در رسانه ها پیشرفت بسیار بوده ولی نبرد برای سلطه بر رسانه ها ادامه دارد. در این مجموعه نظری داریم از فاضل سانچارکی در باره رسانه های چاپی، گزارشی در باره وبلاگها از نسیم فکرت، خاطره ای از امیر فولادی در باره رادیو و عکس هایی هم از صفحات اول روزنامه ها که در کنار این صفحه می توانید ببینید.
جهان که به هزارۀ سوم پا می گذاشت افغانستان آرامشی داشت گورستانی. چندانکه مردم خود افغانستان از آنچه درآن کشور می گذشت بی خبربودند. خود نه تلويزيون داشتند، و نه راديو و روزنامه ای جزشريعت طالبان. آنها خبر ويرانی پيکره های بودا را از ديگران شنيدند. جالب اين است که تا سال ۲۰۰۲ که افغانستان بار ديگر تلويزيون دار شد تصوير ويران شدن بودا ها را خود مردم افغانستان نديده بودند.
پيشينۀ رسانه ها درافغانستان به نشر اولين روزنامه، شمس النهار در سال ۱۲۵۲ و اولين برنامۀ راديويی افغانستان توسط راديو کابل در سال ۱۳۰۷ در زمان شاه امان الله بر می گردد. تلويزيون اما در پايان حکومت سردار داوود در سال ۱۳۵۷ به ميان آمد.
در دوران حکومت حزب دمکراتيک خلق يعنی از ۱۳۵۷ تا ۱۳۷۱، کميت رسانه ها بالارفت. نقش فرهنگ و اجتماع و تفريح در رسانه ها بيشتر شد. سانسورسياسی مطبوعات هم شدت گرفت. در زمان مجاهدين ( ۱۳۷۱ – ۱۳۷۵ ) مطبوعات دستخوش هرج و مرج شد و محدوديت های اجتماعی بسيار شد. اما تاريک ترين دورۀ ژورناليزم افغانستان با طالبان آغاز گرديد و با رفتن آنها پايان يافت. آنها تلويزيون را بستند، موسيقی را از راديو حذف کردند، کتابها و ويدئوها و آرشيوها را به آتش کشيدند، کار روزنامه نگاران زن را ممنوع کردند و ستون فقرات رسانه های افغانستان را شکستند.
پس از طالبان بازسازی رسانه های افغان به سرعت آغاز شد. خواست افغانان با خواست جامعه بين المللی برای احيا و توسعه رسانه های همگانی درهم آميخت. کمک به ايجاد، هرچند ناهماهنگ، رسانه ها از سوی موسسات آزاد و نهادهای غيردولتی صورت گرفت و رسانه های نو پا گرفتند. خوشبختانه، از بسياری از جهات، ابتکار عمل از دست دولت درآمد و به دست رسانه های خصوصی افتاد. راديو تلويزيونهای نو مثل کليد و آرمان و طلوع و بعد آينه و آريانا و چند رسانه ديگر صحنه را قبضه کردند.
راديو تلويزيون دولتی افغانستان که نهاد های اصلی بودند، با کمک بين المللی دو باره کار خود را آغاز کردند، اما دخالتهای سياسی و تغييرات ناگهانی در اين رسانه ها از پيشرفت و اهميت آنها کاسته است. از اين گذشته تلويزيون دولتی همۀ کشور را زير پوشش ندارد و کيفيت نازل برنامه ها بينندگان را به طرف رقيبان بخش خصوصی و تلويزيونهای ماهواره ای و رسانه های خارجی رانده است. نبرد ميان دولتی ماندن و مسلکی شدن راديو تلويزيون، که نامش ملی شده، همچنان ادامه دارد.
آژانس خبری باختر هم، که زمانی تنها خبرگزاری افغانستان بود، اکنون رقيبانی دارد پويا، جوان و نسبتا مسلکی مثل پژواک و ديگران. سامانه ها و سايتهای اينترنتی که روز به روز در حال گسترش اند کار خبر رسانی را آسان کرده اند و و کندی روزنامه ها وکم خبری رسانه های دولتی را تا حدی جبران می کنند. از اين گذشته اينترنت در توليد محتوای فرهنگی نو بيشترين نقش را داراست.
برای افغانستان که فرهنگ شفاهی قوی دارد و خواننده روزنامه هم در آن کم است، راديو منبع بارز تأمين معلومات، تعليم و تربيت، سرگرمی و تماس با جهان خارج است. خوشبختانه راديو ارزان و دسترسی به راديو آسان است. آمار نشان می دهد که شنوندگان راديو در بين مخاطبان رسانه های همگانی از همه بيشتر است. گرچه گسترش راديو های محلی و خصوصی نشان دهنده اين است که راديو در افغانستان بسيار مهم و زنده است، اما کار اصلی خبر را راديوهای بين المللی می کنند و نه راديو های داخلی.
تلاش وزارت اطلاعات و فرهنگ و به ويژه عبدالحميد مبارز و سپس فاضل سانچارکی در تدوين قانون رسانه ها در زمان وزارت دکتر مخدوم رهين ، گامهايی به پيش بود. اکنون بار ديگر اين قانون برای سومين بار در حال تغيير است. بسياری از اهل فکر نگرانند که منافع قومی و گروهی و فشار متعصبين، که از موفقيت نسبی رسانه ها به اهميت آن پی برده اند، به تصويب قانونی منجر شود که نه تنها آزادی های موجود در قانون کنونی را محدودتر کند، بلکه از رشد و پويايی رسانه ها جلوگيری کند و مانع آن شود که ژورناليستان بتوانند به نيرويی خلاقه و محتوا آفرين بدل شوند.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید