پس از يک دهه خاموشی و سکوت، با رفتن مجاهدين و سقوط طالبان، زنان افغانستان بار ديگر به صحنۀ اجتماعی و سياسی باز گشته اند. اين بازگشت در آغاز با کندی همراه بود. چرا که ترس حاکم بر روان زنها از تفنگ سالاران و متعصبان ريشه دارتر از آن بود که ناگاه زدوده شود. تلاش زنان افغانستان برای مشارکت اجتماعی، پستی و بلندی های بسيار داشته که می توان آن را در چندين دوره گوناگون بيان کرد.
شاه امان الله که در سال ۱۹۱۹ حکومت خود را آغاز کرده بود، با سياست های اصلاحی خود خشم نيروهای سنت گرا را برانگيخت و با اينکه حکومتش کمتر از يک دهه دوام کرد، اقداماتش در اصلاح قوانين مربوط به برابری حقوق زنان با مردان بسيار اساسی بود. اما پس از پايان حکومت امان الله بسياری از اين قوانين لغو شد. تجربۀ شاه امان الله و واکنش متعصبان، پادشاهان پس از او را به احتياط بيشتری واداشت.
زنان افغانستان در دورانهای پيشين قهرمانهای بسياری درميان خود داشته اند که نام چند تن آنها مثل رابعه و گوهرشاد همچنان بر زبانهاست. نام رابعه با شعر و گوهر شاد با حکومت و پی افکندن بناهای تاريخی. زنان ديگری نيز بوده و هستند که کوشيده اند به خاطر آزادی زن افغان از زندانهای تحميلی سنن قبيله ای و خرافات گامهای بلندی بردارند.
نخستين زنی که در قرن بيستم در راه رهايی زن افغان گامی برداشت ملکه ثريا بود. ثريا دختر محمود طرزی بود. زبانهای ترکی و فرانسوی و عربی را خوب می دانست. او در کنار همسرش شاه امان الله که نوسازی سياسی و اجتماعی و فرهنگی را آغاز کرده بود عملآ وارد ميدان شد. ملکه ثريای ۳۵ ساله در لويه جرگه ۱۹۲۸ به پاخاست و چادر خود را از سر بر داشت و با رهبری جنبش زنان افغانستان از جمله تأسيس انجمن حمايت نسوان و مکاتب دخترانه پيشگام تحولات اساسی بسياری شد.
در سال ۱۹۵۹ ، سی و دو سال پس از کنار رفتن امان الله، بار ديگر زنان اجازه يافتند وارد فعاليت های فرهنگی، آموزشی و اجتماعی شوند. روند آزادی های زنان در دوران ظاهر شاه و نيز در دوران جمهوری سردار محمد داوود همچنان رو به گسترش داشت؛ زنان به پارلمان راه يافتند و در ادارات دولتی و تعليم و تربيت به کار پرداختند اما اين آزادی ها به درون جامعه سنتی - قبيله ای رخنه چندانی نکرد.
حکومت حزب دمکراتيک خلق افغانستان دستاوردهای حکومت های قبلی را تقويت کرد. آموزش را برای زنان در نقاط تحت حکومت خود گسترش داد و زنان برجستۀ بسياری به صحنه طبابت و نظامی گری راه يافتند.
سقوط حکومت دکتر نجيب در سال ۱۹۹۲ و روی کار آمدن مجاهدين برای زنان افغانستان برگشتی بود به گذشته که حقوق آنها را در بسياری از زمينه ها پايمال می کرد.
سياه ترين دوران برای زنان افغانستان، برهه هايی از حکومت مجاهدين و دوران طالبان بود. محروميت از حق تحصيل، سخت گيری هنگام خروج از خانه، اخراج از کارهای اداری و دفتری، منع طبابت مردان برای زنان و تصميماتی مانند آنها عملا زنها را در شهرها زندانی کرد.
از همين مجموعه