وبلاگ نويس هاى عرب عليرغم محدوديت ها و تهديدهائى که بر عليه آزادى بيان در اکثر کشورهاى عربى وجود دارد گفتمان تازه اى را آغاز کرده اند که مى تواند راهگشاى آيندگان باشد.
گال بکرمن، نويسنده، پژوهشگر و استاد دانشگاه کلمبيا، در مقاله اى که تلخيصى از آن را در زير مى خوانيد به بررسى وبلاگستان عربى و تأثير آن بر آينده مسائل خاورميانه پرداخته است.
در وبلاگ های جهان عرب چه می گذرد؟
گال بکرمن
جنگ لبنان در تابستان سال گذشته تحول بزرگی در وبلاگستان خاورمیانه پديد آورد. درگیری بین نیروهای حزب الله و اسرائیل نه تنها توجه همه را به مباحثی که در دو سه سال گذشته در وب سایت های شخصی جریان داشت جلب کرد بلکه منجر به افزایش تعداد این وبلاگ ها شد.
این وبلاگ ها فرهنگ جدیدی باخود آوردند که بحث و دیالوگ آزاد و پرسشگری از خصوصیات آن است. برخلاف نظر نومحافظه کاران که معتقدند این آرمان ها را می توان مثل بمب های کوچک بر سر مردم کشورهای دیگر ریخت، در اين وبلاگ ها فشار برای ایجاد تغییر از داخل وارد می شود.
دانشجوی اردنی كه بحث تابوی موجودیت خاندان سلطنتی را مطرح می کند، زن سعودی كه از تجربیات جنسی خود می گوید، و آن مصری كه در مورد یک بمبگذاری انتخاری که وبلاگ نویسی اسرائیلی آن را شرح داده ابراز تاثر می کند، هر کدام با حرکت های بی سابقه اى قدم کوچکی در راه گشایش این جوامع بر مى دارند.
وبلاگستان جهان عرب چند سالی است که گرچه با سرعت کم اما در حال رشد است. در حال حاضر تنها ده درصد از مردم کشورهای عربی به اینترنت دسترسی دارند اما بايد توجه داشت كه این تعداد پنج برابر میزان آن در سال ۲۰۰۰ است.
البته مضمون همه وبلاگ های جهان عرب در باره آزادسازی جامعه عرب نیست. برخی از آنها از این فناوری به عنوان ابزار جدیدی برای جهاد علیه غرب، که گروه هایی چون القاعده به راه انداخته اند، استفاده می کنند. یکی از این گروه ها با نامirhabi 007 وبسایت هایی را به منظور انتشار فیلم های سربریدن و حمله شورشیان به نیروهای آمریکایی در عراق باز کرده است.
بسیاری از تحلیلگران تعداد وبلاگ نویسان عرب را کمتر از بیست و پنج هزار نفر تخمین می زنند که اغلب آنها به عربی می نویسند. اما خود وبلاگ نویسان عرب می گویند که بحث های بسیار جالبی در وبلاگ هایی که عرب ها به انگلیسی می نویسند جریان دارد.
از جمله آنها ربا العاصى دانشجوی بیست و یک ساله رشته طراحی در امان پایتخت اردن است که در باره مخالفتش با اعدام صدام حسین چنین نوشت: این قتل از پیش برنامه ریزی شده و خونسردانه یک انسان است که توسط دولت و به نام عدالت صورت می گیرد. (من می دانم که او هزاران نفر را کشته اما اصول اخلاقی ام می گوید که من باید از دیگران بهتر رفتار کنم. او را تا آخر عمر به زندان بیاندازید. این از مرگ خیلی بدتر است.)
لیلا الحداد هم در وبلاگش می گوید هم روزنامه نگار، هم مادر، و هم یک فلسطینی اشغالی است. او که ماه ها در انتظار بوده تا مرز مصر باز شود و به غزه برگردد از مشاهداتش درشهرمرزی رفح می نویسد:
بعضی ها از خستگی ناله می کردند و بعضی دیگر از هوش می رفتند. با این وجود بعضی ها سعی می کردند با طنز و شوخی زمان را بگذرانند. هزاران نفر چسبیده به هم مثل یک گله گاو ایستاده بودیم. بین نرده های فولادی از یک سو و ماموران گارد امنیتی ضد شورش مصر که دورمان را گرفته بودند حبس شده بودیم. آنها دستور داشتند تا وقتی که اسرائیلی ها اعلام نکرده اند به کسی اجازه عبور از مرز ندهند و اگر کسی سرپیچی کرد با زور جلویش را بگیرند.
از آنجایی که رسانه های اصلی عربی خط مشی حزبی دارند و عرصه ای برای گفتگوی ملی وجود ندارد، وبلاگ نویسان عرب که بخاطر حفظ جانشان بدون اسم می نویسند، تنها با ابراز عقیده شان هم کار شجاعانه ای می کنند.
باید گفت که بسیاری از افرادی که وبلاگ دارند از گروه هاى بالای اقتصادی و تحصیلی جامعه می آیند. از این رو گاه به نظر می رسد که نوشته هایشان تنها بیانگر عقاید قشر مرفه جامعه باشد.
بعضى وبلاگ نویسان در باره زندگی روزمره خود می نویسند. اما این زندگی ها در محیطی بركنار از سیاست و تاریخ نيست. یک زن بیست و چند ساله که در ریاض بزرگ شده است و با انزجار در باره قدرت حاکمان مذهبی می نویسد سوال های اساسی در باره وضعیت آن جامعه مطرح می کند.
یک وبلاگ نویس معروف لبنانی که با نام مستعار ابوقیس می نویسد مى گويد: ما کشورمان را در خطر می بینیم. برای ما تماشای سیاست مثل تماشای فوتبال نیست. جنبه حیاتی دارد.
سلام پکس که وبلاگ نويسى اهل بغداد است به عنوان بهترين نمونه وبلاگ نويس های خاورمیانه شناخته می شود. انقلاب وبلاگ ها که در اواخر دهه ۱۹۹۰ در آمریکا گسترده شد سه چهار سال بعد به خاورمیانه رسید و با نوشته های هوشمندانه و نامتعارف سلام پکس در سال ۲۰۰۳ از عراق پیش و پس از جنگ بود که آمریکایی ها دریافتند پدیده وبلاگ نویسی به خاورمیانه هم رسیده است.
وبلاگ او به نام 'رائد کجاست؟'Where is Raed? عناصر مشترکی با وبلاگ های بعداز خودش دارد. سلام پکس در سال ٢٠٠٣ بيست و نه سال داشت و در رشته معماری فارغ التحصیل شده و مدتی را در غرب گذرانده بود.
او مشاهدات خود را از هرج و مرج اطرافش که به سرعت تشدید می شد به انگلیسی روان می نوشت. ابتدا برای خودش می نوشت و وبلاگش مثل دفترچه خاطرات بود. اما متوجه شد که کمتر عربی یافت می شود که در مورد چیزی غیر از موضوعات مذهبی بنویسد.
سلام پکس در سال ۲۰۰۳ به روزنامه گاردین گفت: حرف من اين بود كه بیایید اینجا را ببینید، سکس و الکل و رقص شکم و شوهای تلویزیونی و ... چرا حرفی از این ها زده نمی شود؟ فقط کسانی را می بينيد که در باره خدا و الله صحبت می کنند. هیچکس نمی نويسد که اینجا چه می گذرد.
پس از شروع جنگ نشان دادن جنبه هایی از زندگی که غربی ها نمی دیدند فوریت بیشتری یافت. در زمان حمله به عراق بیست هزار نفر بطور مرتب وبلاگ او را می خواندند. نوشته های او تجربه ای ملموس و پر از احساس از جنگ را به نمایش می گذاشت که اغلب روزنامه نگارانی که جنگ را پوشش می دادند آن را حس نمى کردند
وبلاگ نویسان متعددی دنباله رو سلام پکس شدند و به انگلیسی در باره تجربه جنگ عراق نوشتند. محمد در وبلاگشiraq the model در پی تشدید وحشیانه خشونت های فرقه ای در نوامبر ۲۰۰۶ نوشت:
چهار روز زندانی شدن در خانه بدلیل خشونت ها و ترس از این که این خشونت ها ممکن است به داخل خانه ات کشیده شود تجربه وحشتناکی بود. وقتی خبر رسید که منع رفت و آمد لغو شده و مردم دوباره به خیابان ها رفتند حس عجیبی به وجود آمد که امروز صبح در بغداد خیلی قوی بود. علیرغم شایعات و ترس از حملات انتقام جویانه شدیدتر، این حس در مردم دیده می شد که باید به خیابان ها بروند و به هر طریقی که شده زندگی کنند.
