اين روزها بسياری از جوانان کابل شادترند. چون ميعادگاه تفرج و گردش بسياری از کابلی ها در روزهای جمعه يعنی تفريحگاه بند قرغه سرسبزتر و پر آب تر از سالهای پيش است.
پس از يک هفته کار و درس و زندگی در کابل پرگرد و خاک و دود زده، جمعه فرصتی است تا آدمها همراه با دوستان يا خانواده هايشان در کنار اين برکه بزرگ يا درياچه کوچک به استراحت و تفريح بپردازند: موسيقی گوش کنند، در گوشه ای برقصند، بازی کنند، شنا کنند، يا قايق اجاره کنند و روی آب مسابقه بدهند. و برای تعدادی هم که شنا و آب بازی نمی دانند و محتاط نيستند از بخت بد می توانند غرق شوند که می شوند. در گذشته کمتر جمعه ای بود که کسی در این برکه غرق نشود.
اين تفريحگاه که در ۱۰ کيلومتری کابل است و دارد به کابل می چسبد، تاريخی کوتاه اما سرگذشتی دراز دارد. برای جوانان ديروز ياد آور روزگار آرامش افغانستان است؛ يادگار دهه دمکراسی ۱۹۵۳- ۱۹۶۳ ، وزمانی که ظاهرشاه پادشاه، وسردار داوود صدر اعظم افغانستان بود. سد يا بند قرغه را داوود خان ساخت و راه آن را درست کرد. خود ظاهر شاه هم که در آنجا کاخ و باغی داشت و يکی ازسرگرميهايش گفتگو با باغبانها و ستايش از گلها بود.
در کنار سد قرغه زمين بازی گلف و رستوران آن هم فرصتی بود برای آنان که می خواستند اين بازی اشرافی را تمرين کنند. اکنون دو باره اين زمين بازی راه افتاده و مشتری بسيار دارد.
غرقه ياد آور ايام تلخ جنگهای داخلی هم هست. زمانی که رستورانها ويران شده بود و پيرمردی که در آن جا گلکاری می کرد به ديدارکنندگانی که جرئت می کردند به آنجا بروند با اندوه و حسرت می گفت ديگر ظاهر شاه در افغانستان نيست که بياید و گلهای مرا تحسين کند.
زمانی که زمين گلف انگار باغچه ای بود که در آن گل کاکتوس کاشته باشند. گل هايی که در واقع ازجداره های منفجر شده خمپاره ها شکل گرفته بود و پيوسته هدف مجاهدينی بود که از بلنديهای پغمان شليک می کردند.
با سرنگونی دولت دکتر نجيب و بعد آمدن مجاهدين غرقه و اطراف آن بدل به نبردگاه شد.
با رفتن طالبان، پس از يکی دوسال قرغه بار ديگر جان گرفت و اکنون در کنار کابل جايی شده است برای تفرج و برکه ای برای آرامش باشندگان کابل.
در گزارش مصور بالا حبيبه سوسن روز جمعه ما را به قرغه می برد تا شادی کابلی ها را هم ببينيم.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید