ایمان شایسته
برقع در گذشته ها به روبنده و روی پوش گفته می شده است.
در شاهنامه فردوسی آمده:
چو برقع بر افکند از چهر مهر
بخواندش بر خویش بوذرجمهر
سعدی هم در بیتی می گوید:
به صید عالمیانت کمند حاجت نیست
همین بس است که برقع ز روی بر فکنی
امروزه در افغانستان برقع یا چادری، پوششی است مثل کیسه که تمام صورت و بدن یک زن را می پوشاند و جلو صورت را یک بافته مجزا مثل توری گرفته که باعث می شود، زنان نگاهی مشبک به جهان داشته باشند. چادری با چادر مرسوم در ایران تفاوت دارد.
بسیاری بر این باورند که برقع حجابی افغانی است و تا نام زن افغان به میان می آید، اولین چیزی که به ذهنشان خطور می کند، برقع های آبی رنگی است که به سان یک نماد زن افغانستان را تصویر می کند. اما باید توجه داشت که نوعی از برقع در بسیاری از کشورهای اسلامی رواج داشته و یا هنوزهم در گوشه و کنار رواج دارد.
نوع پوشش زنان در افغانستان فراز و نشیب های زیادی را در یکی دو قرن اخیر تجربه کرده است. از موضوع کشف حجاب در زمان شاه امان الله در دهه های نخست قرن بیستم همزمان با آتاتورک در ترکیه و رضاشاه در ایران گرفته تا پوشیدن مینی ژوپ و ماکسی ژوپ در دوران داوود خان و یا حکومت حزب دمکراتیک خلق؛ و بالاخره نوع متضاد آن، یعنی برقع در دوران طالبان.
حجاب زنان با وضعیت کلی زنان در هر دوره ای ارتباط داشته است. به عنوان مثال، در دوران کمونیست ها که آزادی و مشارکت زنان در امور اجتماعی بیشتر بود، وضعیت زنان در کل نیز پیشرفت کرده بود و برعکس، در زمان طالبان که پوشیدن برقع یا به قول مردم افغانستان، "چادری" اجباری شد، به همان میزان حضور زن ها در عرصه های اجتماعی کم رنگ شد و به صورت گسترده از حقوقشان محروم شدند.
امروزه در کل وضعیت پوشش زنان به خصوص در شهرها تغییرات زیادی کرده و خیلی متنوع گشته است. در کوچه و بازارهای افغانستان شما می توانید زنان را با پوشش های گوناگون ببینید. از مانتوشلوار گرفته تا چادرهای مشکی ایرانی، چادرهای عربی، روبند، لباس های پنجابی پاکستانی، کت و شلوار زنانه و لباس های مد روز غربی و حتا مدل های ترکیبی از اینها. اما هنوز عده زیادی به برقع وفادار مانده اند.
رایج ماندن برقع دلایل گوناگونی می تواند داشته باشد، مثل پوشیده ماندن از چشم نامحرم، عادت زنان سنتی به برقع که در آن احساس امنیت و آرامش بیشتری می کنند، و یا خاطرات تلخ اذیت و آزار و تجاوز و ربودن زنان در سال های جنگ. برای گروهی هم پوششی است برای امرار معاش از طریق گدایی و حتا تن فروشی، تا شناخته نشوند.
پروین، جوان ۱۹ ساله ای که تا چهار سال پیش فقط با روسری نازکی در خیابان های مشهد قدم می زد و تصور نمی کرد روزی چهره خود را در پشت توری های برقع زندانی ببیند، اولین تجربه اش از پوشیدن برقع را اینچنین نقل می کند:
"نمی توانستم فاصله ام را با زمین تنظیم کنم. هر قدم که برمی داشتم، احساس می کردم زیرپایم خالی می شود. درست مثل کسی که برای بار اول عینک طبی به چشم زده باشد. خودم را در پشت جالی (توری) برقع زندانی احساس می کردم و احساس نفس تنگی داشتم. برای دیدن اطرافم هر لحظه مجبور بودم تمام سرم را بچرخانم. توری های جلو چشمانم بسیار ضخیم بودند و جلو دیدم را می گرفتند.
لحظه ای یک گادی (درشکه) مملو از مسافر از پیش چشمم رد شد. اسب را دیدم که او هم نمی توانست مسیری جز روبرویش را ببیند. لحظه ای فکر کردم که چه قدر به هم شبیهیم. انگار من هم زین شده بودم و اختیارم در دست دیگری بود. یک دفعه صدای بلند "باخبر!" مرا به خود آورد، ولی دیر شده بود. دوچرخه ای پایم را زیر گرفت و نقش زمین شدم. اولش خیلی خجالت کشیدم. چرا که دوچرخه سوار پیرمرد مغازه دار سر کوچه مان بود. اما وقتی دریافتم که مرا نشناخته، نفس راحتی کشیدم."
در گزارش مصور این صفحه نظرات برخی از زنان و مردان کابل در باره برقع را خواهید شنید.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید