Jadid Online
جدید آنلاین
درباره ما تماس با ما Contact us About us
برادرم ثمین
على عطار

در سفر بودم که توسط یک "پیامک" ازمرگ تاسف انگیز ثمین باغچه بان در ترکیه با خبر شدم، هنرمندی که نامش با موسیقی و به ویژه موسیقی کودک ایران آمیخته است و کودکان دیروز و امروز ایران زمین بخوبی او را می شناسند.

ثمین باغچه بان که به عنوان شاگرد ممتاز هنرستان موسیقی ایران برای ادامه تحصیل به ترکیه فرستاده شده بود، در سال ١٣٣٠ به عنوان آهنگساز به ایران بازگشت و آثار متعددی همچون "زال و رودابه"، "لالایى"، "دوره گرد"، "تو رو می‌خوام" و "شلیل و ویرانه" از خود به یادگار گذاشت.

توجه و علاقه مندی او به موسیقی کودک سبب شد که با یاری همسر ترک تبار خود "اِولین باغچه بان" که او نیزگروه کُر کودکان و نوجوانان یتیم و بی سرپرست را در ایران رهبری می کرد آلبوم زیبا و همیشه جاودان "رنگین کمون" را خلق کند. 

ثمین باغچه بان همچنین به ترجمه آثار عزیز نسین ، یاشار کمال و ناظم حكمت به فارسی همت گماشت و کتابی نیز به نام  چهره هایی از پدرم در وصف فعالیت های  پدر خود، جبار باغچه بان، منتشر کرد. باغچه بان پس از انقلاب ایران به ترکیه مهاجرت کرد و تا لحظه مرگ در استانبول می زیست.

سال پیش بود که با او مصاحبه ای تلفنی انجام دادم تا ازآن در برنامه ای در مورد تاریخچه موسیقی کودک ایران استفاده کنم. او در این گفتگو ازاین که باید در ترکیه به دور ازایران و بدور از موسیقی ایران زندگی کند، شکوه داشت.

گفت دلش می خواست ده "رنگین کمون" دیگر هم  بسازد و گفت که رنگین کمون که در آن سال ها توسط بچه های یتیم ایرانی اجرا شد، دیگر همتایی نیافت نه توسط او و نه دیگر آهنگسازان ایران.

ثمین باغچه بان ٨٢ سال پر از کوشش و تا آخرین روزهای سال ١٣٨٦ زیست و در بهار ١٣٨٧ زندگی دیگری آغاز کرد و ما را در حسرت فیلمی که می خواستیم در تابستان آینده از زندگی او تهیه کنیم تنها گذاشت. یادش گرامی باد.

پس از تماس با "ثمینه باغچه بان"، خواهر ثمین، او متنی را که در سوگ  برادرش نوشته بود  برایم فرستاد  و من از مصاحبه تلفنی با ثمین باغچه بان و موسیقی هایش در حدی که در سفر همراهم بوده قطعه ای به زبان خودش آماده کرده ام.  جای عکس های او که تا این لحظه به دستم نرسید خالی است.

برادرم ثمین

ثمینه باغچه بان

کاشکی...
نامه ای از کاوه پسر ثمین دارم... از پشت پرده ی اشک آن را می خوانم : "عمه ثمینه می دانید که بابام شب چهارشنبه سوری درگذشت و روز نوروزبه خاک سپرده  شد... آيا می دانید آخرین اثر پدرم که آن را با هم تنظیم و ضبط کردیم  "سرود چهارشنبه سوری" بود؟ وآیا بازمی دانید که بر گردان  این اثر که چندی پیش از درگذشتش با صدای خودش آن را ضبط کردیم چه بود؟
کاشکی هر روز بود نوروز
کاشکی هرشب بود چهار شنبه سوری!
عمه جون می خواهم که بر سنگ مزارش این برگردان  نوشته شود..."

نامه ای است تلخ و غم انگیز.  نمی توانم خودم را نگاه دارم. یعنی کسی که این همه عاشق بهار و نوروز بود می بایستی در آن روز به خاک سپرده شود؟
نه ، برعکِس برادرم  من نمی خواهم که هر شب چهارشنبه سوری و هر روز نوروز باشد.
اصلا می خواهم بهار را پاره کنم و بریزم دور.
و بازفکر می کنم که آیا ثمین این را می خواهد؟ او که آرزویش زنده نگهداشتن چهارشنبه سوری و نوروز است این را از ما می خواهد؟

به یاد این نوشته اش می افتم:
"آخرین سه شنبه ی هر سال همین که اولین بوته ی خار از صدای دهل ها و دم سورناها گر بگیرد و جرقه هایش مثل ستاره های بازیگوش و کوچولوی نسیم به دنبال هم بدوند ، از نو کودک خواهم شد...."
با آگاهی از احساسات او چگونه نسبت به آرزوهایش بی اعتنا باشم؟
نه، ثمین همه ساله در شب چهار شنبه سوری باز  کودک خواهد شد...او  در قلب فرزندان ایران در هر کجای این دنیا که  باشند از روی آتش خواهد پرید و با شادی خواهد خواند که :
کاشکی هر روز بود نوروز
کاشکی هر شب بود چهار شنبه سوری.

ثمین در هر چهار شنبه سوری  از تابش سرخی ی آتش بر چهره های کودکانمان گرمی و جانی نو خواهد گرفت... چهار شنبه سوری  زاد روز او خواهد بود و باید آن روز و نوروز را با یاد ماندگار او شاد بود. هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق .
قهر با بهار خواست او نیست.

ثمین با تمام دلبستگی که به مرز و بوم ایران داشت متاسفانه به سبب ضرورت های زمانه در سال ١٣٦٣ نا چار از کوچیدن شد و از آن سال تا در گذشتش در شهر استانبول با  خانواده ی خود در غربت زیست.

برادر عزیزم ثمین در تمام زندگی توان موسیقی و نویسندگی ی خود را در خدمت مردم ایران
صرف کرد. نسبت به سرنوشت کشورمان بسیار حساس و نگران بود. از زندگی در غربت
بسیار رنج می برد و هرگز به دوری از سرزمینی که به آن عشق می ورزید آموخته نشد... تاب دوری از دوستان همدل و همرنگ  بسی دشوار است...  

ثمین در سال ١٣٢٣ با استفاده از بورس تحصیلی برای تحصیل در رشته ی کمپوزیسیون به آنکارا رفت...در آن جا با "اِولین" که از هنرجویان برجسته ی رشته ی آواز و پیانو بود آشنا شد.  کار این دو جوان شیفته ی موسیقی ، به عشق و ازدواج انجامید.  ثمین و اولین نه تنها همسر یکدیگر و پدر و مادر کامبیز و کاوه و فرهنگ بودند بلکه همکاری های نزدیک با یکدیگر داشتند و یکی مکمل دیگری بود .

ثمین می نویسد: " زندگی ی من و اِولین به سبب هدف های مشترکی که داشتیم درهم بافته شده است."

در اینجا نامه ی پر مهر اِولین همسر هنرمند و وفادارش را که در مراسم خاک سپاری گفته است می خوانیم:

"ثمین من ، خوشگل من ،
امروز همه ی دوستدارانت برای خدا حافظی با تو در اینجا جمع شده اند. عشقی که در قلب آنها کاشته ای برگ به برگ سبز شده و گل های رنگ به رنگ داده است... تو عشق را، محبت را، زیبایی را در موسیقی ات و نوشته هایت خلق کردی .
آثارت در خدمت ملت ایران و ترک بوده است و تو در میان مردم جهان برادری را تقویت کردی. همه ی آثارت همواره انعکاس عشق، محبت، زیبایی و برادری بود.  این را روح تو به تو امر می کرد و در این کار چه خوب موفق بودی. 
روح پاک بلورینت همواره نسیم آزادی، نسیم عشق و نسیم زیبایی ابدی را تنفس خواهد کرد.
پرواز کن خوشگل نازنینم ، پرواز کن، با غرور آهنینت پرواز کن!
اِولین ،اول فروردین ١٣٨٧"

ثمین عزیزم، برادرم، درد دوری را به امید شادی  روانت  تاب می آورم... می دانم که از عزیزانت چه می خواهی... شکیبا خواهیم بود و تو را در اِولین و کامبیز و کاوه و فرهنگ خواهیم یافت و امیدوارم که شنیدن صدای گرم و نوازشگرت به همه ی ما آرامش ارزانی کند.

