اگر گذارتان به خراسان افتاد، شبی را هم در نیشابور بگذرانید، تا نفس صبح آن بر شما بدمد. چون شاعران از بامداد نیشابور بسیار گفته اند. و اگر این نشد، برای چند ساعت هم که شده به نیشابور بروید، چرا که خواهید دانست نیشابور یک گذرگاه نیست، بلکه جایی است برای دیدن و ماندن و در کنار خیام و عطار در بارۀ هستی اندیشیدن. نیشابور که زمانی پایتخت ایران بوده، ویرانی های بسیار دیده و شهرت جهانی اش امروز بیشتر با نام خیام و عطار گره خورده است. عطار در میان عارفان آن جهانی، جایگاهی والا دارد و خیام در میان اهل شک و مردمان این جهانی.
از باغ های خیال انگیز نیشابور و بوی شکوفه های بهاری اش هم بسیار گفته اند و این که با ورود به این دیار ترانه های خیام ناخودآگاه به یاد شما می آید:
هر سبزه که بر کنارجویی رسته است
گوئی زلب فرشته خویی رسته است
پا بر سر سبزه تا به خواری ننهی
کان سبزه زخاک لاله رویی رسته است
نظامی عروضی در کتاب چهار مقاله داستانی دل نشین دارد از خیام: "در سنۀ ۵۰۶ به شهر بلخ در میان مجلس عشرت از حجة الحق عمر شنیدم که او گفت: گور من در موضعی باشد که هر بهاری شمال بر من گل افشان می کند. مرا این سخن مستحیل نمود و دانستم که چنوئی گزاف نگوید. چون در سنۀ ۵۳۰ به نیشابور رسیدم چند سال بود تا آن بزرگ روی در نقاب خاک کشیده بود و عالم سفلا ازو یتیم مانده و او را بر من حق استادی بود. آدینه ای به زیارت او رفتم و یکی را با خود ببردم که خاک او به من نماید.
مرا به گورستان حیره بیرون آورد و بر دست چپ گشتم در پائین دیوار باغی خاک او دیدم نهاده. و درختان امرود و زردآلو سر از آن باغ بیرون کرده و چندان برگ شکوفه بر خاک آویخته بود که خاک او در زیر گل پنهان شده بود و مرا یاد آمد آن حکایت که به شهر بلخ ازو شنیده بودم. گریه بر من افتاد که در بسیط عالم و اقطار ربع مسکون او را هیچ جای نظیری نمی دیدم. ایزد تبارک و تعالی جای او درجنان کناد بمنه و کرمه."
فیلسوف، ریاضی دان، منجم و شاعر
شهرت خیام گرچه بیشتر به شاعری است، اما در واقع خیام فیلسوف و ریاضی دان بود. او منجمی توانا نیز بود و تقویم امروز ایرانی، نتیجۀ محاسباتی است که او و عده ای از دانشمندان دیگر، در زمان جلال الدین ملک شاه سلجوقی انجام دادند که به همین دلیل تقویم جلالی خوانده می شود.
شعر خیام، در قالب رباعی، کوتاه، ساده و بدور از هنرنمایی های تصنعی و در عین حال شامل مفاهیم عمیق فلسفی است. رباعی های بسیار به او نسبت داده می شود، در حالی که تعداد واقعی رباعیات او را بسیار کمتر از دویست دانسته اند. او از جملۀ شاعرانی بود که آوازه و جایگاهش پس از ترجمه رباعیات او توسط ادوارد فیتزجرالد، شاعر انگلیسی زود جهانی شد.
آنچه رباعیات خیام را یگانه می سازد، نگاه ویژۀ فلسفی اش می باشد. او چنان زیرکانه افکار فلسفی خود را در قالب کوتاه رباعی جای می دهد وآن چنان با کلامی شیوا و ساده آن را بیان می کند که شگفتی برانگیز است.
جام خیام
خیام در رباعیاتش بی پرده وبا شجاعت از دنیای پس از مرگ سخن می گوید وبه طور صریح از می به معنی شراب انگور یاد می کند، نه به معنی شراب صوفیانه. افکاری که اگر در زمان زندگی اش فاش می شد، چه بسا که به از دست دادن جانش می انجامید. در زمان خیام فرقههای مختلف سنی و شیعه، اشعری و معتزلی سرگرم بحث ها و مجادلات اصولی و کلامی بودند و فیلسوفان پیوسته توسط قشرهای مختلف به کفر متهم می شدند. دراین دوران تعصب سرتاسر جامعه را فرا گرفته بود و کمتر کسی جرئت ابراز عقایدش را داشت . در دوره حیات وی تنها تنی چند، از رباعیات او آگاه بودند واز هم عصرانش کمتر کسی از اشعارش سخن گفته است.
در طی قرون پس از خیام هر کس بر اساس سلیقه و نوع تفکر خویش از او یاد می کند. نجم الدین رازی در کتاب مرصاد العباد خویش افکار خیام را کفر آمیز خوانده وبرخی نظیر حافظ، به گفته صادق هدایت، از رباعیاتش الهام گرفته اند و یا انوری بارها از خیام در قصایدش به نیکی یاد کرده است. در دوران اخیر هم برخی ملی گرایان افکار او را در مقابله با دین می دانند. به نظر صادق هدایت، رباعیات خیام "شورش روح آریایی را بر ضد اعتقادات سامی نشان می دهد."
هر چند براساس برخی از رباعیات وی معلوم می شود که وی در زمان حیاتش نیز از اتهامات اطرافیان در امان نبوده است:
دشمن به غلط گفت من فلسفیم
ایزد داند که آنچه او گفت نیم
لیکن چو در این غم آشیان آمدهام
آخر کم از آنکه من بدانم که کیم
اما خیام خود را مبرا از همه می داند، چنانچه در یکی از رباعیات منسوب به وی چنین آمده:
مائیم و می و مطرب و این کنج خراب
جان و دل و جام و جامه در رهن شراب
فارغ ز امید رحمت و بیم عذاب
آزاد ز خاک و باد و از آتش و آب
زیرا که وی تنها دل مشغولی خود را با می و مطرب می بیند و چون این شراب آرامش قلبی برایش به همراه دارد، دیگر خود را نگران از کیفر و پاداش نمی بیند. وی همچنین آزادی تفکرش را نیز از فلاسفۀ یونانی که معتقد بودند عالم هستی از چهار عنصر تشکیل شده، مشخص می کند.
آیین خیام
خیام ازقرارگرفتن در چارچوب فکری خاص خودداری می کند و تنها به رضایت قلبش که همان دل خرم وی است، بسنده می کند:
می خوردن و شاد بودن آیین من است
فارغ بودن ز کفر و دین، دین من است
گفتم به عروس دهر کابین تو چیست
گفتا دل خرم تو کابین من است
خیام در بسیاری از رباعیاتش در مورد غنیمت شمردن حال تاکید می کند و مردم را با توجه به اعتقادات آنها از نگرانی درباره آینده برحذر می دارد:
این قافله عمر عجب می گذرد
دریاب دمی که با طرب می گذرد
ساقی غم فردای حریفان چه خوری
پیش آر پیاله را که شب می گذرد
شک و تردید جزء ویژگی های بارز رباعیات خیام است، چنانچه بر اساس رباعیات وی او را جزء فیلسوفان تفکر مادی و شکاکیت مانند رازی و بیرونی و حافظ می دانند:
تا چند زنم بروی دریاها خشت
بیزار شدم ز بت پرستان کنشت
خیام که گفت دوزخی خواهد بود
که رفت به دوزخ و که آمد ز بهشت
خیام که بیشتر زندگی خود را به مطالعات علمی در مورد ستارگان و ریاضیات گذراند، دستاوردهای علمی بسیاری داشت. با این حال، از رباعیات او استنباط می شود که همیشه تشنه یادگیری بوده و بدین لحاظ حیرانی و شگفتی وی از اسرار جهان از رباعیاتش پیداست :
هرگز دل من ز علم محروم نشد
کم ماند ز اسرار که معلوم نشد
هفتاد و دو سال فکر کردم شب و روز
معلومم شد که هیچ معلوم نشد.
عطر عرفان و حکمت
همراه آخرت این بزرگ مرد شکسته نفس علم و فلسفه، فرید الدین ابوحامد محمد عطار نیشابوری است که در طول بیش از هشتاد سال عمر خود تلاش کرد به ناپیدا و نامعلوم دست یابد که حاصل آن آثار منظوم و منثور ماندگاری چون الهى نامه، اسرارنامه، مصیبت نامه، خسرونامه، منطق الطیر، مختارنامه تذکرة الاولیا و اشعار بسیاری است.
اغراق نیست اگر بگوییم آفریده های عطار درون مایۀ آثارعرفانی دیگران شد و شاید هم شروعی در تکامل عرفان بود. از تعداد آثار وی می توان دریافت که او خویش را وقف این کار کرده بود.
غزلیات عطار در عین سادگی و فهم پذیری با اوجی معنوی همراه است و به همین سبب، در شاعران پس از وی به ویژه مولانا بسیار تأثیر گذاشته است و با این که از درگذشت او حدود هشتصد سال می گذرد، آرامگاه او همچنان ميعادگاه اهل راز و نیاز است. عطار با آگاهی از این موضوع گفته بود:
که بعد از ما عزیزان وفادار
به خا ک ما فرو گویند بسیار
کنند از دل به سوی ما خطابی
ولی از گور ما نآید جوابی
بسی گفتیم و خاموشی گزیدیم
ز گویایی به خاموشی رسیدیم
حکمت و کلام و یافته های این دو فرزند برومند نیشابور که با صد سال فاصله از هم به دار فانی آمدند و رفتند، امروز هم زنده و گویاست و به آنها مجال خاموشی نمی دهد.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنيد.
آفرین و خسته نباشید به سلمان عزیزم.
همچنان گرم و سرزنده باشی.