دُبی شهری است که زاده و نمود نفت است به همراه اندکی اندیشه، و با چاشنی بلندپروازی در قالب بتن، آهن و شیشه. دُبی شهری است بر روی شن و آب، که گرانترین آب و خاک دنیا را از طریق تصفیه و نمک زدایی آماده بهره برداری می سازد. بیشتر این آب و خاک برای ایجاد باغ ها و توسعه طبیعت مصنوعی در بیابان های خشک استفاده می شود، و در اختیار شیوخی قرار می گیرد که برای ثبت شرکت ها باید سهامی به آنها داده شود.
طبعا آنها با پولی که دریافت می کنند می توانند به زیباسازی ویلاهای خود با زیباترین نخل ها و گیاهان زینتی از سراسر دنیا بپردازند. از آن جمله می توان به قصرهای حیرت آور منطقه صفا و جمیرا اشاره کرد که چنانچه موجود زنده ای در آنجا ندیده بودم، دچار تردید می شدم که آیا واقعا به امارات سفر کرده ام یا به یک کشور غربی بسیار ثروتمند و پیشرفته.
با خود اندیشیدم که چه خوب از طلای بدون عیار می شود چنین امکاناتی را فراهم کرد. اما سپس یافتم که با وجود این که کشورهای عربی، معروف به سرمایه داری نفتی می باشند، تنها ۶% از درآمد دُبی به نفت وابسته است. دُبی می گوید بیشتر درآمد خود را به نوآوری، خلاقیت، ساخت و ساز و خرید و فروش مدیون است.
برج ها یا دیوهای زیبای سر به فلک کشیده را شاید در دیگر امارت ها و بخصوص در ابوظبی، پایتخت هفت امارت این کشور، نیز بتوان مشاهده کرد. اما آن چه این روستای قبیله بنی یاس سال ۱۸۳۰ را به شکل ظاهرا مدرن آن در سال ۱۹۷۱ و کلان شهر بین المللی کنونی اش با جمعیت ۱.۶ میلیون نفر که ۷۵ درصد آن را غیر اماراتی ها تشکیل می دهند، بدل ساخته، نه فقط دلسوزی و آتیه نگری خاندان آل مکتوم، بلکه گویی هوس "...ترین" بودن می باشد:
بزرگترین آکواریوم دنیا در درون بزرگترین مرکز خرید دنیا (دُبی مول!) در پایین بلندترین برج دنیا (۸۱۸ متر تا ژانویه ۲۰۰۹). مرتفع ترین و اولین هتل ۷ ستاره و نیز زیباترین و بزرگترین شهر بازی جهان.
همچنین پر هزینه ترین و بلندپروازانه ترین پروژه در دست ساخت شیخ محمد بن راشد، امیر دبی، احداث هشتمین (ای کاش اولین) اثر از عجایب هفتگانه، مجموعه ای از ۳۰۰ جزیره ساخت بشر شبیه به نقشه دنیا و با نام ورلد (جهان) که هر یک از ۷ تا ۲۵۰ میلیون دلار تاکنون قیمت گذاری شده (مایکل شوماخر ورزشکار معروف آلمانی یکی از آنها را به عنوان تحفه از امیر دُبی ارزانی گرفته است)، و صدها پروژه دیگر.
دُبی به دو بخش "دیره" و"بر" دُبی تقسیم شود.عامل جدایی این دو بخش، خور دُبی، یک ورودی آب از دریا به داخل خشکی می باشد که نقش مهمی در شکل گیری اقتصاد دُبی داشته است. بارگیری (و یا تخلیه) کالا به مقصد ایران، کشورهای حوزه خلیج فارس، هند و آفریقا از همین مکان انجام می گرفته.
یکی از آرامش بخش ترین دقایقی که در سفرم داشتم، شاید به دلیل احساس مالکیت مشترک آب خلیج فارس، زمانی بود که سوار بر "ابرا" بودم، قایق هایی که در زبان محلی به این نام معروف هستند.
برخی معتقدند که دُبی شهری است که توسط بریتانیایی ها بنیانگزاری شده، با جیب ایرانی ها رونق گرفته، به بازوی هندی ها ساخته شده، و به سند ثبتی اعراب جوهر خورده و به مسند آنها حکومت می شود.
چنانچه شما به دُبی سفر می کنید احتمالا در یکی از طبقه بندی های زیر جای دارید:
- عرب هستید و به قصد خوشگذرانی
- بریتانیایی هستید و به قصد تجارت و کار
- ایرانی هستید و برای فرار از فشارهای مختلف کاری یا اجتماعی، با یک تور مسافرتی یک هفته ای و با چمدانی خالی به امید خرید ارزان اجناس صد در صد خارجی! از تنها فروشگاه شیک! و قابل اطمینان "روز به روز"!
- پاکستانی، هندی، فیلیپینی،... و در انتظار کار در تاکسیرانی، رستوران و یا کار در خانه ها به عنوان خدمتکار
- روسی هستید و مشروب مصرفی خود را نیز برای یک هفته گرمتر از کشور خودتان به همراه آورده اید.
به من گفته شده بود که برای رفتن به جاهای مختلف در دُبی بهترین شیوه کرایه ماشین (از روزی ۳۰ دلار به بالا) و استفاده از نقشه است. پیشنهاد بسیار خوبی بود، ولی مشکل اینجاست که نمی توان نقشه درست و مناسبی یافت که تجدید چاپ و به روز رسانی گردد. دلیلش را می توان در این نکته یافت که ۱۵ تا ۲۵ درصد جرثقیل های فعال در جهان، در دُبی مشغول کارند و چهره شهر روز به روز در حال تغییر.
تابلوهای راهنمایی در خیابان ها نیز همواره بذر تردید و دو دلی را در دل شما بارور می کنند. از طرفی به آدرس دادن افراد هم که همگی خود را استاد زبان انگلیسی می دانند، نمی توان دل بست. اگر هم پس از آنالیز آوایی، به صحبت آنها که به هیچ وجه حاضر به شکستن دلتان و گفتن کلمه "نمی دانم" نیستند، گوش کرده، طی طریق نمایید، نمی توانید تا ساعت ها چندان به پیاده شدن از ماشین اجاره ای تان امیدوار باشید. خطوط اتوبوس محدودی هم وجود دارد که در صورت اقامت طولانی تر با آنها آشنا خواهید شد.
پیاده روی در خیابان های دُبی؟ فراموش کنید. پیاده روی تنها در مراکز خرید ممکن می باشد، که هیاهو و هیجان ناخودآگاه توریست ها، با امکانات تفریحی سقف دار برای جذب کسانی که حتی علاقه ای به خرید ندارند، به چشم می خورد: از تله کابین و پیست اسکی سرپوشیده و زمین اسکیت یخی و آبشارها و غیره گرفته تا شهربازی و رستوران ها و کافه های متعدد.
خانم جرمین گریر، نویسنده سرشناس، در روزنامه گاردین در همین زمینه مقاله ای نوشته و می گوید به نظر میرسد که بنیاد اصلی ساخت و ساز در دُبی چیزی جز افراط و نوآوری های گزاف نمی باشد. به نظر وی بسیاری از این پروژه ها هیچ گاه به اتمام نخواهند رسید، و بسیاری از آنها هرگز نباید آغاز می شدند.
البته به نظر می رسد که اظهار نظر در مورد آینده عمرانی این شهر وابسته به تحولات جهانی و سایر عوامل می باشد. بسیار سخت است که بگوییم دُبی چه زمانی تکمیل می شود و عطش ساختمان سازی چه موقع مرتفع می گردد. عربهای حاشیه خلیج فارس از هیچ کاری برای ایجاد جذابیت توریستی رویگردان نیستند. هر روز خبری در این زمنیه به گوش میرسد، یک روز آسمان خراشی چرخان و روز دیگر موزه به سبک لوور اعراب.
از همه این تفاسیر که بگذریم، وضعیت اسفناک زندگی کارگران مرد مهاجر از یک طرف، و تن فروشی دختران و زنان در کشوری که روسپی گری جرم محسوب می شود و اینترنت فیلتر، داستان مفصل دیگری دارد.
شهرها مانند انسان هایی هستند که ما با آنها ملاقات می کنیم و آشنا می شویم. در برخی چیزی را می بینیم و چنان شیفته آن می شویم که ساعت ها و روزها و ماه ها و حتی سال ها مصاحبت و زندگی با آنها برایمان کم می نماید. برخی دیگر، گویا با وجود ظاهر زیبا و جاذبه های بیرونی، از درون تهی هستند و یافتن هویت در آنها مشکل.
زندگی در یک کشور و استفاده از امکانات آن نباید منجر به جانبداری توهین آمیز این خواننده بشود. به نظر من نگاه واقع بینانه نویسنده در کنار سایر نظرات مثبت و منفی میتواند درک و شناخت درست تری از دبی به ما بدهد.
با تشکر
جدید آنلاین: تشکر از نظر شما خیلی خوشحال می شویم اگر شما درباره آخرین تحولات دبی مطالبی دارید برای ما بفرستید تا ما منتشر کنیم.