از دور که نگاه کنی، کمتر به نظرت میرسد که پل هنرها (Le Pont des Arts)، این پل فلزی که انستیتوی فرانسه یا مجلس دانشمندان را در منطقه ششم پاریس از فراز رود سن به حیاط مربع شکل کاخ لوور در منطقه یکم پیوند میزند، یکی از عاشقانهترین مکانهای این شهر به شمار آید: جایی که توالی بناهای هماهنگ، از پل نف گرفته تا کلسیای نتردام، جزیره سیته و مدرسه هنرهای زیبا، چشماندازی بیمانند را در مقابل آدمی قرار میدهد.
این بنای فلزی که در سال ۱۸۰۴ ساخته شده و در سال ۱۹۸۹ آن را بازسازی کردهاند، نامش را وامدار کاخ لوور است که در اصل کاخ هنرها (Palais des Arts) نامیده میشد.
اینجا محلی است که در آن میتوان - درست در دو قدمی مرکز شهر-، گوش را با نوای موسیقی نوازندۀ سولو نوازش داد، و یا با ریتم خوش گیتار هم نوا شد؛ در روزهای گرم، حمام آفتاب گرفت؛ خود را به هیاهوی گردشگران خارجی که سفرشان را با گرفتن عکسهای یادگاری جاودان میکنند، و یا به پیکنیکهای پر قیلوقال دانشجویان مدرسه هنرها و قهقهههای گم شده در سوت کرجیهای گذران بر رود سن، سپرد؛ خود را با تماشای نقاشیهایی که با رنگهای تندشان چشم رهگذران کم توجه را هدف میگیرند، سرگرم کرد، و یا اصلا خیره به هنر نقاش جوان زبر دست، حساب زمان را از کف داد!
اما، اینها همۀ جذابیت پل هنرها نیستند. سنت قفلهای عشق Cadenas d’Amour که دوباره در دو سه دهۀ اخیر در بسیاری از شهرهای جهان از جمله پاریس رایج شده، امروزه شیفتگان بسیاری را از چهارگوشۀ این کرۀ خاکی، به ویژه در مناسبتهایی چون روز عشاق یا روز والنتین، به سوی این پل میکشاند.
قفلهای عشق، در حقیقت قفلهایی هستند که زوجهای عاشق چون نمادی از وفاداری ابدی به نردۀ پلها میآویزند. قفلها گاهی به نام زوجهایی که آنها را میآویزند، آرستهاند و گاه کندهکاری شده یا به توصیفی منقشاند، وصفی که شرح رابطۀ آنهاست. مرسوم است که پس از آن زوج عاشق با هم کلید قفل را مثلا در رودخانهای که زیر پل جریان دارد بیندازند. بدینسان، قلبهای به هم زنجیر شدهشان از هم جدا نخواهد شد؛ و هیچ رقیبی، به کلید قلبشان دست نخواهد یافت.
در آیینی افسانهای، جاودانگی فلز در مقابل تلاطمهای قلب و ناپایداری عشاق قرار میگیرد: تا فولاد فناناپذیر زمان را به چالش گیرد و عشق را با ابدیت هم تراز کند.
خاستگاه این رسم کاملا مشخص نیست؛ برخی آن را به گذشتهای دور نسبت میدهند و حتی از روم باستان سخن میگویند. بنا به گفتۀ گردشگران ایتالیایی، این سنت از رمان عاشقانه ایتالیایی: "من تو را میخواهم" نوشتۀ Federico Moccia منشا میگیرد. در صحنهای از این رمان، زوج قهرمان داستان قفلی را با نامهایشان به تیر چراغ برق پل میل ویو (Milvio) در نزدیکی رم میآویزند، و پس از بوسیدن هم، کلید را در آبهای تیبر (Tibre) میاندازند.
آنچه قطعی شمرده میشود این است که امروزه چنین رسمی، کما بیش، در نقاط مختلفی در چهارگوشۀ جهان ـ از مسکو گرفته تا ویلنیوس، بروکسل، کیف، فلورانس، ونیز، ورون ـ شهر رومیو و ژولیت ـ، مراکش و حتی در پارهای شهرهای چین و ژاپن برقرار است.
همچون دیگر آئینها، میتوان رد پای وقایع اجتماعی را در تحول این سنت مشاهده کرد: در میانۀ قفلهای فلزی، به رشتههای رنگین نخی یا پلاستیکی گره زده شده به نردهها برمیخوری، که بیتردید به ترانۀ "دختری با روبان زرد" و سنت روبانهای زرد در آمریکا اشاره دارند. اگر در طول جنگ اول خلیج فارس، همسران سربازان، با آویختن روبانی زرد رنگ به پنجره یا در ایوان، نشان میدادند که بازگشتشان را انتظار میکشند، اینجا بندهای رنگارنگ، تنها از اندوه بستگان سربازان مشغول جنگ در عراق و افغانستان خبر نمیدهند، بلکه با معنایی تعمیم یافته، از آرزوی بازگشت هر عزیز سفر کردهای نشان دارند.
طارمی چوبی پل هنرها نیز آکنده از نقشهای گرافیتی است: از قلبهای تیرخورده تا نامها و تاریخها، همگی حک شده با نوک تیز چاقو یا نقش شده با رنگهای تند. آنها نیز از غیرقابل چشم پوشی بودن مراسمی آشنا در چهار گوشۀ جهان برای عدهای حکایت میکنند که میخواهند بگویند "من آنجا بودم".
و همین ماندگاری به هر قیمت باعث به زیر سوال رفتن سرنوشت این قفلها و نقشها شده است. شهرداری پاریس معتقد است که این رویه برای حفظ این میراث فرهنگی خطرساز است، و تصریح میکند که در نهایت این قفلها برداشته خواهند شد. گویا آنها در جستجوی گزینۀ دیگری هستند: چیزی شبیه به درختی فلزی، که بتوان برای آویختن قفلها از آن بهره گرفت.
چه باک اگر شهرداری نغمۀ ناساز سر میدهد! به هر تقدیر قفلهای کندهکاری شده، در موارد بسیار، بیش از قولهای عشق ابدی دوام دارند! زوجهای بسیاری پیش از آنکه قفلها زنگ بزنند و به رود سن بیفتند، از هم جدا شدهاند. عشاق دل شکسته، خود قفلهای عشقی را که افسونشان شکسته شده، خواهند شکست. زوجهای جدید شکل خواهند گرفت و سوگندهای تازهای از عشق خواهند آویخت.
در این فاصله اما، هیچ از جذابیت پل هنرها کاسته نخواهد شد، و میعادگاه به آوازۀ خود وفادار خواهد ماند:
"اگر اتفاقی
روی پل هنرها
به باد برخوردی، باد سرکش
احتیاط! مراقب دامنت باش!
اگر اتفاقی
روی پل هنرها
به باد برخوردی، باد فریبنده
احتیاط! مراقب کلاهت باش !"
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید.