همه ساله صدها هزار شهروند تاجیکستان به خاطر تأمین روزگار خویش به مهاجرت اقتصادی رو می آورند. این کارگران بیشتر به روسیه و دیگر کشورهای سابق اتحاد شوروی سفر می کنند. پولی که آنان از خارج برای خانواده های خود می فرستند، از مبالغ اصلی بودجه سالانۀ دولتی تاجیکستان است.
در آمار غیررسمی تعداد مهاجران تاجیک بیش از یک میلیون نفر ذکر شده و در آمار رسمی رقم ششصد هزار تن را نوشته اند. در تاجیکستان مهاجران کاری را معمولا مردِکار می گویند.
نه همۀ مردکاران می توانند رسماً در این کشورها کار خوب پیدا کنند. بنابر این مجبورند به خاطر دریافت مبلغ ناچیزی به کارهایی مثل ارابه کشی، باربری (حمالی)، کارگری ساختمانی و دیگر کارهای سنگین دست بزنند.
از آنجا که سفر بیشتر این مهاجران غیر رسمی است، آنها اسناد و مدارکی را که جوابگوی طلبات (نيازها) قوانین کشورهای مربوطه است، با خود ندارند.
معمولا پلیس این کشورها از این وضع به منافع شخصی خویش سوء استفاده می کند. آنها مردکاران را سر هر راه و گذری بازداشت نموده به بهانه نداشتن اسناد و یا موافق نبودن آن اسناد با قوانین این کشور از آنها پول می ستانند.
به این دلیل بسیار ی از مهاجران کاری نمی توانند مدت ها برای خانواده های خویش پول بفرستند. برخی از آنها نیز مورد سوء استفاده باندهای تبهکار قرار می گیرند و یا قربانی خشونت و نژاد پرستی می شوند.
در میان این مردکاران هستند نفرانی که به علت از سر گرفتن حیات دیگر در این کشورها تأمین روزگار خانواده های خویش در تاجیکستان را فراموش می کنند و یا در آنجا زن دیگر می گیرند.
یوسف یگانه (تنها) پسر بابا عبدالله از جملۀ این کسان است. بابا عبدالله چون دید که از یوسف و از پول او دیر باز خبری نیست، با وجود بازنشستگی ارابه ای اجاره گرفته و رو به بازار سخاوت در مرکز شهر دوشنبه کرد تا مبلغی به سختی برای زندگی به دست آورد و برای همسر بیمارش دارو بخرد.
اینک شما و قصه بابا عبدالله و یوسف گمگشته او. اين گزارش مصور در کارگاه آموزش گزارشگرى چندرسانه اى که در تاجيکستان برگزار شد تهيه شده است.
در همين زمينه:
گزارشگرى چندرسانه اى در تاجيکستان
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید
يک گزارش خيلی جالب است. برای اين داستان تشکر. من آرزو میکنم که بابا عبدالله پسرش را در آينده پيدا کند. پسر بايد پدرش را هيچ وقت فراموش نکند. شايد اگر پسر بابا عبدالله اين ويدئو را ببيند، عائلهاش را ياد آورد و به وطنش برگردد. من نمیخواهم باور کنم که حالا پسر به عائلهاش کمک نمیکند.
فکر می کنم که بابا عبدالله زندگی دشواری دارد و اين مقاله در باره بسياری از عايله های تاجيک نوشته می شود. در تاجيکستان تاثير کمی کار و مشکلات اقتصادی عايله ها را تقسيم می کند و آدمان را غمگين می کند. اميد دارم که در آينده باباجان يوسف جانش را يابد و همه باباها به کار کردن مجبور نشوند...
Pesh as didani on dar borai in mushkil chize namedonistam.
tashakur ki ba ma dar in bora gufted. Baroi in xonavoda behbudi ruzgor mexoham.
سلام. اين فيلم خيلی جالب بود و در عين حال، ناراحت کننده. پيش از ديدن آن در باره اين مشکل چيزی نمی دانستم. تشکر که به ما در اين باره گفتيد. برای اين خانواده بهبود روزگار می خواهم.