Jadid Online
جدید آنلاین
درباره ما تماس با ما Contact us About us
مکاشفات تنهايی
رضا محمدی

 

 ۱
"دستمال گل سيبی از منزل پنجم ساختمانی در  پايتخت می آفتد. باد  آن را کج و راست می کند. صاحب دستمال ديگر نيست.  او به دنبال سيب های باغ های معلق رفته است در افسانه ها و  اسطوره های فراموش شده. دستمال اما هنوز از منزل پنجم ساختمان نيمه مخروبه به قعر می افتد و در افتادن گل های سيبش از پارچه سفيد و سبز جدا می شود و بر روی عابران می ريزد که خيلی وقت است در  زير  غبار  دفن شده اند و از يادها رفته اند. بادها از گردنه ای درمی آيند و غبارها را هم با خود می برند."  کتاب "ها" ص ۵۳
 

۲

ده روز پيش کتاب "ها" به دستم  رسيد  و د ر اين ده روز، انيس شبانه روزی و کتاب بالينی من بوده است. کتابی شگفت با سطرهايی از طيلسان و طلسم وشعر. 

اين کتاب، به  رای اين  نگارنده، نوعی مکاشفات عرفانی-فلسفی شاعری است به نام  رفيع جنيد. مکاشفات، از همان نوعی که فصوص ابن عربی را ساخته است و از همان نوعی که نوشته های يوحنای حواری را. 

و مکاشفات، بهترين نامی است که می شود بر اين کتاب گذاشت، چرا که  نوشته های کتاب، ماجرای سلوک سالکی است که در حقيقتِ چيزها و در تنهايیِ دنيایِ باطنیِ تن ها می گردد و شرح اين سلوک را  باز می نويسد. 

گفتم  مکاشفات ابن عربی و يوحنای حواری، اما اين کتاب را نمی شود با هيچ کدام از آن ها  مقايسه کرد اگر چه جنس هرسه از يک کارخانه اند. اما کتاب "ها" کتابی است مستقل که به تتبع کتاب ديگری نوشته نشده  است و به اين خاطر در حافظه فرهنگی ما کتابی تازه است. 

بر همه  کتاب يک  آگاهی  زنده  مسلط  است  و اين،  آن را از شطح عارفانه، چنانکه خيلی ها گفته اند، دور می سازد. اگر چه رگ های روزبهان بقلی درسخنان آن می تپد. اما لحن کتاب به لحن عهد عتيق  بيشترمی ماند و به صدای ايوب پيغامبر درکتاب ايوب نبی. 

اگرچه بازهم از همه اين ها به کلی جداست. کتاب "ها" خط  مشی مشخصی دارد. جغرافيای مستقلی دارد و از ديدگاه سالکی يگانه با ما حرف می زند. 

۳

اما، ها، حرف جمع است. ابتدای "هاتف" و آخر "انتها" است. اول "هادی" و آخر "رها" است. "ها" را اگر وارونه کنی آه می شود. که کلمه حسرت و نوستالژی است و وقتی به  صورت تکرار نوشته شود ها ها ها ها علامت شادمانی و خنديدن است. ها حرف ندا نيز هست همانطور که حرف تاييد و پرسش و ستايش است و از همه اين ها مهم تر"ها" مرکز دهان است وقتی دال و نون را بر داريم تنها هاست و به همين شکل مرکز جهان. 

و جهان به تصور نويسنده  چيز ی نيست جز"ها" يی کوتاه که تا چشم به هم بگذاری محومی شود و جهان چيزی نيست جز توده هوايی معلق که در دهانی جمع می شود، خارج می شود و محومی شود. شروع و نهايتی در خلاء و به اين خاطر است که خلاء وهوا هر دو جزء موتيف های اصلی کتابند؛  رمزگانی  برای وارد شدن به کتاب ودريافت آنچه سالک در پرده کلمات انسانی نوشته است.  

کتاب "ها" کتاب شعر  نيست. اگر چه گاهی مطلقا شعر می شود. مثل قطعه ای که در ابتدا ذکر شد.  يا  قطعه هايی ازين دست:  

"با نیشکر به باديه هر کس رفت با کاروان خالی شن ها رفت، با آخرين درنگ، در آخرين رباط. باشد  شکرم را از نی بنويسم و حلقم را با تاريخ تشنگی اش به باديه بسپارم تا آن نوحه، آن پرنده صحرايی. با  منقاری از شکر، در منزل های صحرا بخواند. تا کاروان خالی شن ها،  اين ماسه های مسافر، از آخرين  درنگ، در آخرين رباط نمانند."  

اين قطعه حتی وزن نيز دارد و از هر لحاظی می تواند تکه ای از درخشان ترين شعرها باشد. اما نويسنده، در پی نوشتن شعر نبوده  چنانکه داستان نيز ننوشته است. اصلا کتاب، کتاب ادبی نيست، چنانکه کتاب  ابن عربی نيست، اگر چه مرجع تمام اديبان است. 

منظورم اين است که سرچشمه های اين کتاب را نبايستی در شعرهای سهراب و نيما و رويايی و پاز و  نرودا و شاملو و امثالهم جست. يا حتی در آثار داستان نويسی معاصر و از اين قبيل. بلکه سرچشمه  های  آن را بايستی درنشانی های ديگری پيدا کرد. در مثلا نوشته های تائويی، وقتی می گويند تائو به معنی  راه و طريقت ونيروی حيات است. در حکمت شرق و اساطير هند. جايی که نيلوفر آبی نشانه حيات است، و ماری بر آن چنبر زده است،  و بر دروازه غاری که به دريايی ختم می شود خفته است. و درحافظه معرفت  مشرقی که در آن مرشدانی قلندروار، بيدلانی را شهر به شهر سرگردان می کنند. حافظه ای که در آن  شاهزاده ای جانب وادی ايمن را درپيش می گيرد و کنجکاوانه سفری تمام  نشدنی را از دربار به دريا بار آغاز می کند و  بعد نوشته های متاخر بودايی و هندويی و کتاب تقديرات يی چينگ و حتی اوشو و ايکينکار  و به همين نسبت متون  معرفتی  اسلامی، از ابن عربی تا شيخ  روزبهان و عين القضات با متن کتاب  نسبت بيشتری دارند تا کتب ادبی. و به اين خاطر دريافت اين کتاب با اين چشم انداز آشنا تر و قابل فهم تر خواهد  بود. 

اگرچه آدم واقعا شاعر، هر کاری که انجام بدهد شعرست. راه رفتن و خوابيدنش هم شعر است. به همين خاطر اين کتاب نيز،  چون جنيد رفيع آدم واقعا شاعری است،  هيچ وقت از سايه شعر بيرون نيامده است.

۴

موتيف های اصلی کتاب چند چيزند. اول از همه باد است. باد، در کتاب "ها" نقش  پير رويايی ابن عربی را  دارد. پيری که دستگيراو، راهنما و بلد اوست و باعث سلوکش. اگر چه می گويند اين پير تنها در عالم مکاشفاتش وجود داشته است و در عالم بيرون هيچ وقت ابن عربی پيری نداشته است. 

پير  کتاب "ها" نيز  باد  است. که در اين مکاشفات او را راهنمايی می کند، نصيحت می کند، سرزنش  می کند و به حرکت در می آورد: 

"باد تنها پرده را تکان می دهد. آن پرده را که در پشتش هيچ چيز نيست مگر خلاء، مگر هوايی انباشته  از  تدارک بودن يادهای فراموش شده مردی که خيلی وقت است در نسيان های ديگران فراموش شده  است."  

اين شروع سفر است. پير، پرده عالم ظاهر را به يک گوشه می کشد و اين سو را نشانش می دهد.  پرده ای که در آن سويش (آن  سوی  مکاشفه ) حيات انسانی است. با توهمی شديد از بودن "دو روزه  فرصت وهمی که زندگی نام است" و سالکی که در ين وهم غرق شده است. باد سالکانش را که مستعد  سفرند  می گزيند. اگر چه او با کسانی کار ندارد که " چنانکه  بايد تکان خوردنی نيستند." 

گاهی نيز از پيرهای نادرست حرف می زند که گمراهی می آورند: "با باد های ممنوع به سفر های ممنوع  رفته بود و تهی را چشيده بود."  وبالاخره  پير سالک را  به جذبه می کشاند "باد مالک من می شود و فرمانروای من  می شود." 

۵

دومين موتيف، ماهی است که مثل باد در هر صفحه کتاب حاضر است.  و ماهی سالک است، آن که در  راه است "با  ماهی های سرخ به  تهی  ها  رفتم."  اين ماهيان گاهی در دهان نهنگی جمع اند که ماهی  بزرگتريست و گاهی با فلس هايشان  مشغولند که غفلت است. ماهی، گاهی پرنده می شود و پرنده  همان نقش ماهی را بازی می  کند. رهروی که در هوا جريان يافته است و گاهی که سالک تنها می شود -من- می شود. و من من، آنی که تنهاست و مستاصل و گاهی تبديل به شی ء می شود. شیء وارگی  حتی با معنی مارکسيستی اش او را فرا می گيرد و او به شیئی ای برای استفاده،  به شیئی مصرفی  تبديل می شود. سالک هميشه بين پرنده و ماهی و شیء و من سيلان دارد. 

۶

و بعد، آب مهم ترين موتيف نوشته های رفیع جنيد و بخصوص دراين کتاب است: "دريای ما شمايی، و اما ما ماهيان جوی  شماييم."  "دريا از آن من است. از آن آمده ام و به آن باز می گردم." نقل قول اول از نخستين  کتاب شعر اوست؛  و دومی از کتاب "ها" که به نحوی تکرار همان مضمون کتاب شريف است با اين عبارت "انا لله و انا اليه راجعون." و البته  از ين راه ها به کتب قدسی در اين کتاب پرمی شود يافت. خود باد نيز گويی از راه صحرای ازل  از کتاب جامعه  گذشته و به اين جا رسيده است: "همه چيز  چون دويدن به دنبال  باد بيهوده است." حتی خود دعوای پوچی،  همان آغاز  کتاب جامعه را به ياد می آورد: "باطل اباطيل ،…همه چيز به جايی که از آن شروع شده بر می گردد ." 

و جنيد نيز می نويسد که همه چيز چون دايره است و وقايع، دوايری که تکرار می شوند، تناسخی درهم و  تکرار مکرراتی ازلی

اما آب در کتاب "ها" خود هستی است، حيات است منبع حيات و سرانجام حيات است. ماهيان در دريا  می زيند و گل ها از آب نمو می گيرند: "من گلدان را آب دادم و آب از برگ هايش به ساقه هايش  آمدند و  تا به ريشه اش برسد طول می کشيد."
 

موتيف بعدی گياه است. گياه نشانه تن است. تن آدمی که به چار عنصر محدود است و خرج و دخلش هر  روز باقی است. تن خورنده، تن رونده، تن پوشش دهنده: "من گياهم را آنقدر آب دادم که برگ هايش  ريخت." 

و برگ علامت خرمی و معرفت است. همان معنی: اندرون از طعام خالى دار، تا در او نور معرفت بينی. و "در حافظه گياه خاطره نسيان همه خاک هايی است که روزگاری از آن بر آمد و فانی شد."

۷

استاد ما در دانشگاه، که ابن عربی درس می داد، شيعه خيلی سخت گيری بود. به همين خاطر هر  قسمت از نوشته های ابن عربی را که مطابق مذهب شيعه نبود مزخرف می خواند. او می گفت بعضی از  مکاشفات ابن عربی عالی اند و بعضی مزخرف. من اگرچه با اين توهين استادم از همان اول جنجال کردم  که نمی شود ابن عربی را با متر فقه شيعی سنجيد. اما باور داشتم که کاش می شد ابن عربی را گزيده کرد.

در باره کتاب "ها" هم من فکر می کنم، نويسنده کمی باری به هر جهت و مشفقانه  برخورد کرده  است.  نويسنده  می توانست به راحتی يک سوم اين کتاب را بر دارد. آن وقت ما کتابی يک دست تر می  داشتيم  و همين طور چينش  کتاب، به نظر من اصلا حرفه ای نبوده است. کتاب با چنيشی ساختمند تر  می توانست از اين پراکندگی به درآيد و حتی می شد کتاب را،  و بهتر بود کتاب را، به  چند فصل تقسيم  کرد. مثل همان شش پر نيلو فر  يا چار عنصر،  يا چندين چيز ديگری که در  اين کتاب به عنوان جانمايه های  کتاب به کار رفته و تکرار شده اند. چرا که کتاب، واقعا  پراکنده و متشتت است. فصل بندی و چينش بر اساس ساخت، می توانست کتاب را دلنشين تر کند. اين باری به هر  جهتی حتی گاهی به بی مبالاتی در  مقابل دستور زبان و ناهماهنگی ريتم  متن نيز سرايت می کند.

من، اميدوارم  اين کتاب راه خويش را چنانکه شايسته و بايسته است باز کند. و افق های تازه ای را در  نوشتن به ما طايفه اهل نوشتن افغانستان و حتی فارسی زبان ها بگشايد و اميدوارم نويسنده  در چاپ  ها ی بعدی آن را به شکل ايده آل تری جمع و جور کند که  البته اين بازبينی کاری است حرفه ای که  بر شأن نويسنده و کتاب خواهد  افزود.
 

"ها"

نوشته رفيع جنيد

نشر نيکا، ۱۳۸۵، مشهد، ايران

۳۷۶ صفحه، قطع کوچک

بها ۳۰۰۰ تومان


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب
Home | About us | Contact us
Copyright © 2024 JadidOnline.com. All Rights Reserved.
نقل مطالب با ذكر منبع آزاد است. تمام حقوق سايت براى جديدآنلاين محفوظ است.