در دو سال گذشته صداهای بیشتری از دیگر کشورهای عربی شنیده می شود. وبلاگ های اردنی هم در پی نمونه های عراقی شان متولد شدند. در لبنان هم در چند برهه امواجی از وبلاگ ها ظهور کرد.
موج اول در سال ۲۰۰۵ بود، هنگامی که ترور رفیق حریری نخست وزیر سابق لبنان منجر به تظاهرات گسترده ای شد که به حضور نظامی سوریه در این کشور پایان داد. موج دوم تابستان گذشته در جریان جنگ اسرائیل و حزب الله بلند شد.
مصر و دیگر کشورهای محافظه کارتر جهان عرب تعداد بسیار کمتری وبلاگ نویس دارند اما آنها هم با همان صراحت می نویسند و حتى در این کشورها هم تعداد وبلاگ ها در سال گذشته افزایش یافته است. بنا به گزارش اخیر واشنگتن پست تعداد وبلاگ ها در عربستان سعودی در سال گذشته سه برابرشده و به ۲۰۰۰ وبلاگ تخمین زده می شود.
وبلاگ نویسان دلیل رونق وبلاگ نویسی در جهان عرب را فرصتی برای احیاء فردیت می دانند. در منطقه ای که رهبران آن، از حسن نصرالله تا اسماعیل هنیه، به نمایندگی از جهان عرب سخن می گویند، وبلاگ ها این امکان را می دهند که اظهار نظرهاى شخصى شنيده شوند.
ابو قیس می گوید در این کشورها هر رهبری فکر می کند که نماینده همه است و من فکر می کنم این چیزی است که ما هر روز در وبلاگ هایمان به چالش می کشیم. ما آنچه در دو سال اخیر رخ داده را ثبت کرده ایم و قادریم با هر نوع سخنانی که نشان از ریاکاری داشته باشد مقابله کنیم. این چیزی است که در رسانه های لبنانی کمتر می بینید.
به استثنای چند روزنامه در لبنان و تعدادی انگشت شمار نشریات در مصر و اردن، اغلب رسانه های محلی در جهان عرب یا هنوز مستقیما تحت کنترل دولت اند یا چنان از سوی دولت ارعاب می شوند که روزنامه نگاران و سردبیران آنها به ندرت سران حکومت ها را به چالش می گیرند.
هر کشوری خط قرمز هایی دارد که رسانه ها نمی توانند از آن بگذرند. در اردن خط قرمز سلطنت و در مصر رژیم مبارک است. انتقاد از نقش فزاینده اسلام بنیادگرا در جامعه عرب خارج از تصور است و در اغلب رسانه های داخلی عربی اسرائیل به عنوان شیطان بزرگ توصیف می شود. اسرائیل در واقع در رسانه های عرب ابزار کنترل است. لفاظی های ضد اسرائیل در واقع دیگر جایی برای ابراز خشم و انتقاد از حکومت های عرب باقی نمی گذارد.
وبلاگ نویسان عرب در چنین فضایی فعالیت می کنند. برخی از آنها حتی از اینترنت برای فعالیت های سیاسی استفاده می کنند. وقتی در پی چاپ کاریکاتورهای بحث انگیز پیامبر اسلام شورش هایی در کشورهای عربی به راه افتاد و کالاهای دانمارکی تحریم شد، وبلاگ نویسان جنبشی در حمایت از محصولات دانمارکی براه انداختند.
آنها تظاهرات ترتیب دادند و همانند وبلاگ نویسان آمریکایی از وبسایت های خود به عنوان محلی برای افشای بی عدالتی ها استفاده کردند.
وبلاگ نویسان مصری اخیرا ویدیویی را منتشر کردند که مردان جوان را در خیابان های قاهره نشان می داد که گستاخانه به آزار جنسی زنان می پرداختند و به این ترتیب توجه جهانی به این موضوع جلب شد.
وبلاگ نویسان اردنی هم وقتی دولت این کشور دسترسی به اسکایپ (سیستم تلفنی که با آن کاربران در اینترنت آزادانه با هم تماس می گیرند) را ممنوع کرد کارزاری به راه انداختند که سرانجام منجر به لغو این تصمیم شد.
اما هنوز بخش بزرگی از وبلاگستان عربی با دردسر مواجه است. سال گذشته وبلاگ نویسان بسیاری در مصر به زندان افتادند. در بحرین و عربستان سعودی وبلاگ نویسان را بازداشت نمی کنند اما وبلاگ هایی را که برانداز تشخیص می دهند به سرعت فیلتر می کنند.
کمیته حمایت از وبلاگ نویسان، سازمانی آمریکایی که اکنون منحل شده است، بر وبلاگ هایی که به خطر می افتادند نظارت می کرد و انواع ارعاب و سرکوبی را که بر آنها اعمال می شد ثبت می کرد.
کرت هاپکینز که مدیر این گروه بود می گوید کشورها به سه راه وبلاگ نویسان را سرکوب می کنند: فیلتر کردن فنی، توسل به قانون، و ارعاب مستقیم. گرچه شناسایی وبلاگ نویسان با استفاده از آدرس آی پی آنها نسبتا ساده است، وبلاگ نویسان راحت تر از روزنامه نگارانی که برای رسانه هاى عمومى کار می کنند می توانند از خطر فرار کنند. و تعقیب وبلاگ نویسان پول و وقت می خواهد که بسیاری از دولت ها نه پول و نه وقت کافی برای این کار دارند.
عبدالحمید، وبلاگ نویس اهل سوریه، حتی روزهایی که پلیس از او بازجویی می کرد وبلاگش را به روز می کرد. او در مورد این محدودیت ها می گوید: در دوران بازجویی ام متوجه شدم که اولا بسیاری از ماموران امنیتی به اینترنت دسترسی ندارند و دوم این که اگر هم داشته باشند اصلا نمی دانند چطور از آن استفاده کنند.
جنگ بین اسراییل و حزب الله در تابستان گذشته لحظه تعیین کننده ای برای وبلاگستان عربی بود زیرا این پدیده را که از دو سه سال قبل شکل گرفته بود به محک آزمایش گذاشت و آن جنگ جنگی شد که بیشتر از همه در باره اش در وبلاگ ها نوشته شد
در یک چنین بحرانی، که معمولا موضع گیری ها و تعصبات ملی مانع از بحث آزاد و انتقاد از خود می شود، ممکن بود که وبلاگ های جهان عرب ماهیت منحصر به فرد خود را به آسانی از دست بدهند. اما ندادند. و یکی از کارکردهای جالب وبلاگستان تقویت شد. و آن تقویت ارتباط بین اعراب و اسرائیلی ها بود.
برای نخستین بار غرب متوجه این پدیده شد. چطور می توانست متوجه آن نشود. یک زن اسرائیلی که در شهر حیفا از بمباران پناه گرفته به یک مرد لبنانی اس ام اس می فرستاد که خانواده اش در حالی که موشک های کاتیوشا و هواپیماهای بمب افکن از آسمان عبور می کنند در صدد فرار به دمشق است. این اتفاق يك رويداد انقلابی بود.
مایکل جی تاتن وبلاگ نویس معروف آمریکایی که از پست های وبلاگ ها در زمان جنگ لبنان کتابی گرد آورده و به منطقه خاورمیانه بسیار سفر کرده است می گوید این نوع ارتباط اصلا در وبلاگ های آمریکایی وجود ندارد و تا جایی که می دانم بین هیچ دو کشور دیگری هم وجود نداشته است.
در طول جنگ لبنان وبلاگ ها به بهترین نحو به وظیفه خود عمل کردند. افراد تجربه جسمی و روانی خود را از بمباران ها شرح می دادند . یک وبلاگ نویس اسرائیلی بنام گاوریل اين تصویر را از ارتش اسرائیل که وارد جنوب لبنان می شد ترسیم کرد:
ما این سربازان را می شناسیم. اين ها بچه های ما هستند. از وقتی کوچک بودند می شناختیمشان. جلوی چشم ما بزرگ شدند. دیدیم چطور رشد کردند. دیدیم که تیر و کمان می زدند و در خیابان بازی می کردند. از دکه های محله شان شیرینی خریدیم. آنها قاتل نیستند بلکه دارند دفاع می کنند. بهترین مدافعانی هستند که داریم.
و يك زن لبنانی نوشت:
آنچه من و همه ما به عنوان شهروندان حس می کنیم تاسف، خشم، اضطراب و سرخوردگی است. می ترسیم و در خانه زندانی شده ایم. جنگ یک روزه نازل شد. همه آنچه در کتاب ها راجع به جنگ خوانده بودم و هر چه در اخبار از افغانستان و عراق شنیده بودم و می گفتیم چقدر اوضاع در غزه خراب است... اکنون خودم در همان وضعیت زندگی می کنم
به غیر از این نوشته ها که جنگ را در حین وقوع شرح می داد، در بخش اظهار نظر وبلاگ ها، گفتگو و بحث های داغی بین لبنانی ها و اسرائیلی ها جریان داشت که از سیاست جنگ، ترس و گاه امید خود به آینده سخن می گفتند. این برای بسیاری از مردم محلی راهي برای ابراز خود بود هرچند که گاه لحن ها خصمانه می شد. وبلاگ نویسان مکررا می گفتند حداقل ما داریم باهم حرف می زنیم.
وبسایتی بنام lebanesebloggers.blogspot.com که در فوریه ۲۰۰۵ ایجاد شد یکی از مهم ترین جاهایی بود که چنین بحث هایی در آن جریان داشت و در طول جنگ ۲۵۰ میلیون بار از آن بازدید شد.
ارائه تصویر کاملی از یهودی ها و اسرائیلی ها (در جهان عرب اغلب تمایزی بین این دو قائل نمی شوند) در مصر کار آسانی نیست. حتی برای کسی مثل سندمانکی که به گفته خودش از طبقه متوسط به بالای جامعه می آید و بیشتر تحصیلات خود را در خارج از وطنش گذرانده این تصویر تحریف شده ریشه ای عمیق دارد.
او می گوید: ما اصلا در باره جامعه اسرائیل و فرهنگشان چیزی نمی دانیم. بخشی بخاطر این که دولت ما سعی دارد ما را از این اطلاعات دور نگه دارد. یک اسرائیلی می تواند به آسانی به مصر بیاید. اما برای یک مصری رفتن به اسرائیل خیلی خیلی سخت است. درگیر بوروکراسی شدیدی باید شدكه هدفش نگهداشتن ما در جهل است. بد جلوه دادن يهودى هاى اسرائيل بى دردسر تر از ارائه تصویری انسانی از آنها است.
شاهد جالب ترین تاثیرى كه وبلاگستان عربی مى تواند بر جهان عرب بگذارد شکستن این بزرگترین تابو باشد. حتی در جاهایی مثل لبنان که بخش بزرگی از جمعیت مى كوشد جامعه ای میانه رو و مدرن به وجود آورد، شاید اسراییل آخرین تابو باشد.
البته وبلاگ نویس های بسیاری هم هستند که از اینترنت برای ترویج نفرت و سوء تفاهم بیشتر استفاده می کنند. بسیاری از آنها تابستان گذشته در زمان جنگ بیشتر مطرح شدند.
یکی از آنها که بین وبلاگ نویسان عرب و اسراییلی سوء شهرت پيدا کرد یک بازرگان لبنانی بود که فرصت یافته بود چند بار به اسراییل برود و با اسراییلی ها معاشرت کند و در پی آن مطالبى با مضمون لزوم صلح با اسرائيل منتشر كرد. اما به محض شروع جنگ گفته شد که او١٨٠ درجه تغییر عقیده داده و نسبت به یهودی ها نفرت و کینه شدیدى پیدا کرده است.
سندمانکی می گوید که دو نوع بحث وجود دارد. یکی بحثی که در پی یافتن حقیقت است و ديگرى بحثى كه مى خواهد از آنچه باور دارد دفاع کند.
به گفته او نوع اول بحث است که در وبلاگ ها جریان دارد. یک وبلاگ نویس لبنانی با نام مستعار چارلز ملک، آوریل سال گذشته تصادفا در روز یادبود قربانیان هولوکاست داشت در وبلاگ های اسراییلی می گشت.