به امید دیدار، قربانت خواهرت ثمینه- فروردین ١٣٨٧

 Flash برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب
- یک کاربر، 2010/01/27
Be jaye baba hameye shoma ro mibousam bachehaye gole iranzamin.
Kaveh baghcheban
- Leyla، 2008/12/09
baa in ke man 22 sal bishtar nadaram amma baa Rangeen Kaman bozorg shodam. enghadr khatere daram az un album ke bi had o hasre. alan ham kheili moteasser hastam ke hamchin honarmandy ro az dast dadim. yade Samin Baghcheban hamishe beine maa khahad boond.
Roohesh hamishe shaad.
kheili mamnoon ke in maghala ro inja ba hame dar mian gozashtid.
- mahrou، 2008/04/26
درود بر روان تمام ياران بهاري و درود بر روان هنرمند هميشه جاودان ايراني كه مايه افتخار ميهن است.
از همنشيني پدر و مادرم در كنار چنين كسي بسيار شادمانم.آنها نيزدر سحرگاه3 و9 فروردين پرواز كردند.
درد دوريشان را به اميد شادي روحشان تاب مي آورم...
- یک کاربر، 2008/04/15
جای ایشان بر روی زمین پیوسته خالی اما در دل ما همیشه پر خواهد بود ...
- sogol، 2008/04/13
بیا رنگین کمون دارم
دیگه نوروز تو راهه...
:(
- آزاده، 2008/04/13
باز هم کودکان ایران تنها شدند. و ما کودکان دیروز که با شعرهای ثمین بزرگ شدیم ، تنهاتر از همیشه.
- دريا، 2008/04/12
نمي تونم نوشته رو بخونم.....
باورم نمي شه......
يا د جلسه ي نقد كتا ب "چهره هايي از پدرم " افتادم
اشك ها اجازه نمي دن متن رو بخونم
شايد هم.........قلبم نمي تونه قبول كنه
- یک کاربر، 2008/04/12
تاسف بار بود که مرگ ثمین عزیز را رسانه ها پس از دو هفته اعلام کردند و غم انگیز که در هیچ جا حتی عکسی جدید از ثمین عزیز ندیدیم. ممنون از اینکه صدای گرم او را برای ما بر روی صفحه جدید آنلاین گذاشتید و ممنون از اینکه توانستیم عکس جدیدی از او ببینیم. مرحبا بر دست اندکاران جدید آنلاین که همیشه هشیارند...
- اميرحسين طريقت، 2008/04/12
اي كاش كه تا زنده ايم قدر يكديگر را بدانيم .اي كاش و اي كاش
- nobody، 2008/04/11
وقتی ما فراموشش کردیم.مرده بود.
- www.einhornin.blog.de، 2008/04/10
مهرگان و نوروزش, بی رنگ و کم سو نشن
پلنگای شاهنومش, بزهای ترسو نشن

نمی دونم تاسف بخورم یا نه. اگه بخوایم از خودخواهی های خودمون بگذریم, همه ی این ها به نظر مرگ ایده آل خود ثمین باغچه بان می آد.

خوشحالم که می بینم کسان دیگه ای هم هستن که بچگی شون با جادوی ثمین طی شده و هنوز یادشون نرفته.
- یک کاربر، 2008/04/09
بسیار زیبا بود
Home | About us | Contact us
Copyright © 2024 JadidOnline.com. All Rights Reserved.
نقل مطالب با ذكر منبع آزاد است. تمام حقوق سايت براى جديدآنلاين محفوظ است.