دوازده سال پیش روزی خبر کسالت ناگهانی استاد فرامرز پایور در خارج از کشور به شاگردان و علاقهمندان ایشان رسید و هر یک به تناسب زبان حالی باز کردند، این شعر را در آن حال و هوای سخت سرودهام:
درد تو به جان خستهمان باد
بر چشم به خون نشستهمان باد
بار غمت ای چکاو زخمی
بر بال و پر شکستهمان باد
رمز خبر سلامت دوست
مفتاح زبان بستهمان باد
پیوند پلید بی تو بودن
پیوسته ز هم گسستهمان باد
رَستی تو و بندهای ماتم
بر جان ز بند رستهمان باد
نوشتن برایم سخت نبوده و نیست، اما اینکه از کدام بُعد در یک موضوع آغاز کنیم، برایم تازگی دارد. اینکه سخنی از کسی بگویی که از ابعاد متنوعی برخوردار بوده است. در سال ۱۳۸۰ در جلسه بزرگداشت استاد فرامرز پایور در شیراز در سخنرانیام به این ابعاد اشاره داشتم، برای نمونه بگویم هر یک از ابعاد وجودی و رفتار استاد مثال زدنی بوده و هست و تو هنگامی درمییابی که با عدهای از شاگردان و یا دوستان و خویشان استاد گرد میآیی. هر یک از یک بعد رفتاری استاد میگویند، گویی این استاد پایور در همه ابعادش مثال زدنی بوده است.
در رفتار اجتماعی، در مراوده با مردم، در امر تحصیل و بَعد تدریس، یعنی بر روی هم در امر آموزش، در کار گروهی و در روابط با اعضای گروه موسیقیاش، در رابطه با استادانش و نیز با شاگردانش، با دوستانش در امر قناعت خویش در تداوم حیات، در خلق اثر، در پر اثر بودن، در کار مداوم، در ذوق، در خُلق، در جنگ با نفس، در سلامت روح و حالا تا جایی که میتوانم برای هر یک نمونههایی میآورم. ابتدا از دانش او، که پایور مجموعهای از دانش پیشینیان بود، به گفته استاد یگانه حسن کسائی که فرمود: "بالاترین تعریفها و زیباییها در ساز و نوازندگی ایشان مستتر است، همین قدر بگویم که استاد پایور از سرچشمه نوشیده و بعد از سالها ریاضت کشیدن، داشتن ذوقی سرشار، اجراهایی توانمند و ابتکارهایی منحصر بفرد، جامعه جویای موسیقی و شاگردان خود را به کمال، سیراب کرده است..."
پس همین قدر میگویم هر که از پیشینیان آنچه در موضوع ردیف و روایات ردیفی میدانست، از پایور آموخته بود. او چکیده دانش صبا و دوامی و بعضی از استادان دیگر بود. در این مورد گفتههای همدورههایش علی تجویدی، همایون خرم، حسن کسائی و ...شاهد این امرند. او دانش هارمونی و ارکستراسیون را نیز فرا گرفته بود، اما بسیاری، ردیف و هارمونی را میدانند، ولی پایور نیستند. اجرای آهنگهای به اصطلاح قدیمی از عارف و مانند او توسط بعضیها صورت گرفته اما به باور همگان اجرای گروه پایور بهترین اجراها بوده است. پرویز مشکاتیان میگوید: "گمان نمیکنم در این وادی، کسی که حتی نه با یک ساز بلکه با موسیقی آشنایی اندکی هم داشته باشد، قلندر و قلدر و قَدَری چون پایور را نشناسد. او نیازی به تعاریف و تفاسیر ندارد، چون کوه زیبا، استوار و با سلیقه؛ به هوا و فضای موسیقی ایران روح روندگی بخشیده است. او پدر خانواده سنتورنوازان ایران است."