او در پست خود سوالاتی مطرح کرد که در جو موجود در خاورمیانه شاید کفرآمیز باشد: فکر کنید اسراییلی ها هر روز با چه چیزی روبرو هستند. بمب گذاری های انتحاری متعدد، حمایت دولت مردمی فلسطینی از این حملات، تهدید به نابودی از سوی کشوری که دارد خود را به سلاح های هسته ای مجهز می کند و مدام حرف های پرنفرت از طرف جهان عرب. ناآگاهی از این مردم بدترین جنایت است. یعنی ارزشی به عنوان بشر برایشان قائل نیستیم. روزنامه های ما قطعا باید پوششی بیشتر از صرف رویدادهای سیاسی در اسراییل داشته باشند. باید فجایعی را که بر آنها رفته هم به یاد داشته باشیم
در حالی که وبلاگ نویسان عرب بیشتر کسانی هستند که در غرب زندگی کرده اند، اسراییلی هایی که با آنها گفتگو می کنند مهاجران اخیر هستند. اشخاصی مثل لیزا گلدمن که شش سال قبل به اسراییل رفت و لیرون رابینویتز که یک سال و نیم است در اسراییل زندگی می کند.
رابینویتز وبلاگ خود را با یک زن لبنانی شریک است و اخیرا از او دعوت شد که در وبلاگ جامعه امارات عربی متحده و عجیب تر از آن در وبلاگ سالانه رمضان که در آن وبلاگ نویسان مختلف در باره ماه رمضان در کشورشان می گویند بنویسد.
رابینویتز می گوید مطالعه وبلاگستان عربی درکی عمیق تر از آنچه در جامعه عرب اتفاق می افتد به او داده است: وقتی به این وبلاگ ها می روم می فهمم از چه چیزی نگرانند، چه فکری می کنند، چه حسی دارند، چه نوع تحلیلی از همه چیز دارند، چقدر علاقه مندند که نظر طرف مرا بدانند و چه موقع فقط دیدگاه خودشان را می بینند. می فهمم که آیا امکان برقراری ارتباط هست؟ و در باره واکنش های آنی آنها، در باره تحلیل هایشان، و ترس هایشان چیزهای زیادی یاد می گیرم.
او خطاب به هموطنان اسرائيلى اش می نويسد: می خواهید به من بگویید این مردم احمقند؟نه نیستند. می خواهید به من بگویید این مردم می خواهند در دیکتاتوری زندگی کنند؟ نه نمی خواهند. می خواهید به من بگویید نمی توانند هم مسلمان باشند و هم با مدارا و دوستانه رفتار کنند؟ خوب در اشتباهید. می خواهید به من بگویید از من متنفرند تنها به این دلیل که آنها مسلمانند و من یهودی؟ باز هم در اشتباهید.
آنها هر روز این را به من ثابت می کنند و من این فرصت شگفت انگیز را پیدا می کنم که خودم را از هر افسانه پلید و کلیشه احمقانه ای که ممکن بود در ذهن داشته باشم آزاد كنم.
آیا این جریان امید بخش است؟ بله اما بايد به یاد داشت که تنها بخش کوچکی از جمعیت عرب و اسراییل در مقابل صفحه کامپیوتر خود نشسته و بسوی طرف دیگر دست دراز می کند.
اما وبلاگ نویسان متفق القول خواهند گفت که هر انقلابی تقریبا همیشه با قشر بسیار کوچکی از نخبگان شروع می شود. هرچند تا آستانه این انقلاب هنوز راه بسیار است و وبلاگستان عربی تنها جامعه ای کوچک از جوانان روشنفکر است که راه هایی را که قبلا وجود نداشت پيدا كرده اند
وبلاگ نویسان جوان خاورمیانه با سخن گفتن در باره سرخوردگی هایشان از جوامع خودشان و بيان تعصبات و محدودیت های همیشگی آن همان کاری را می کنند که پيشتازان هر جنبش اجتماعی كرده اند.
اصلاحات در جهان عرب هنگامی رخ خواهد داد که طرز فکر ها شروع به تغییر کند و فرهنگ ابراز نارضایتی در جایی که هیچ گاه علنا اجازه ظهور نداشته شروع به رشد کند. آغاز این راه قطعا با وبلاگ های بیست و خورده ای ساله هاست که می پرسند چرا جامعه شان بازتر و شفاف تر نیست و چرا نمی تواند با آنچه هست متفاوت باشد.