Jadid Online
جدید آنلاین
درباره ما تماس با ما Contact us About us
دیدار از سرزمین نیاکان
مهسا هدایتی

راستش را بگویم، وقتی شنیدم که فرصت دیدار از تاجیکستان و کار و زندگی در آن کشور به من دست داده، نخستین واکنشم این بود که "حالا این کشور کجای دنیا هست؟"

در گذشته نام این کشور را شنیده بودم و غالبأ به عنوان یکی از "اِستان"های اتحاد شوروی پیشین، و شناخت محدود من از این کشور همواره با روابط آن آن با روسیه گره می‌خورد. وقتی دریافتم که تاجیکستان در گذشته‌های دور بخشی از ایران‌زمین بوده و تاجیک‌ها تا کنون به گویش‌های فارسی صحبت می‌کنند، دروازه‌های یک جهان دیگر به رویم گشوده شد. هر چه بیشتر تاریخ تاجیکستان را مطالعه می‌کردم، به همان اندازه کمتر احساس می‌کردم که دارم به یک کشور غریبه سفر می‌کنم. و این فکر آسوده‌ام می‌کرد.

جالب بود، چون به محض این که پا به خاک شهر دوشنبه گذاشتم و مردمی را دیدم که به زبان پدر و مادر من صحبت می‌کردند، احساس آرامش و امنیت عجیبی به من دست داد. از مهمان‌نوازی و مهربانی مردم تاجیک به خارجی‌ها، از جمله خود من، شگفت‌زده شده بودم. طبیعت گرم مردم مرا به یاد سفرهایم به ایران انداخت. و جالب‌تر این بود که تا میزبانانم، در هر جای تاجیکستان، متوجه می‌شدند که من ایرانی‌ام، بی‌درنگ با من به عنوان یک خودی برخورد می‌کردند؛ درست مثل آن که با یک دخترعموی عزیزت برخورد می‌کنی.

همچنین احساس کردم که صرف نظر از فروپاشی اتحاد شوروی در سال ۱۹۹۱، شهر دوشنبه همچنان حال و هوای شوروی داشت؛ ساختمان‌های شوروی در امتداد خیابان رودکی، تکه‌های روسی در زبان روزمرۀ مردم و غذاهای روسی که همچنان در میان جمعیت این کشور محبوب است، این احساس را القا می‌کرد.

شنیده بودم که "دوشنبه" در زمان شوروی یک شهر پرجنب‌وجوش و زنده‌ای بوده، ولی در پی فروپاشی اتحاد شوروی و جنگ داخلی، بسیاری از تاجیک‌ها، از جمله روشن‌فکران، خانه و کاشانه‌اشان را در تاجیکستان ِ بلاتکلیف رها کردند و به دیار غربت شتافتند. به راستی، گاه آن خلأ ناشی از جنگ را در خیابان‌های دوشنبه احساس می‌کردم. همیشه به خودم فکر می‌کردم که چه قدر جای آن تاجیک‌های غریب در شهرشان خالی است و این که اگر در کشورشان مانده بودند، چه نقش مهمی می‌توانستند در توسعۀ تاجیکستان بازی کنند.
 
چون بیشتر دورۀ اقامتم را در ولایت بدخشان ماندم، با منطقه‌ای آشنا شدم که برای جهان خارج، حتا برای بسیاری از تاجیک‌های بیرون از بدخشان، ناشناخته است. من برای بنیاد آقاخان کار می‌کردم که در شهر "خارغ" مستقر بود. ولی به اقتضای کاری که می‌کردم، تقریبأ به همۀ ناحیه‌های این ولایت سر زدم و در جریان دیدارهایم ابعاد تازه‌ای از تاریخ مردم ایرانی و ایرانی‌تبار برایم آشکار شد. 

این منطقۀ کوهستانی شاید رمانتیک‌ترین و شگفت‌انگیزترین محلی باشد که تا کنون دیده‌ام. با توجه به شرایط سخت زندگی در کوهستان بلند بدخشان، صنایع در این منطقه پیشرفت چندانی نداشته‌است و گویا همه چیز خداداد است و دست‌نخورده. گویی کوه‌ها و رودها و باغ‌ها و مزارع و عقاب‌های طلایی به زبان زیبایی با کس سخن می‌گویند. من به راستی احساس کردم که لایه‌ای ژرف از خِرَد در عناصر این منطقه ریشه دارد؛ خردی که پاره‌ای از آن در خود این عناصر ریشه دارد و پاره‌ای دیگر ناشی از فرمانروایی جهانگیران بی‌شماری است که در طول تاریخ از این منطقه عبور کرده‌اند و از خود آثاری به‌جا گذاشته‌اند.

پدرم گفته بود که در زمان بچگی‌اش در ایران شنیده بود که شهر خارغ، مرکز استان بدخشان تاجیکستان، توقفگاه و استراحتگاه امپراتورها بوده‌است. یعنی تا به خارغ می‌رسیدند، دست از لشکرکشی برمی‌داشتند و دمی می‌آساییدند. محل "خورک" بوده، ایستادن و خوردن، و گویا واژۀ "خارغ" هم از همان مشتق شده‌است. صرف نظر از صحت و سقم این تعبیر، زیر ردیف بی‌پایانی از درختان زردآلوی شهر خارغ معمولأ سپاهیان گران‌بار ایران باستان را مجسم می‌کردم که در حال آسایش و شعرخوانی‌اند، تا دمی که در بغل کوه‌های باشکوه و رودهای خروشان اطراف‌شان به خواب فرو روند. این خاک یک گیرایی و دلربایی رمانتیک شدید دارد که من به سنگ معروف "لعل بدخشان" تشبیهش کردم.

بدخشان در زمان شوروی یک "ولایت خودمختار" تاجیکستان بود و اکنون هم همین نام را دارد. زبان مادری بیشتر مردم این منطقه فارسی تاجیکی یا روسی نیست، بلکه انواعی از زبان‌های ایرانی است که مختص هر یک از وادی‌های محصور به کوه‌های بدخشان است. و این جالب‌ترین یافتۀ من در منطقه بود که مردم بدخشان همچنان هفت زبان ایرانی باستانی، از جمله شغنی و وخانی و روشانی و اشکاشمی را زنده نگه داشته‌اند. نخستین بار که صحبتی را به زبان شغنی شنیدم، تعجب کردم، چون نمی‌فهمیدم چه می‌گفت، ولی نوای کلامش را احساس می‌کردم؛ نوایی شبیه وزن کلام فارسی. تا از تاریخ زبان شغنی و گویش‌های دیگر بدخشی آگاه شدم، معمولأ احساس می‌کردم که در میان اجدادم به سر می‌برم.

زندگی در بدخشان و دوشنبه، دو تجربۀ متفاوت بود، ولی هر دو تجربه به من کمک کرد که تاجیکستان را بهتر بشناسم و ارج بگذارم و پیوند آن با ایران و تاریخ ایران‌زمین را دریابم. فکر می‌کنم، سفر به کشوری به آن زیبایی، فرصت نادری بود که به من دست داد و مرا با مردمی که با ایران پیشینه‌ای مشترک دارند، پیوند داد.

پس از بازگشتم به کانادا تصمیم گرفتم برخی از عکس‌هایی را که در بدخشان برداشته بودم، در مؤسسۀ "کتاب ایران" در مونترال به نمایش بگذارم که چندی از آنها را می‌توانید در گزارش مصور این صفحه ببینید.

 برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید.


 به صفحه فیسبوک جدیدآنلاین بپیوندید

ارسال مطلب
- یک کاربر، 2012/08/12
سلام من هم 4 سال در این کشورزیبا با مردمان خوبش زندکی کردم و تمام عکس هایی را که دیدم یادآور روزهای خوش ان زمان بود دست شما درد نکنه.
- مهدي مهديزاده، 2010/12/12
با سلام خدمت دوست گرامي. دوست عزيز من علاقه فراواني به دوستان تاجيك دارم و هم اكنون در پي آن هستم كه به تاجيكستان بروم. چنانچه براي شما مقدور است با ايميل من مكاتبه نماييد.
- محمد بادربیکوف از آمریکا، 2010/12/04
مقاله بسیار جالب از دیار خودم. خیلی متشکرم از خانم مهسا و مسئولین جدیدآنلاين برای پخش آن در این تارنما. خانم مهسا که خود همراه با من در یک سازمان کار می کرد، بکار سازمان سهم زیاد گذاشت. زنده باشید و دست شما درد را نبیند، خانم مهسا!
- رضا، 2010/11/29
بسیار جالب بود. انگار ایران باستان بود. به امید بازگشت تاجیکستان، به مام میهن...
- شیرین، 2010/11/27
مهسا جان ، عالی بود. بسیار لذت بردم. موفق و سربلند باشی
- یک کاربر، 2010/11/27
بسیار زیبا بود. برای خانم هدایتی و تمامی ایرانیان عزیزی که هنوز به فرهنگ و تاریخ این سرزمین علاقمند هستند تبریک و خسته نباشید می گویم
- سیامک، 2010/11/27
احساس زیبایی است، دمی که می مانی در استراحتگاه سپاهیان سلحشور
- یک کاربر، 2010/11/24
بسیار جالب بود. کاش موقعیتی پیش آید که من هم برم مثل خانم هدایتی سرزمین تاجیکستان یا نیاکان را ببینم.
Home | About us | Contact us
Copyright © 2024 JadidOnline.com. All Rights Reserved.
نقل مطالب با ذكر منبع آزاد است. تمام حقوق سايت براى جديدآنلاين محفوظ است.