Jadid Online
جدید آنلاین
درباره ما تماس با ما Contact us About us
به نام ژاله
*فروتن پرند

امروز، هشتم آذرماه، سومین سالگرد درگذشت ژاله اصفهانی است که بسیاری از صاحب‌نظران او را "شاعر امید" نامیده‌اند. شعر ژاله حتا در تاریک‌ترین و غم‌انگیزترین لحظات زندگی‌اش که معمولاً با لحظه‌های غمبار تاریخ ایران که او شاهدش بود، گره خورده بود؛ از خوشبینی به آینده و امید به خوشبختی انسان و والایی سرشت انسانی نوید می‌دهد:

"...چنگ درچنگ تندر و توفان،
موج در موج، پیشتر رفتن
زنده،
سرزنده ماندن و دیدن، کان به ساحل ‌رسیده،
کشتی ماست." 

و یا در شعری دیگر:

"...من شکوه شادمانۀ آفرینشم.
من خدایگان زمینم.
من رها شده انسانم. "

و می‌گوید: "آز آن کسی گله دارم که آیۀ یأس است".

او که بیشترین سال‌های زندگیش را در مهاجرت ناخواسته و در حسرت بازگشت به ایران گذرانده بود، به‌جای نالیدن از غربت، عشق به مردم و میهنش را سرچشمۀ بی‌انتهائی برای شعرهایش یافت. اما هر جا که بود، آنجا را و آدم‌هایش را نیز دوست می‌داشت. می‌گفت: من هشت بار خانه از نو گذاشتم. در بارۀ آخرین خانه‌اش در لندن چنین گفت:

شعر "می پرسی از من اهل کجایم" ژاله اصفهانی با صدای او
"...سلام ای هشتمین خانه!
به سویت آمدم،
                      سرشار و سرزنده.

سلام آینده!
                ای آینده
                               آینده!"

در این خانۀ هشتم ۱۷ سال  زندگی کرد و از آنجا برای آخرین نبرد با سرطان به بیمارستانی در همان نزدیکی رفت.
 
نزدیک به دو سال بود که با سرطان درگیر جنگ نابرابر شده بود. جز تعداد بسیار معدودی، بیشتر دوستان نزدیکش را هم تا دو ماه آخر از این مبارزۀ آخرش بی‌خبر نگه داشته بود، یعنی تا وقتی که دیگر نمی‌توانست بیماری را پنهان کند. می‌گفت: نمی‌خواهم دوستانم رنج ببرند. فکر می‌کنم علت دیگری هم داشت. ژاله به آراسته بودنش و اینکه در نزد دیگران چه‌گونه ظاهر شود، بسیار اهمیت می‌داد و نمی‌خواست کسی او را رنجورو افتاده ببیند، شاید که این حال او را به تسلیم تعبیر کنند. در دو ماه آخر، وقتی می‌گفتیم کسی می‌خواهد برای ملاقات بیاید، با زحمت زیاد خود را به آینه می‌رساند، تا مطمئن شود که ظاهرش مرتب و آرایشش بی‌نقص است.

بارها می‌گفت که از مرگ ترسی ندارم ولی هر روز بیشتر از پیش به این فکرم که هنوز خیلی کارهای ناتمام دارم.

ژاله که همه عمر پرکار بود، در سال‌های آخر و به‌ویژه پس از اطلاع از بیماریش بیشتر تشنۀ کار شد. بلافاصله شروع به تنظیم و مرتب کردن آرشیوش و کارهای ناتمامش کرد. بی‌صبر بود تا جلد دوم مجموعۀ آثارش به چاپ  برسد. با نیروی زیاد و ساعات متمادی کار کرد و آن را برای ناشرش در ایران فرستاد که هنوز متأسفانه اجازۀ چاپ داده نشده‌است. چند اثر چاپ‌نشدۀ دیگرش را هم تا آنجا که توانست مرتب کرد و گفت چاپ اینها دیگر با شماست.

تنها یک هفته مانده به روز آخر با هم صحبت از تقسیم‌بندی آرشیوش می‌کردیم. البته او خودش با دقت فراوان همه چیز را در پرونده‌ها و جعبه‌های جدا بایگانی کرده بود. تنها پس از شروع کار تنظیم آرشیو او بود که متوجه شدیم ژاله چه پشتکاری داشت و چه‌قدر صبورانه ولی با زحمت نوشته‌ها و یادگارها را خانه به خانه جمع و تا خانۀ هشتم به سلامت کشانده بود.

در ماه‌های آخر بیش از هرچیز ازعشقش و امیدش به جوانان می‌گفت. از اینکه دیگر نمی‌توانست مانند گذشته به نامه‌های شاعران جوان جواب دهد و  شعرهایشان را نقد مادرانه کند، رنج می‌برد. شاید خودش به یاد می‌آورد که از هفت‌سالگی شعر گفتن را شروع کرده بود.

مادرش می‌خواست او را "ژاله" بنامد. پدرش، آقای "سلطانی"، اما نام"اتل" Ethel را که گویا پرستاری انگلیسی بوده، در شناسنامه‌اش وارد کرده بود. اما او هرگز این نام را دوست نداشت و چند تلاش ناموفق برای  تغییر آن کرده بود. چون در سیزده‌سالگی اولین دفتر شعرش را با نام مستعار "ژاله" چاپ کرده بود و چند سال بعد علی‌اصغر حکمت در نخستین کنگرۀ شاعران و نویسندگان در سال ۱۳۲۵ او را به نام "ژاله اصفهانی" صدا کرده بود تا شعرش را بخواند، تصمیم خود را گرفت  و گفت: "برای زندگی و  مرگ من همین دو نام کافیست – ژاله و اصفهانی".

ژاله در غروب ۲۹ نوامبر ۲۰۰۷ (برابر با ۸ آذر ۱۳۸۶) در حالی که آرام به خواب رفته بود، برای همیشه خاموش شد.

ژاله که در زندگی، با محبتش و به دلیل احترام صمیمانه‌ای که به انسان‌ها داشت، همه را از هر فکری  و سنخی دور خود جمع می‌کرد و به خاطر او و هم‌نیشینی با او حتا رنجیدگان از هم نیز در یکجا گرد می‌آمدند، در مرگش این یکصدائی بسیار محسوس‌تر خود را نشان داد و در مراسم سوزاندن پیکرش در روز ۱۱ و مراسم یاد بودش در روز ۱۶ دسامبر ۲۰۰۷ شاعران، نویسندگان، هنرمندان و فعالان اجتماعی و سیاسی از هر قومی و فکری گرد هم آمدند.

در۱۶ دسامبر ۲۰۰۷ در مراسم یادبود ژاله که به دعوت بیش از یکصد نفر از بنامان شعر و  ادب و هنر ایران در انگلستان و دیگر کشورهای اروپا و دوستان و خانوادۀ او  برگزار شده بود، دوستان ژاله و دو فرزندش، بیژن و مهرداد،  فراخوانی را برای تأسیس یک بنیاد فرهنگی به نام "بیناد ژاله اصفهانی" با دو هدف عمده زیر اعلام کردند: جمع آوری، حفظ و انتشار آثار ژاله و تشویق و حمایت از شاعران جوان فارسی‌زبان.

این اهداف در واقع آرزوهای ژاله بود که در آخرین ماه‌های عمرش با اهمیت بیشتری برایش مطرح شده بود.

بنیاد ژاله اصفهانی با پذیرش اساسنامۀ سازمان‌های خیریۀ انگلستان از روز ۱۲ ژانویه ۲۰۰۸ آغاز به کار کرد.

تا کنون این بنیاد کار تدوین و تنظیم بایگانی آثار ژاله اصفهانی را آغاز کرده، ویرایش ترجمۀ اشعار آذری به فارسی را که از کارهای سال‌های اول مهاجرت ژاله در باکو بود، انجام داده، به یاد ژاله مراسم شعرخوانی شاعران بنام مقیم لندن را در نوامبر ۲۰۰۸ برگزار کرد، تارنمای ویژه‌ای را برای دسترسی عموم به آثار ژاله اصفهانی راه انداخت و طی دو سال اخیر برای تشویق شاعران فارسی‌زبان زیر سی سال فراخوان "جایزۀ شعر ژاله اصفهانی" را اعلام کرد.

قرار بود روز ۲۷ نوامبر سال جاری برنامۀ سالانۀ بنیاد ژاله برگزار شود که به دلایلی به تأخیر افتاد. در این مراسم که انتظار می‌رود در اواخر ماه ژانویۀ ۲۰۱۱ برگزار شود، نام برندۀ جایزۀ شعر ژاله اصفهانی در سال ۲۰۱۰ نیز اعلام خواهد شد. دراین مسابقه بیش از ۱۰۰ شاعر جوان از ایران و افغانستان و تاجیکستان شرکت کرده‌اند.

بنیاد ژاله، یک مؤسسۀ خیریه است که مخارج آن تا کنون از طریق کمک‌های دوستان و اعضای بنياد و علاقه‌مندان به فرهنگ وهنر ایرانی و شعر فارسی و برگزاری مهمانی تأمین شده‌است.


* فروتن پرند، رئیس بنیاد ژاله اصفهانی در لندن است.

گزارش تصویری نخست این صفحه، در معرفی بنیاد ژاله اصفهانی است و در گزارش تصویری دوم برخی از اعضای هیئت داوران مسابقۀ "جایزۀ شعر ژاله اصفهانی" از شاعر شادروان یاد می‌کنند. اين گزارش
ها را بهار نوايی و فرانک کياسرايی تهيه کرده‌اند.

 


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب
- یک کاربر، 2010/12/06
آفرین بر همگی شما گردانندگان و سازندگان این بنیاد و آفرینندۀ این فیلم!
- یک کاربر، 2010/12/05
به امید آن روزی که به جای بدبینی به یکدیگر برای زندگی بهتر به هم دست یاری دهیم، که به قول ژاله:"... هر پیروزی اول آرزو بود".
- یک کاربر، 2010/12/01
A nice & touching piece of work
Paydar bashid
- یک کاربرMehrdad Gilani، 2010/12/01
az shomare do chashm yek tan kam, waz shomare kherad hezaran bish . yadash gerami bad
- یک کاربر، 2010/11/29
من به جای اینکه بخواهم به جناح فکری ژاله نگاه کنم و آن را بد و خوب کنم، از سادگی و صمییت ژاله که هم در گفته های دیگران از آن حرف زده شد و هم از صدای او شنیده می شود، لذت بردم و البته از زحماتی که همکاران جدیدآنلاین برای این گزارش کشیده بودند. دستشان درد نکند و روح ژاله شاد باد.
- یک کاربر، 2010/11/29
شاعری چون ژاله فراتر از هر گروه و جناحی است. قدرش را بدانیم.
- یک کاربر، 2010/11/29
چطوریه که این توده ای ها همه آخرش سر از لندن در میاورند؟
Home | About us | Contact us
Copyright © 2024 JadidOnline.com. All Rights Reserved.
نقل مطالب با ذكر منبع آزاد است. تمام حقوق سايت براى جديدآنلاين محفوظ است.