ورزش که به ظاهر جزء غیرسیاسی ترین فعالیت های بشرى و برآمده از نیاز آدم به سرگرمی و تحرک است، در مواردی می تواند به سیاسی ترین آنها تبدیل شود.
گل های استیلی و مهدوی کیا از تیم فوتبال ایران در جام جهانی ۱۹۹۸ در فرانسه که آمریکا را از دور رقابت ها حذف کرد، در افکار عمومی ایران و آمریکا یک رویداد صرفا ورزشی نبود، بلکه برای برخی لعاب سیاسی آن پررنگ تر جلوه می کرد.
همین گونه، حضور کمرنگ ورزشکاران ایران در بازی های المپیک امسال در پکن غرور ملی بسیاری از ایرانیان را جریحه دار کرد و به جنجال در مطبوعات انجامید. چه پیوندی میان سرگرمی های ورزشی و حس ملی ما نهفته است؟ چرا ما صرفا به تماشای این مسابقات دل خوش نمی کنیم و شکست و پیروزی تیم ها برایمان این همه اهمیت یافته است؟
دلیل اصلی آن می تواند پیوند خوردن نام کشورهایمان با دسته های ورزشی باشد. ما معمولا به اختصار می گوییم: "فلان کشور بهمانی را شکست داد"، بدون این که نام رشته ورزشى را بیاوریم. طبعا، آحاد یک ملت دوست دارند در هر زمینه ای برنده باشند و ورزش چیزی است که نیروآزمایی کشورها را به طور دیداری به نمایش می گذارد.
بعضی ها معتقدند که ورزش، زبانی بین المللی است و پیوند میان ملت ها را سهل و ساده تر کرده است. همان گونه که ورزشکاران ایران و آمریکا با سهولت بیشتری نسبت به سیاستمداران این دو کشور به دیدار یکدیگر می روند و حتا هدایا رد و بدل می کنند.
اما باز همین ورزش است که از ظرفیت ایجاد افتراق و جدایی و خصومت میان ملت ها برخوردار است. بستگی دارد به این که نتیجه رقابت های ورزشی را تا چه اندازه جدی بگیریم و در پذیرش واقعیت از چه منطقی کار بگیریم.
از سوی دیگر، ورزش را می توان نموداری از حد کارآیی دولت ها ارزیابی کرد، چون دولت ها از سانسور و کنترل آن عاجزند و برآیند مسابقات معمولا تصویری واقعی از اوضاع مدیریت و میزان مسئولیت شناسی و تولید ایده ها و راهکارهای تازه را به دست می دهد.
از این رو بسیاری ورزش را با شأن و اعتبار کشور عجین می دانند. حتا استالین که ظاهرا قادر بود روی هر حقیقتی سرپوش بگذارد، در برابر شکست تیم فوتبال اتحاد شوروی توسط یوگوسلاوی در سال ۱۹۵۲ بیچاره مانده بود و به "عصبانی کننده" خواندن نتیجه بازی اکتفا کرد.
گاه ورزش از قدرتی برخوردار است که هیچ نوع ماشین تبلیغاتی از پس تأمین آن برنمی آید. کسب نخستین مدال المپیک توسط یک ورزشکار افغانستانی در مسابقات پکن نمایانگر این قدرت بود؛ ملتی که در پی سال ها جنگ و جدال شاخه شاخه شده است، در آن روز با صدایی بلندتر دم از یکپارچگی و بالندگی می زد.
در کلان شهر هایی چون لندن که میزبان فرهنگ ها و قومیت های گوناگون اند، پیوند میان ورزش و هویت ملی افراد بیشتر از هر جای دیگر محسوس است. مثلا، پیروزی تیم فوتبال یونان در مسابقات جام اروپا در سال ۲۰۰۴ بخش های یونانی نشین لندن را تبدیل به گوشه هایی از آتن کرده بود و پرچم آبی و سپید یونان از پنجره خانه ها و شیشه خودروها و در خیابان ها به اهتزاز درآمد.
پیروزی دشوار تیم فوتبال ترکیه بر کرواسی در مسابقات جام اروپای امسال نيز صحنه هایی از شهرهای ترکیه را به لندن منتقل کرد و هلال و ستاره ترکی در ناحیه های مختلف لندن درخشیدن گرفت و های و هوی ترکی از گوشه و کنار بلند شد.
قوم های مختلف مقیم لندن به تماشای بازی ها اکتفا نمی کنند، بلکه خود نیز تیم های ورزشی دارند. چندی پیش در لندن مسابقات جام جهانی کوچک فوتبال انجام گرفت. در این رقابت ها ۳۲ تیم از ۳۲ کشور جهان نمایندگی کردند، اما همه بازیکنان مقیم لندن اند. تیم آرین بهترین تیم ایرانی لندن است که در این مسابقات تا جایی جلو رفت و سرانجام به لهستان، قهرمان نهایی رقابت ها، باخت.
در گزارش مصور اين صفحه به دیدار تیم آرین، که در حال بازی با تیم ایرلند لندن بود، رفته ايم.
مثال دیگه این که طبق قانون المپیک که خیلی دم از صلح می زنه اگه کشوری بر اساس مسائل سیاسی در مسابقه ای مقابل کشور دیگری حاضر نشه از المپیک حذف می شه و جریمه های بیشتری هم شاملش می شه. همه می دونن که ورزشکاران ایرانی به همین دلیل در مسابقات با اسرائیل حاضر نمی شن والبته کمیته المپیک گواهی پزشکی مبنی بر عدم آمادگی ورزشکاران ایرانی رو قبول می کنه و یا عدم اطلاع از زمان مسابقه را.