استاد پایور تنها علاقه و حتی تنها پشتکار را برای به قله رسیدن کافی نمیدانست. او به اصالتهای درون خانوادگی، نه از باب مکنت و ثروت، توجه داشت که بی اصالت اندیشه، ممکن است یک سنتورنواز یا تنها یک آگاه از علوم موسیقی تربیت شود، در حالی که برای به قله رسیدن به چیزهای دیگری نیز نیاز است. در روابطش با شاگردان از همین رو بود که به تدریس سنتور تنها بسنده نمیکرد، بلکه روال چگونه شاگردی کردن را میآموخت: پاکبازی و پاک بینی و پاک نیتی و پاک مهری را.
در امر قناعتش چه بگویم که سرتاسر عمر را بعد از خانه پدری در یک خانه محدود و معمول به سر برد. از صفایش چه بگویم که داشتهاش را با نیازمند از دوست و غیر دوست تقسیم میکرد. نواب صفا گفت پس از انقلاب حقوق ما را قطع کردند و پایور گفت، ولی به من زیاد میدهند، از این به بعد یک سوم حقوق من برای شما و به آن عمل میکرد. همکاران گروه موسیقی از این بزرگواریهای او زیاد دیده بودند. در نهایت؛ اینکه بگوییم استاد فرامرز پایور، استادی دارای مکتب در کار موسیقی و سنتور و بهترین بود، امر روشنی را بیان و در حق پایور جفا کردهایم.
آنانکه در زندگی او و از روش او آگاهی داشتند میدیدند که چگونه استغنایش را با دیگران تقسیم میکند که اگر صبحهای زود بنا بر روش هر روزهاش به پیادهروی میرفت، در بازگشت برای کارگران ساختمان در نزدیکی منزلش نانِ تازه میخرید و به آنها میداد. در ماهنامه هنر موسیقی ویژه استاد فرامرز پایور(۱۳۸۵)، دیگر هنرمندان، به حق از مطالب موسیقایی و چیرگی و ویژگی استاد در کار موسیقی و سنتور نوازی گفتهاند و نوشتهایم که خوشبختانه بنا به تمایل و اصرار من در زمان حیات ایشان منتشر شد و به لحاظ او رسید، با این حال احساس کرده و میکنم حق مطلب در مورد شخص استاد هنوز به طور کامل ادا نشده و آینده در این مورد از مسئولیت خود پرده بر خواهد داشت تا در موارد مختلفی از جمله تعلیم و تدریس در شاگردپروری به جای مریدپروری، ادب آموزی به جای پیاده کردن عقدههای معلم بر شاگرد، نقل امانت در رساندنِ روایتِ صحیح گذشتگان به آیندگان به جای هرگونه افزودن بر ردیف و کاستن از آن توسط هنرآموز و حقنه کردن به هنرجوی بیگناه، قطع هرگونه کاسبی در خرید و فروش ساز در کلاسهای تدریس و موارد بسیار دیگری رفتارِ استاد فرامرز پایور نمونه بارز آن قرار گیرد.
و در خاتمه روز شنبه ۲۱ آذر ماه ۱۳۸۸ از ظهر کمی درگذشته بود که استاد را تا قطعه هنرمندان بهشت زهرا مشایعت کردیم و از خاطرم گذشت از نخستین دیدارم با استاد در سال ۱۳۴۶ تا ۱۳۸۸، چهل و دو سال گذشت. عمر پربرکت ۷۷ ساله حضرتش، به راستی بینایی میآورد. تربیت آن همه شاگردان توانمند و دوستان علاقمند، آن همه آثار ارزشمند که تنها هفده کتاب و جزوه از آثار اوست که انتشار یافته و اینها سوای آثار شنیداری استاد از اجراهای تکنوازیها، دونوازیها و گروهنوازیهای کمنظیر اوست. به هنگام خاکسپاری استادمان پایور فریاد زدم: "....از نظر ما ثُلمه، این است. میگویند هرگاه عالمی درمیگذرد ثلمهای وارد میشود! اما عالمان نظیر دارند، آنچه از نظر ما بینظیر و بیمانند و کمبودش ثلمه است، امثال پایورند و بس."
*مهدی ستایشگر، پژوهشگر، موسیقیدان و سردبیر مجله هنر موسیقی است.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنيد.