیشتر با مقدمه و به همت آقای سیروس علینژاد تهیه شده است، نگاهی دارد به آلبوم عکسهای دکتر ستوده در دورههای مختلف زندگی و خصوصا در سفرهایش. این عکسها بوسیله آقای علی دهباشی گردآوری شده و در اختیار قرار گرفتهاند.