در خانه به یک کتاب قدیمی برخوردم که نمیدانم از کجا آمده بود. در مورد نقاط باستانی افغانستان بود و همراه با عکس و نقشۀ نقاط تاریخی؛ واشیائی را که از حفاریهای آن مناطق به دست آمده بود، نشان میداد.
گاهی به آن کتاب، که به زبان انگلیسی بود، و عکسهایش نگاه میکردم و از خودم میپرسیدم، اینها حالا کجا هستند؟ سالها قبل بعضی از آنها را در موزۀ دارالامان دیده بودم و میدانستم که اکنون بسیاری از آنها از بین رفته و یا غارت شدهاند ویا سر از مجموعههای شخصی در آوردهاند. گاهی به خودم دلداری میدادم که شاید بتوان روزی اشیاء غارتشده را به افغانستان برگرداند.
هیچ وقت از خودم نپرسیده بودم آن اشیا را چه کسی از دل خاک بیرون کشیدهاست و آن کتاب ارزشمند با آنهمه اطلاعات دقیق حاصل زحمات کیست؟
وقتی چهرهاش را برای اولین بار از طریق یک برنامۀ مستند دیدم، تازه نویسندهاش را شناختم.
باورم نمیشد که افزون بر شصت سال از عمرش را برای افغانستان زندگی کرده و شاید بیشترین اطلاعات را راجع به تاریخ و فرهنگ افغانها، از دوران باستان تا حال حاضر، داشته باشد و ما و فرهنگمان را بیشتر از خود ما بشناسد.
آری، این بانوی نستوه و عاشق، کسی نیست جز نانسی هچ دوپره Nancy Hatch Dupree، تاریخنگار اهل آمریکا. بانوی ۸۲ سالهای که همراه با همسر فقیدش لویی هچ دوپره، باستانشناس معروف آمریکایی، بسیاری از آن اشیائی را که ما در موزهها و کتابها میدیدیم، با سالها حفاری از دل خاک بیرون کشیدهاند و در موزهها، مقالات و کتابها در معرض دید جهانیان گذاشتهاند.
تا قبل از کتابهای نانسی و لویی دوپره دربارۀ افغانستان که همه به زبان انگلیسی نوشته شدهاند، خیلیها در دنیا و خصوصاً در آمریکا و اروپا حتا نام افغانستان را نشنیده بودند. آنها افغانستان و تاریخ و تمدن و طبیعت بیمثالش را از بایگانی وزارتخانهها و و نهادهای دولتی غرب به میان مردم عادی و شیفتگان جهانگردی آوردند و میان مردم دو کشور پلی زدند به بلندای تاریخ. آنها افغانستان را از انحصار دولتها خارج ساختند و به همه نشانش دادند.
آری، نانسی و لویی این کار را کردند و خود نیز در تاریخ جاودانه شدند. خوشیها وتلخیهای این مردم را سالهای سال شریک شدند، در این سرزمین عاشق شدند، ازدواج کردند. با آنها از یورش روسها صدمه دیدند و در جنگهای داخلی رنج کشیدند. و زمانی که افغانها با هم میجنگیدند، او و همسرش نگران اشیای باستانی و موزهها بودهاند و کوچه به کوچه اسناد و کتابهایی را که جنگسالارها میفروختند ،خریداری و حفظ میکردند.
نانسی با وجود کهولت، همچنان پرتلاش به زندگیاش ادامه میدهد. پس از رفتن طالبان بدون همسر فقیدش باز گشتهاست، تا گام مهم دیگری را در دهۀ هشتم زندگیاش بردارد و آن هم تأسیس مرکز افغانستانشناسی در دانشگاه کابل است. پلههای وزارتخانههای مختلف را پیمودهاست و پشت درهای دفتر وزرا و مدیران بسیاری ایستادهاست، تا بتواند این مرکز را ایجاد کند، تا هر محقق و دانشجویی در هر نقطه از دنیا به اطلاعات و اسنادی که او وهمسرش در طی بیش از شصت سال زندگی در افغانستان جمعآوری کردهاند، دسترسی داشته باشند.
بین قفسهها می گردد و با اشتیاق توضیح میدهد که تمام این اسناد و کتابها را از خیابانها و کوچه بازارها ، از فروشندههایی که میخواستند در میان آنها نخودشور بفروشند، خریداری کردهاست و همهاش را در میان این قفسهها به یادگار گذاشتهاست. کتابهایی را که در طول سالها جمعآوری کرده، به افغانستان آوردهاست تا فرزندان این مرز و بوم، اگر پس از سالها از غربت بازگشتند، جایی را داشته باشند که نگاهی به گذشتهشان بیندازند. تنها شکایتش از کمبود فضا برای نگهداری اسناد و کتابهاست.
نانسی صمیمانه به مردم، تاریخ و فرهنگ افغانستان عشق ورزیدهاست و در این آشفتهبازار، دوستیاش غنیمتی است برای افغانستان.
سفرهای مداوم بین خانهاش در اسلام آباد و مؤسسهای که در دانشگاه کابل دارد، خستهاش نمیکند. اما چیزی که در افغانستان خیلی آزارش دادهاست، بوروکراسی اداری است که حتا با وجود معرفینامههای بسیاری که از آدمهای مهم افغانستان داشتهاست، تنها با دستور مستقیم رئیسجمهور به سرانجام رسیدهاست.
بعد از ما ملاقات دیگری دارد و ما را در برابر منطقهای که قرار است مرکز افغانستانشناسی شود، تنها میگذارد و میرود. چه کسی میداند این زن ریزنقش و تنها چه چیزهای ناگفتهای از این سرزمین در سینه دارد؟..
قرار بود گزارش در همینجا پایان یابد، اما خبر انشتار کتابی جدید از نانسی دوپره وادارمان کرد که اندکی درنگ کنیم. و اکنون این کتاب زیبا و پرمحتوا به دستم رسیدهاست.
کتاب "افغانستان در کمتر از صرف یک فنجان قهوه" Afghanistan Over a Cup of Tea در۴۶ فصل همراه با تصویرهایی تکاندهنده، زیبا و کم نظیر، نه تنها نمایانگر مشاهدات دقیق نویسنده از زندگی و جامعۀ افغانهاست، بلکه پیوندهای عمیق احساسی او را با مردم، فرهنگ و تاریخ افغانستان و همچنین شخصیتهای اساسی در شکلگیری وقایع تاریخی این کشور را به تصویر میکشد.
نانسی به لحاظ تواناییهای فوقالعادهاش در به تصویر کشیدن تاریخ شفاهی یک ملت به طرزی کاربردی، دقیق، مختصر و در عین حال جامع، نویسندهای بیهمتاست. خواندن هر یک فصل این کتاب، بیش از مدتزمان صرف یک فنجان چای وقتتان را در بر نمیگیرد.
این فصول در ارتباط با وقایع تاریخی سالهای پر از تنش بین ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۷ میباشد، که هر کدام با ساختاری جذاب به مسائلی چون وقایع تاریخی اشغال کابل توسط طالبان در سال ۱۹۹۶، تلاشها برای نهادینه کردن دموکراسی در کشور با برگزاری انتخابات سالهای ۲۰۰۴ و ۲۰۰۵، وضعیت زنان و درخواستهای فراوان برای آموزش و بهداشت میپردازد.
تجربههای نانسی دوپره با تحولات این کشورگره خورده. آهنگ این تغییرات به زیبایی در کلام خود او تجلی مییابد: "کابل هر روز اندکی تغییر میکند".
در گزارش مصور حاضر نانسی دوپره در بارۀ زندگی و کارنامهاش بهاختصار صحبت میکند. اين گزارش با همکاری معصومه ابراهيمی تهيه شده است.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنيد.
با تشکر از دوستان که زحمت کشیدند و این مقاله ره آماده ساختند.
با احترام- بامی
نویسا باشی
تشکر فراوان از خانم ابراهیمی و آقای شایسته به خاطر این گزارش زیبا.